بریده کتابهای یک دوست یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 22 همین جوری زل زده بود به آسمان پس مرا نادیده گرفت پس روی لب هایت ریخت باران در باران خداحافظی چقدر بزرگ است! 0 0 یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 51 ومن، پيش از اين ها ((به کسانی نامه سپردم که دورش انداختند و نامه را کسانی باز آوردند که به حسابشان نمی آوردم.)) 0 0 یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 61 میخواهم مثل یک گلوله مهربان یک راست به قلبت راه پیدا کنم تا تو با انگشتان خودت مرا که در سینه ات فرو رفته ام بیرون بکشی و بعد پرده رستاخیز صبح را کنار بزنی و بگذاری سر زمین آزادی ام را بنگرم 0 0 یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 45 ایکاروس ایکاروس پوستر آزادی های جوان را می بینی که چگونه به عنوان جسد هایی بی شناسنامه روی هم تلنبار می شوند؟ 0 0 یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 48 در باران که می دوی در باران که خیس می شوی میان لذت و لرزش صبر کدام رنج سر به مهر در شادمانی اندامت به تقلا می افتد و سبکسری های بی تابانه جانت را به تماشای جهان می گذارد؟ 0 0 یک دوست 1403/6/29 خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری 4.1 222 صفحۀ 156 ریاض گفت: ((با کدوم ملاک تاریخ رو باید سنجید؟ نمیشه!)) اول فکر کردم که واقعا برای حوادث تاریخی چطور باید یه نسخه تحریف نشده پیدا کرد؟! داشتم فکر میکردم که خدا یه حرفی گذاشت تو دهنم مه عقل خودم هم بهش نرسیده بود. گفتم:((شما به تاریخ کاری نداشته باشید. سعی کنید خود اون افراد رو بشناسید بعد ببینید چیزایی که بهشون نسبت میدن معقوله یا نه.)) ریاض گفت:((اگه درباره اونا دروغ نوشته بودن چی؟)) این هم جواب دیگه ای بود که خدا گذاشت تو دهنم و گفتم:((با کتابایی که خودشون نوشتن شروع کنیم. ائمه کتابایی دارن که واقعا بی نظیرن. بخونیم، ببینم نویسنده چطور آدمی میتونسته باشه. راستی، از خلفا کتابی هست؟)) ریاض و رشید به هم نگاه کردن. چیزی نگفتن. 0 1 یک دوست 1403/6/29 امیر من نرجس شکوریان فرد 4.4 6 صفحۀ 8 در وجود محب حسین، ذره ای از خاک کربلا، قطره ای از آب فرات، نسیمی از عصر عاشورا جاری است که حرارت قلبش را خاموش نمیکند. 0 0 یک دوست 1403/6/29 امیر من نرجس شکوریان فرد 4.4 6 صفحۀ 7 وقتی در قلبت جاری میشود بی اختیار اشک در چشمانت حلقه می زند و آرام آرام شوقی همه وجودت را فرا میگرد. دلت آرامشش را از دست می دهد و به شور و غوغا می افتد و لبت زمزمه می گیرد :حسین حسین حسین 0 0 یک دوست 1403/6/29 امیر من نرجس شکوریان فرد 4.4 6 صفحۀ 7 انسان را از خاک آفرید، سپس از روح خودش در آن دمید. 0 0 یک دوست 1403/6/29 امیر من نرجس شکوریان فرد 4.4 6 صفحۀ 9 میشنید صدایی از جنینی که باردار بود: _انا عطشان.. منتهی الامال، ج1، ص337 0 0 یک دوست 1403/6/29 کیمیاگر رضا مصطفوی 4.2 28 صفحۀ 1 خدا انسان را از خاک آفرید و به اون گفت:خاک با کیمیا طلا می شود و از آن روز انسان در جست و جوی کیمیا است. 0 4 یک دوست 1403/6/29 کیمیاگر رضا مصطفوی 4.2 28 صفحۀ 19 :((برای جست و جوی حقیقت، باید تن به راه زد.)) 0 2 یک دوست 1403/4/19 هر دو در نهایت میمیرند آدام سیلورا 4.1 198 صفحۀ 318 از خیابان میگذرم، اما این بار، کسی نبود دستم را بگیرد... 0 0 یک دوست 1403/4/12 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.6 3 صفحۀ 141 تفاوت علی با دیگر بچه های مسجد این بود که نسبت به گذشت لحظات عمر بی تفاوت نبود. علی نسبت به هیچ چیز بی خیال نبود اما خودش را علی بی خیال معرفی میکرد. 0 0 یک دوست 1403/4/6 جاده بهشت مجید پورولی 3.6 6 صفحۀ 8 _((او پادشاه قطره های باران است و این خیلی زیباست!)) 0 0 یک دوست 1403/4/6 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 252 صفحۀ 73 پدر پرسید:((دنبال چی می گردی؟)) آیدین گفت:((دنبال خودم.)) 0 0 یک دوست 1403/4/6 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 252 صفحۀ 118 گفت:((شما ها خیال میکنید که پدر شما دشمن شماست. اما اشتباه میکنید.)) آیدین گفت:((من می دانم که چی میخواهی بگویی. اما خوشبختی او با من فرق دارد!)) 0 0 یک دوست 1403/4/6 دختری که در اعماق دریا افتاد اکسی اوه 4.1 114 صفحۀ 22 تو باعث میشی دنیا گریه کنه، یا دنیا باعث میشه تو گریه کنی؟ 0 7 یک دوست 1403/3/24 نجواگر الکس نورث 4.2 67 صفحۀ 87 همیشه، همون جایی تموم می شه که شروع شده. 0 1 یک دوست 1403/3/24 نجواگر الکس نورث 4.2 67 صفحۀ 52 _((:دوستت دارم، جیک.)) +((حتی وقتی دعوا میکنیم؟)) _((معلومه... مخصوصا، وقتی دعوا میکنیم. اون موقع، ارزش دوست داشتنمون بیشتره.)) 0 0
بریده کتابهای یک دوست یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 22 همین جوری زل زده بود به آسمان پس مرا نادیده گرفت پس روی لب هایت ریخت باران در باران خداحافظی چقدر بزرگ است! 0 0 یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 51 ومن، پيش از اين ها ((به کسانی نامه سپردم که دورش انداختند و نامه را کسانی باز آوردند که به حسابشان نمی آوردم.)) 0 0 یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 61 میخواهم مثل یک گلوله مهربان یک راست به قلبت راه پیدا کنم تا تو با انگشتان خودت مرا که در سینه ات فرو رفته ام بیرون بکشی و بعد پرده رستاخیز صبح را کنار بزنی و بگذاری سر زمین آزادی ام را بنگرم 0 0 یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 45 ایکاروس ایکاروس پوستر آزادی های جوان را می بینی که چگونه به عنوان جسد هایی بی شناسنامه روی هم تلنبار می شوند؟ 0 0 یک دوست 1403/8/24 بنت انجیر محمد رمضانی فرخانی 4.5 1 صفحۀ 48 در باران که می دوی در باران که خیس می شوی میان لذت و لرزش صبر کدام رنج سر به مهر در شادمانی اندامت به تقلا می افتد و سبکسری های بی تابانه جانت را به تماشای جهان می گذارد؟ 0 0 یک دوست 1403/6/29 خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری 4.1 222 صفحۀ 156 ریاض گفت: ((با کدوم ملاک تاریخ رو باید سنجید؟ نمیشه!)) اول فکر کردم که واقعا برای حوادث تاریخی چطور باید یه نسخه تحریف نشده پیدا کرد؟! داشتم فکر میکردم که خدا یه حرفی گذاشت تو دهنم مه عقل خودم هم بهش نرسیده بود. گفتم:((شما به تاریخ کاری نداشته باشید. سعی کنید خود اون افراد رو بشناسید بعد ببینید چیزایی که بهشون نسبت میدن معقوله یا نه.)) ریاض گفت:((اگه درباره اونا دروغ نوشته بودن چی؟)) این هم جواب دیگه ای بود که خدا گذاشت تو دهنم و گفتم:((با کتابایی که خودشون نوشتن شروع کنیم. ائمه کتابایی دارن که واقعا بی نظیرن. بخونیم، ببینم نویسنده چطور آدمی میتونسته باشه. راستی، از خلفا کتابی هست؟)) ریاض و رشید به هم نگاه کردن. چیزی نگفتن. 0 1 یک دوست 1403/6/29 امیر من نرجس شکوریان فرد 4.4 6 صفحۀ 8 در وجود محب حسین، ذره ای از خاک کربلا، قطره ای از آب فرات، نسیمی از عصر عاشورا جاری است که حرارت قلبش را خاموش نمیکند. 0 0 یک دوست 1403/6/29 امیر من نرجس شکوریان فرد 4.4 6 صفحۀ 7 وقتی در قلبت جاری میشود بی اختیار اشک در چشمانت حلقه می زند و آرام آرام شوقی همه وجودت را فرا میگرد. دلت آرامشش را از دست می دهد و به شور و غوغا می افتد و لبت زمزمه می گیرد :حسین حسین حسین 0 0 یک دوست 1403/6/29 امیر من نرجس شکوریان فرد 4.4 6 صفحۀ 7 انسان را از خاک آفرید، سپس از روح خودش در آن دمید. 0 0 یک دوست 1403/6/29 امیر من نرجس شکوریان فرد 4.4 6 صفحۀ 9 میشنید صدایی از جنینی که باردار بود: _انا عطشان.. منتهی الامال، ج1، ص337 0 0 یک دوست 1403/6/29 کیمیاگر رضا مصطفوی 4.2 28 صفحۀ 1 خدا انسان را از خاک آفرید و به اون گفت:خاک با کیمیا طلا می شود و از آن روز انسان در جست و جوی کیمیا است. 0 4 یک دوست 1403/6/29 کیمیاگر رضا مصطفوی 4.2 28 صفحۀ 19 :((برای جست و جوی حقیقت، باید تن به راه زد.)) 0 2 یک دوست 1403/4/19 هر دو در نهایت میمیرند آدام سیلورا 4.1 198 صفحۀ 318 از خیابان میگذرم، اما این بار، کسی نبود دستم را بگیرد... 0 0 یک دوست 1403/4/12 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.6 3 صفحۀ 141 تفاوت علی با دیگر بچه های مسجد این بود که نسبت به گذشت لحظات عمر بی تفاوت نبود. علی نسبت به هیچ چیز بی خیال نبود اما خودش را علی بی خیال معرفی میکرد. 0 0 یک دوست 1403/4/6 جاده بهشت مجید پورولی 3.6 6 صفحۀ 8 _((او پادشاه قطره های باران است و این خیلی زیباست!)) 0 0 یک دوست 1403/4/6 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 252 صفحۀ 73 پدر پرسید:((دنبال چی می گردی؟)) آیدین گفت:((دنبال خودم.)) 0 0 یک دوست 1403/4/6 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.2 252 صفحۀ 118 گفت:((شما ها خیال میکنید که پدر شما دشمن شماست. اما اشتباه میکنید.)) آیدین گفت:((من می دانم که چی میخواهی بگویی. اما خوشبختی او با من فرق دارد!)) 0 0 یک دوست 1403/4/6 دختری که در اعماق دریا افتاد اکسی اوه 4.1 114 صفحۀ 22 تو باعث میشی دنیا گریه کنه، یا دنیا باعث میشه تو گریه کنی؟ 0 7 یک دوست 1403/3/24 نجواگر الکس نورث 4.2 67 صفحۀ 87 همیشه، همون جایی تموم می شه که شروع شده. 0 1 یک دوست 1403/3/24 نجواگر الکس نورث 4.2 67 صفحۀ 52 _((:دوستت دارم، جیک.)) +((حتی وقتی دعوا میکنیم؟)) _((معلومه... مخصوصا، وقتی دعوا میکنیم. اون موقع، ارزش دوست داشتنمون بیشتره.)) 0 0