بریدههای کتاب مهسا سعادتی مهسا سعادتی 5 روز پیش دیلماج حمیدرضا شاه آبادی 3.6 58 صفحۀ 101 امتعه بریتانیا به تمام ممالک دنیا میرود و فیالواقع شاید جایی در دنیا نباشد که امتعه انگلیسی را مردم نخرند و به کار نگیرند، بالاخص ممالک آسیایی که فیالواقع کارگران مردم بریتانیا هستند. چنانکه سرتاسر سال بهزحمت پنبه یا پشم تحصیل کرده به قیمت ارزان به اهل بریتانیا میفروشند و ایشان فورا همان پشم یا پنبه را به شکل پارچه و لباس و دیگر مصنوعات خود درآورده به ایشان دوباره میفروشند و این بار نه به قیمت ارزان که بسیار گزاف و اگرچه خروار خریده بودند به مثقال میفروشند و منفعت بسیار عاید خود میکنند. 0 0 مهسا سعادتی 1404/1/20 سرخ و سیاه استاندال 4.0 18 صفحۀ 313 در این دم واپسین خداشناس شده بود. ریا و تزویر کشیشان به من چه؟ مگر ریا و تزویر میتواند ذرهای از حقیقت و عظمت تصور خدا را از میان ببرد؟ 0 4 مهسا سعادتی 1404/1/18 سرخ و سیاه استاندال 4.0 18 صفحۀ 181 عشقی که در مغز پدید آمده باشد، بیچون و چرا بیشتر از عشق حقیقی فراست دارد، اما شور و اشتیاق آن بیش از چند دقیقهای پایدار نیست. این عشق بیش از اندازه به نفس خود عارف است، پیاپی درباره خود داوری میکند... استبعاد دارد که نیروی فکر را گمراه کند، زیرا که پایه خودش به زور فکر استوار شده است و بس. 0 0 مهسا سعادتی 1404/1/7 سرخ و سیاه استاندال 4.0 18 صفحۀ 206 ملال زندگی زناشویی _هنگامی که عشق پیش از ازدواج به وجود آمده باشد_به یقین مایه انهدام عشق میشود و با این همه، به قول یکی از فلاسفه، اشخاصی را که از فرط ثروت از رنج کار کردن آزاد هستند، به زودی از همه خوشیها و لذتهای آرام خسته و بیزار میکند. و در میان جنس زن تنها طبایع خشک را آماده عشق و سودازدگی نمیگرداند. 0 0 مهسا سعادتی 1403/10/24 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 2101 معمولا وقتی که آدمی به کسی علاقه دارد، دوست ندارد درباره او زیاد کنجکاوی کند، چون میترسد چیزی بشنود که موجود محبوبش را از نظر او بیندازد. در این گونه موارد، هر کس از عقل و منطق فاصله میگیرد. 0 1 مهسا سعادتی 1403/10/10 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 2101 از نظر سياسی، در جهان تنها یک اصل وجود دارد، و آن هم سلطه آدمی است بر نفس خویشتن. سلطهای که من بر نفس خودم دارم نامش "آزادی" است. 0 4 مهسا سعادتی 1403/10/5 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 2031 جنگ مایه شرمساری نیست. شمشیرها در آن هنگام آلوده خواهد شد که حق را، تعالی را، تمدن را، حقیقت را از میان بردارند. در چنین وضعی، جنگ خواه در میان هممیهنان باشد و خواه در میان بیگانگان، نادرست و ظالمانه است و باید آن را جنایت نام داد. و اگر جنگ از محدوده عدالت بیرون نرود، چرا باید یک نوع جنگ نوع دیگر آن را حقیر بشمارد؟... آیا دست به اسلحه زدن در درون شهر را با هر هدف و منظوری که باشد باید محکوم کرد؟ 0 1 مهسا سعادتی 1403/9/26 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 43 اگر یک ملت بیچاره و بدبخت، ایمانش را به آنچه که خودش از فلسفه زندگی دارد از دست بدهد و مرعوب یک ملت دیگر بشود، در تمام مسائل آن جور فکر میکند که دیگران فکر میکنند و اصلاً نمیتواند شخصاً در مسائل قضاوت کند. استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص43 0 2 مهسا سعادتی 1403/9/24 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 1778 آدمی دایره نیست که تنها یک مرکز داشته باشد، بلکه بیضوی است و مانند هر بیضی دو مرکز دارد؛ یک مرکزش عمل است و مرکز دیگرش، اندیشه. 0 4 مهسا سعادتی 1403/9/9 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 1332 جامعه بشری همه انسانها را در خود جای میدهد. همه آدمیان از یک خمیره درست شدهاند. در این جهان در سرشت و سرنوشت آدمی تفاوتی نیست؛ همه انسانها در پشت سر، ظلمت و نیستی را دارند و در حال حاضر همان گوشت و پوست را دارند، و در آینده نیز همه به یک مشت خاک تبدیل میشوند. اما جهل، هرگاه که با خمیره آدمی درآمیزد، آنها را آلوده میکند، سیاه میکند، و این سیاهی در باطن آدمی نفوذ میکند و به نام "شر" در آن جایگیر میشود. 0 3 مهسا سعادتی 1403/8/28 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 949 شگفتا! فلسفهای که آن بیکرانه ناشناخته را نمیبیند و منکر وجود خداوند است، با تکبر و خودخواهی ترکیب شده است و معتقدان به خداوند را به چشم حقارت مینگرد. پنداری موش کوری است که فریادزنان میگوید : این آدمیزادگان با این آفتابشان چه موجودات بدبخت و قابلترحمی هستند! 0 2 مهسا سعادتی 1403/7/10 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 35 آدمی دارای جسمی است که هم باری است بر دوش او و هم وسوسهگر او، و به ناچار این بار را میکشد و به دلخواه او رفتار میکند. باید از این جسم مواظبت کند و نگاهدارش باشد و در عین حال او را مغلوب خود سازد و از او اطاعت نکند مگر در نهایت امر. که هر چند اطاعت از وسوسههای نفس را خطا مینامند، اما خطایی است قابل عفو. و هر چند نوعی سقوط است، اما سقوطی است که زانوان را خم میکند و شاید به سجود بینجامد. 0 1 مهسا سعادتی 1403/7/8 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.3 71 صفحۀ 66 0 1 مهسا سعادتی 1403/6/30 راهی 4.0 6 صفحۀ 153 0 1
بریدههای کتاب مهسا سعادتی مهسا سعادتی 5 روز پیش دیلماج حمیدرضا شاه آبادی 3.6 58 صفحۀ 101 امتعه بریتانیا به تمام ممالک دنیا میرود و فیالواقع شاید جایی در دنیا نباشد که امتعه انگلیسی را مردم نخرند و به کار نگیرند، بالاخص ممالک آسیایی که فیالواقع کارگران مردم بریتانیا هستند. چنانکه سرتاسر سال بهزحمت پنبه یا پشم تحصیل کرده به قیمت ارزان به اهل بریتانیا میفروشند و ایشان فورا همان پشم یا پنبه را به شکل پارچه و لباس و دیگر مصنوعات خود درآورده به ایشان دوباره میفروشند و این بار نه به قیمت ارزان که بسیار گزاف و اگرچه خروار خریده بودند به مثقال میفروشند و منفعت بسیار عاید خود میکنند. 0 0 مهسا سعادتی 1404/1/20 سرخ و سیاه استاندال 4.0 18 صفحۀ 313 در این دم واپسین خداشناس شده بود. ریا و تزویر کشیشان به من چه؟ مگر ریا و تزویر میتواند ذرهای از حقیقت و عظمت تصور خدا را از میان ببرد؟ 0 4 مهسا سعادتی 1404/1/18 سرخ و سیاه استاندال 4.0 18 صفحۀ 181 عشقی که در مغز پدید آمده باشد، بیچون و چرا بیشتر از عشق حقیقی فراست دارد، اما شور و اشتیاق آن بیش از چند دقیقهای پایدار نیست. این عشق بیش از اندازه به نفس خود عارف است، پیاپی درباره خود داوری میکند... استبعاد دارد که نیروی فکر را گمراه کند، زیرا که پایه خودش به زور فکر استوار شده است و بس. 0 0 مهسا سعادتی 1404/1/7 سرخ و سیاه استاندال 4.0 18 صفحۀ 206 ملال زندگی زناشویی _هنگامی که عشق پیش از ازدواج به وجود آمده باشد_به یقین مایه انهدام عشق میشود و با این همه، به قول یکی از فلاسفه، اشخاصی را که از فرط ثروت از رنج کار کردن آزاد هستند، به زودی از همه خوشیها و لذتهای آرام خسته و بیزار میکند. و در میان جنس زن تنها طبایع خشک را آماده عشق و سودازدگی نمیگرداند. 0 0 مهسا سعادتی 1403/10/24 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 2101 معمولا وقتی که آدمی به کسی علاقه دارد، دوست ندارد درباره او زیاد کنجکاوی کند، چون میترسد چیزی بشنود که موجود محبوبش را از نظر او بیندازد. در این گونه موارد، هر کس از عقل و منطق فاصله میگیرد. 0 1 مهسا سعادتی 1403/10/10 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 2101 از نظر سياسی، در جهان تنها یک اصل وجود دارد، و آن هم سلطه آدمی است بر نفس خویشتن. سلطهای که من بر نفس خودم دارم نامش "آزادی" است. 0 4 مهسا سعادتی 1403/10/5 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 2031 جنگ مایه شرمساری نیست. شمشیرها در آن هنگام آلوده خواهد شد که حق را، تعالی را، تمدن را، حقیقت را از میان بردارند. در چنین وضعی، جنگ خواه در میان هممیهنان باشد و خواه در میان بیگانگان، نادرست و ظالمانه است و باید آن را جنایت نام داد. و اگر جنگ از محدوده عدالت بیرون نرود، چرا باید یک نوع جنگ نوع دیگر آن را حقیر بشمارد؟... آیا دست به اسلحه زدن در درون شهر را با هر هدف و منظوری که باشد باید محکوم کرد؟ 0 1 مهسا سعادتی 1403/9/26 حماسه حسینی مرتضی مطهری 4.4 26 صفحۀ 43 اگر یک ملت بیچاره و بدبخت، ایمانش را به آنچه که خودش از فلسفه زندگی دارد از دست بدهد و مرعوب یک ملت دیگر بشود، در تمام مسائل آن جور فکر میکند که دیگران فکر میکنند و اصلاً نمیتواند شخصاً در مسائل قضاوت کند. استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص43 0 2 مهسا سعادتی 1403/9/24 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 1778 آدمی دایره نیست که تنها یک مرکز داشته باشد، بلکه بیضوی است و مانند هر بیضی دو مرکز دارد؛ یک مرکزش عمل است و مرکز دیگرش، اندیشه. 0 4 مهسا سعادتی 1403/9/9 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 1332 جامعه بشری همه انسانها را در خود جای میدهد. همه آدمیان از یک خمیره درست شدهاند. در این جهان در سرشت و سرنوشت آدمی تفاوتی نیست؛ همه انسانها در پشت سر، ظلمت و نیستی را دارند و در حال حاضر همان گوشت و پوست را دارند، و در آینده نیز همه به یک مشت خاک تبدیل میشوند. اما جهل، هرگاه که با خمیره آدمی درآمیزد، آنها را آلوده میکند، سیاه میکند، و این سیاهی در باطن آدمی نفوذ میکند و به نام "شر" در آن جایگیر میشود. 0 3 مهسا سعادتی 1403/8/28 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 949 شگفتا! فلسفهای که آن بیکرانه ناشناخته را نمیبیند و منکر وجود خداوند است، با تکبر و خودخواهی ترکیب شده است و معتقدان به خداوند را به چشم حقارت مینگرد. پنداری موش کوری است که فریادزنان میگوید : این آدمیزادگان با این آفتابشان چه موجودات بدبخت و قابلترحمی هستند! 0 2 مهسا سعادتی 1403/7/10 بینوایان ویکتور هوگو 4.7 21 صفحۀ 35 آدمی دارای جسمی است که هم باری است بر دوش او و هم وسوسهگر او، و به ناچار این بار را میکشد و به دلخواه او رفتار میکند. باید از این جسم مواظبت کند و نگاهدارش باشد و در عین حال او را مغلوب خود سازد و از او اطاعت نکند مگر در نهایت امر. که هر چند اطاعت از وسوسههای نفس را خطا مینامند، اما خطایی است قابل عفو. و هر چند نوعی سقوط است، اما سقوطی است که زانوان را خم میکند و شاید به سجود بینجامد. 0 1 مهسا سعادتی 1403/7/8 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.3 71 صفحۀ 66 0 1 مهسا سعادتی 1403/6/30 راهی 4.0 6 صفحۀ 153 0 1