رمضان سال ۱۳۹۴ قمری است - سال ۱۳۵۳ شمسی از نیمه گذشته - شما در مسجد امام حسن مجتبی علیهالسلام مشهد مقدس پای سخنرانیِ - بهتر است بگوییم درسِ - یک روحانیِ ۳۵ ساله نشستهاید؛
روحانیِ سیدی که خامنهای میخوانندش، اواخر جوانی را میگذراند و کمکم پایش به میانسالی باز میشود، با شور و اشتیاق، قرآن را تفسیر میکند و هر از چندگاهی هم از روی پلیکپیهایی که قبل از شروع جلسه پخش کردهاند متنهایی را میخواند و آیات قرآن را ترجمه میکند؛
این مَرد دلسوز است و دغدغه دارد! میخواهد فکر را بهکار بیندازد! او میخواهد برداشتهای سطحی از قرآن را به برداشتهای عمیق و درست تبدیل کند.
به نظر میرسد رسالتِ او ارائهی طرحی کلی از اندیشهی اسلامی باشد که پایههای فکری برای ایجاد یک نظام اسلامی را دربرمیگیرد؛
شاید در آن روز هیچکس فکرش را هم نمیکرد که آن استادِ سخنور و باانگیزه و آن شخصیتی که امتداد فکر و نگرشش سالها از زمانهٔ خودش جلوتر بود، روزی عزیز دل و پیشوای ملّت ایران شود، حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای.