﷽
به دنبال رمانی درباره ی مولایم امیرالمومنین بودم ؛ که کتاب "راهی" سر راهم سبز شد و خوش خوشان از این که کتابی با این موضوع پیدا کردم سفارش دادم تا بخونم و حظ ببرم.
کتاب رو که شروع کردم به دوران بیعت بعد از سقیفه برمیگشت،
شخصیت اصلی کتاب یکی از عمّال حکومت  بود ، پسرِ یهودی زاده ای که محبّ پیامبر بود و بغض مولا رو به دل می کشید...
صفحه به صفحه جلو می رفتم تا ببینم چجوری قراره بغض امیرالمومنین به حُب تبدیل شه‌، اون جایی نظرم نسبت به کتاب منفی شد که جریان عاشقی وارد کتاب شد ، چرا ؟
به دو دلیل ؛ یکی اینکه کاش نویسندگان برای تحول شخصیت ها به مسئله ی عشق و عاشقی متمسک نشن .( بنظر بنده تحولی که از سر عشق ،اون هم برای یک آقا اتفاق بیوفته تحولی موقتی ، کوتاه مدت و بی اعتباره که  برای جذب نظر معشوق اتفاق میوفته. البته ممکنه استثنا وجود داشته باشه ) کاش سِیر تحول رو به شکلی دیگر به تصویر بکشن که انقد کلیشه ای نباشه...
دوم اینکه فضای عاشقانه ی کتاب در برخی موقعیت ها به قدری بود که منِ مخاطب رو دل زده میکرد و در حین خوندن دوست داشتم سریع این فضای عاشقانه بگذره، چون کتاب رو به این جهت تهیه کردم که درباره امیرالمومنین بخونم نه یک فضای عاشقانه ی فانتزی ...که اگر می خواستم چنین مطالبی بخونم رمان عاشقانه فانتزی میگرفتم دستم.
علی ایُ حال...بنظرم کتاب مناسب هر سن و سالی نیست و البته که پیشنهادش نمی کنم :)
        

          بالاخره من هم راهی شدم
"راهی" روایت تاریک تاریخ است، سرآغاز دوگانگی ها.
رمانی روان با طعم عاشقانه های شیرین، نویسنده به خوبی توانسته بود،عاشقانه ها و اوضاع سیاسی را بیان کند، و در کنار روان بودنش لذت بخش و خواندنی تر شده بود.
این نوع سبک مخاطب خاص و ویژه ای دارد و برای من همیشه جذاب بوده است.
        

          مگر نبی خدا چند نفر بود که مدینه اینچنین خالی شده است؟ تن بی طاقت حبیب آبستن کینه ای دیرین است؛ کینه ای جان گرفته از تار و بود بی مهری های روزگار به خیالش علی ، تمام دلخوشی هایش را به تاراج برده است... 
        

          حبیب، پسرخواندهٔ سعد بن عباده، همراه با دو نفر دیگر ماموریت دارند تا به یمن بروند و از قبیله‌هایی که به خلیفه، ابوبکر، زکات نمی‌دهند، زکات‌شان را بستانند و به مدینه برگردند. علی‌رغم بدخلقی‌های حبیب و همراهانش، مواجههٔ مردم قبیلهٔ بنی صعد نسبت به حبیب بسیار مهربانانه است. اتفاقاتی برای حبیب می‌افتد که هیچ‌وقت فکرش را هم نمی‌کرد...

کتاب نسبتا خوبی‌ست، متن روانی دارد و تا حدودی جذاب است اما به نظر می‌رسد احساسات نویسنده بیش از حد به شخصیت‌های کتاب رسوخ کرده است.
        

          کتاب، رمانی تاریخی دینی  است که در ایام پس از شهادت پیامبر و اتفاقات سقیفه می‌گذرد. حبیب پدرخوانده سعد بن عباده به همراه دو نفر دیگر به یمن می‌روند تا از مردم آنجا برای خلیفه اول بیعت بگیرند. در این بین حبیب که شک بین حق بودن امام علی و ابوبکر گیر افتاده بود، در گفتگو با اهالی آن منطقه متوجه حقایقی می‌شود...
همچنین در طی این اتفاقات، حبیب عاشق دختری از اهالی یمن نیز می‌شود.
قسمت عشق و عاشقی کتاب بنظرم بیش از حد شده و یجاهایی واقعا خسته کننده بود. حدیث نفس‌های حبیب هم در برخی قسمت‌ها به تکرار افتاده بود.
بخش‌های تاریخی این کتاب هم بیشتر روایت بود تا نشان دادن خود وقایع. کتاب اطلاعات خوبی از دلایل برتری امیرالمؤمنین به مخاطبینش می‌دهد و فضائل حضرت در زمان رسول خدا و از زبان پیامبر و دلایل حقانیت ایشان را به خوبی بیان می‌کند.

        

          کتاب "راهی" نوشته‌ی رضوان کفایتی، داستانی‌ست که به وقایع زمان پس از رحلت رسول اکرم و شهادت حضرت زهرا  (سلام الله علیها) می‌پردازد. شخصیت اصلی این کتاب که فرستاده‌ی خلیفه‌ی اول است؛ با دو نفر دیگر از ماموران خلیفه برای گرفتن بیعت، از مدینه به یمن می‌روند. آنجا درگیر عشقی می‌شود که سرنوشتش را تغییر می‌دهد. از امتیازات این کتاب خوشخوان، استفاده از منابعی‌ست که وقایع تاریخی آن را  مستند می‌کند و خواننده را با فضای حاکم بر آن دوره‌ی حساس تاریخِ اسلام آشنا می‌سازد.
مصاحبه‌ام را با نویسنده‌ی کتاب می‌توانید در این لینک بخوانید

https://www.banooyefarhang.com/مصاحبه-خانم-نادیا-جوینده-با-نویسنده-کتاب-راهی