بریدههای کتاب زهرا سلیمانی زهرا سلیمانی 1403/9/28 حقیقت عظیم سیدعلی خامنه ای 4.2 18 صفحۀ 80 0 4 زهرا سلیمانی 1403/8/6 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 26 صفحۀ 592 کوزت، با اعتماد تأثر انگیز کودکانی که همیشه فریب افسانهها را میخورند و هیچگاه ناامید نمیشوند، لنگه کفشش را چون دیگران در شومینه گذاشته بود. چه باشکوه و دلپذیر است امید در دل کودکی که همواره جز نومیدی ندیده! 0 29 زهرا سلیمانی 1403/5/7 امسال قبول می شویم: روایتی از زندگی عفت نجیب ضیاء آزاده فرزامنیا 4.2 5 صفحۀ 52 بچهٔ یکسالهای داخل بخش بود که مننژیت گرفته بود. مننژیت بیماری خیلی سختی بود و خیلی از بچهها بر اثر آن میمردند. آن بچه در کما بود و نمیتوانست غذا بخورد. با اینکه بهش سرم وصل بود، حالش هر روز بدتر میشد. تصمیم گرفتم جور دیگری به بدنش غذا برسانم. زردهٔ تخممرغ را با آبِ گوشت ثانی میکردم و از طریق مقعدش وارد بدنش میکردم. بعد از چند روز، کمکم رنگ و رویش عوض شد و بعد از مدتی به هوش آمد. شاید یکی از شیرینترین روزهای پرستاریام همان روز بود که این بچه چشمهایش را باز کرد. 0 8 زهرا سلیمانی 1403/5/4 پس از بیست سال سلمان کدیور 4.6 172 صفحۀ 338 0 5 زهرا سلیمانی 1403/3/24 بچه ای که نمی خواست آدم باشد! زهرا موسوی 4.3 23 صفحۀ 64 یک آدم چطوری می تواند تنهایی یادبده ی یک عالمه چیز به آدم های دنیا باشد؟! اگر یک روزی اتفّاقی برای او، یعنی آقای پیامبر بیفتد و دیگر نباشد، چی؟ کاش مثل آقای پیامبر، آدم هایی بودند که همه بتوانند از آن ها کارهای نه بدَ و خوب خوب یاد بگیرند! فقط ای کاش وقتی که یادبگیر شدند، آن ها را فراموش نکنند! چون بعضی وقتها آدی و بعضی از آدمها فراموشکنندهترینها میشوند؛ به خاطر همین، من اصلا دوست ندارم آدم باشم! 0 1 زهرا سلیمانی 1403/1/3 چشم روشنی: روایت فاطمه (شهناز) طالبی از زندگی جانباز شهید سیدجواد کمال کوثر لک 4.3 14 صفحۀ 110 0 3 زهرا سلیمانی 1403/1/2 ستاره های کوکب: زندگینامه داستانی کوکب اسکندری مادر شهیدان حسن، علی، رضا مظفر و جانباز حسین مظفر راضیه تجار 4.1 4 صفحۀ 153 - حسین جا تا کسی نگفته خودت بگو چند تا از بچههای من شهید شدند؟ - رضا مجروح شد، خواستیم برسونیمش بیمارستان شهید شد. - رضا شهید شد؟ - بله مادر! - بگو حسن هم شهید شده! - بله مادر! یاد خوابی که دیده بود، خوابی جلوتر از خواب تازه افتاد. مردی بلند قد و زیبا با عبایی سبز رنگ جلوی در ایستاده بود. خود او در را باز کرده بود. دفتر و خودکاری دست او داد. - در این برگهی سفید سه تا امضا کن. خودکار را گرفت و سه امضا کرد و دفتر را به مرد داد. او سری تکان داد و رفت. - مادر! تکانی خورد و مات و مبهوت به حسین خیره شد. اگر درخت توت بود، همه توتهایش را میتکاند. حسین دستش را گرفت و آوردش وسط حیاط، او را لبهی حوض نشاند، زیر درخت توت. باد نمیآمد، اما درخت همه توتهایش را تکاند روی سر او. چه چرخی میزد، چه دست افشانیای میکرد. به هر سه فکر کرد؛ هر سه پسر. روی زمین افتاد و سجده کرد. حسن هیچ وقت زود قضاوت نمیکرد ... نماز شب علی ترک نمیشد... رضا به صله رحم خیلی اهمیت میداد ... شیخ محمد سایهوار آمده و کنار پایش چمباتمه زده بود. سربرداشت. نگاهی به چشمهای او کرد. کاسهی خون بود چشمهای مردش. - شیخ محمد حالا دیگه خاطرت جمع شد؟ بچههات رو خوب تربیت کردم؟ 0 2 زهرا سلیمانی 1402/9/22 کشتی پهلو گرفته سیدمهدی شجاعی 4.5 116 صفحۀ 131 0 1 زهرا سلیمانی 1402/8/23 الی... فائضه حدادی 4.3 59 صفحۀ 279 فرق است بین دیدن و زیارت کردن، بین گشتن و دورش گشتن، بین توریست و زائر؛ یکی آمده ببیند و آن یکی آمده به چشم بیاید. او می خواهد برگردد و برای دیگران تعریف کند و دیگری می خواهد همان جا حرف بزند و خالی و رها برگردد. یکی به چیزهای جدید توجه می کند و آن یکی به انس می اندیشد. 0 1 زهرا سلیمانی 1402/8/15 الی... فائضه حدادی 4.3 59 صفحۀ 55 شنیدن اینکه غزه کلی دانشگاه دارد و دانشجو شدن بچه ها یک دغدغه و فریضۀ خانوادگی است، برایم جالب بود؛ طوری که از یک ماه قبل کنکور، مهمانی ها و عروسی ها تعطیل می شود و حتی فروشندگان دوره گرد هم جرئت گشت زنی در خیابان ها را ندارند، مبادا که خانواده ای بچۀ کنکوری داشته باشد و تذکر بدهد ! 0 2 زهرا سلیمانی 1402/8/15 الی... فائضه حدادی 4.3 59 صفحۀ 60 0 1 زهرا سلیمانی 1402/8/13 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 46 0 3 زهرا سلیمانی 1402/8/11 آنی شرلی در اینگلساید جلد 6 لوسی مود مونتگمری 4.5 37 صفحۀ 456 0 3 زهرا سلیمانی 1402/8/9 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 46 0 5 زهرا سلیمانی 1402/7/15 رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی ادر لارا 4.2 19 صفحۀ 14 0 1 زهرا سلیمانی 1402/6/27 عاشقانه ای برای 16 ساله ها: زندگی داستانی شهیده راضیه کشاورز سعیده سادات اکبری 4.0 14 صفحۀ 121 0 3 زهرا سلیمانی 1402/6/24 ساجی: خاطرات نسرین باقرزاده همسر شهید بهمن باقری بهناز ضرابی زاده 4.4 41 صفحۀ 50 0 4 زهرا سلیمانی 1402/6/22 روز آزادی زن: تاریخ شفاهی قیام 17 دی زنان مشهد سمیه ذوقی 4.1 11 صفحۀ 18 0 6
بریدههای کتاب زهرا سلیمانی زهرا سلیمانی 1403/9/28 حقیقت عظیم سیدعلی خامنه ای 4.2 18 صفحۀ 80 0 4 زهرا سلیمانی 1403/8/6 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 26 صفحۀ 592 کوزت، با اعتماد تأثر انگیز کودکانی که همیشه فریب افسانهها را میخورند و هیچگاه ناامید نمیشوند، لنگه کفشش را چون دیگران در شومینه گذاشته بود. چه باشکوه و دلپذیر است امید در دل کودکی که همواره جز نومیدی ندیده! 0 29 زهرا سلیمانی 1403/5/7 امسال قبول می شویم: روایتی از زندگی عفت نجیب ضیاء آزاده فرزامنیا 4.2 5 صفحۀ 52 بچهٔ یکسالهای داخل بخش بود که مننژیت گرفته بود. مننژیت بیماری خیلی سختی بود و خیلی از بچهها بر اثر آن میمردند. آن بچه در کما بود و نمیتوانست غذا بخورد. با اینکه بهش سرم وصل بود، حالش هر روز بدتر میشد. تصمیم گرفتم جور دیگری به بدنش غذا برسانم. زردهٔ تخممرغ را با آبِ گوشت ثانی میکردم و از طریق مقعدش وارد بدنش میکردم. بعد از چند روز، کمکم رنگ و رویش عوض شد و بعد از مدتی به هوش آمد. شاید یکی از شیرینترین روزهای پرستاریام همان روز بود که این بچه چشمهایش را باز کرد. 0 8 زهرا سلیمانی 1403/5/4 پس از بیست سال سلمان کدیور 4.6 172 صفحۀ 338 0 5 زهرا سلیمانی 1403/3/24 بچه ای که نمی خواست آدم باشد! زهرا موسوی 4.3 23 صفحۀ 64 یک آدم چطوری می تواند تنهایی یادبده ی یک عالمه چیز به آدم های دنیا باشد؟! اگر یک روزی اتفّاقی برای او، یعنی آقای پیامبر بیفتد و دیگر نباشد، چی؟ کاش مثل آقای پیامبر، آدم هایی بودند که همه بتوانند از آن ها کارهای نه بدَ و خوب خوب یاد بگیرند! فقط ای کاش وقتی که یادبگیر شدند، آن ها را فراموش نکنند! چون بعضی وقتها آدی و بعضی از آدمها فراموشکنندهترینها میشوند؛ به خاطر همین، من اصلا دوست ندارم آدم باشم! 0 1 زهرا سلیمانی 1403/1/3 چشم روشنی: روایت فاطمه (شهناز) طالبی از زندگی جانباز شهید سیدجواد کمال کوثر لک 4.3 14 صفحۀ 110 0 3 زهرا سلیمانی 1403/1/2 ستاره های کوکب: زندگینامه داستانی کوکب اسکندری مادر شهیدان حسن، علی، رضا مظفر و جانباز حسین مظفر راضیه تجار 4.1 4 صفحۀ 153 - حسین جا تا کسی نگفته خودت بگو چند تا از بچههای من شهید شدند؟ - رضا مجروح شد، خواستیم برسونیمش بیمارستان شهید شد. - رضا شهید شد؟ - بله مادر! - بگو حسن هم شهید شده! - بله مادر! یاد خوابی که دیده بود، خوابی جلوتر از خواب تازه افتاد. مردی بلند قد و زیبا با عبایی سبز رنگ جلوی در ایستاده بود. خود او در را باز کرده بود. دفتر و خودکاری دست او داد. - در این برگهی سفید سه تا امضا کن. خودکار را گرفت و سه امضا کرد و دفتر را به مرد داد. او سری تکان داد و رفت. - مادر! تکانی خورد و مات و مبهوت به حسین خیره شد. اگر درخت توت بود، همه توتهایش را میتکاند. حسین دستش را گرفت و آوردش وسط حیاط، او را لبهی حوض نشاند، زیر درخت توت. باد نمیآمد، اما درخت همه توتهایش را تکاند روی سر او. چه چرخی میزد، چه دست افشانیای میکرد. به هر سه فکر کرد؛ هر سه پسر. روی زمین افتاد و سجده کرد. حسن هیچ وقت زود قضاوت نمیکرد ... نماز شب علی ترک نمیشد... رضا به صله رحم خیلی اهمیت میداد ... شیخ محمد سایهوار آمده و کنار پایش چمباتمه زده بود. سربرداشت. نگاهی به چشمهای او کرد. کاسهی خون بود چشمهای مردش. - شیخ محمد حالا دیگه خاطرت جمع شد؟ بچههات رو خوب تربیت کردم؟ 0 2 زهرا سلیمانی 1402/9/22 کشتی پهلو گرفته سیدمهدی شجاعی 4.5 116 صفحۀ 131 0 1 زهرا سلیمانی 1402/8/23 الی... فائضه حدادی 4.3 59 صفحۀ 279 فرق است بین دیدن و زیارت کردن، بین گشتن و دورش گشتن، بین توریست و زائر؛ یکی آمده ببیند و آن یکی آمده به چشم بیاید. او می خواهد برگردد و برای دیگران تعریف کند و دیگری می خواهد همان جا حرف بزند و خالی و رها برگردد. یکی به چیزهای جدید توجه می کند و آن یکی به انس می اندیشد. 0 1 زهرا سلیمانی 1402/8/15 الی... فائضه حدادی 4.3 59 صفحۀ 55 شنیدن اینکه غزه کلی دانشگاه دارد و دانشجو شدن بچه ها یک دغدغه و فریضۀ خانوادگی است، برایم جالب بود؛ طوری که از یک ماه قبل کنکور، مهمانی ها و عروسی ها تعطیل می شود و حتی فروشندگان دوره گرد هم جرئت گشت زنی در خیابان ها را ندارند، مبادا که خانواده ای بچۀ کنکوری داشته باشد و تذکر بدهد ! 0 2 زهرا سلیمانی 1402/8/15 الی... فائضه حدادی 4.3 59 صفحۀ 60 0 1 زهرا سلیمانی 1402/8/13 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 46 0 3 زهرا سلیمانی 1402/8/11 آنی شرلی در اینگلساید جلد 6 لوسی مود مونتگمری 4.5 37 صفحۀ 456 0 3 زهرا سلیمانی 1402/8/9 تب ناتمام: روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی زهرا حسینی مهرآبادی 4.9 18 صفحۀ 46 0 5 زهرا سلیمانی 1402/7/15 رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی ادر لارا 4.2 19 صفحۀ 14 0 1 زهرا سلیمانی 1402/6/27 عاشقانه ای برای 16 ساله ها: زندگی داستانی شهیده راضیه کشاورز سعیده سادات اکبری 4.0 14 صفحۀ 121 0 3 زهرا سلیمانی 1402/6/24 ساجی: خاطرات نسرین باقرزاده همسر شهید بهمن باقری بهناز ضرابی زاده 4.4 41 صفحۀ 50 0 4 زهرا سلیمانی 1402/6/22 روز آزادی زن: تاریخ شفاهی قیام 17 دی زنان مشهد سمیه ذوقی 4.1 11 صفحۀ 18 0 6