بریدههای کتاب محمدامین اکبری محمدامین اکبری 1404/4/14 سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره مند قاسم هاشمی نژاد 4.3 2 صفحۀ 172 ذاالنون [مصری] را پرسیدند از توبه. گفت: "توبه عوام از گناه بوَد و توبه خواص از غفلت." - ترجمه رساله قشیریه 0 5 محمدامین اکبری 1404/4/13 سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره مند قاسم هاشمی نژاد 4.3 2 صفحۀ 72 گفت: «یکی جنازه دیدم، از پس او مردم بسیار.» حسن [بصری] گفت: «آن جنازهای بود، از پس او جنازههای بسیار.» (تعلیقات بستان العارفین) 0 4 محمدامین اکبری 1404/4/12 سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره مند قاسم هاشمی نژاد 4.3 2 صفحۀ 73 [حسن بصری]: "آن روز آمده گیر که بازپسین کس که مرگ بر وی نبشتهاند بمیرد." - کیمیای سعادت 0 4 محمدامین اکبری 1404/4/11 سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره مند قاسم هاشمی نژاد 4.3 2 صفحۀ 107 [مالک دینار] گفت: "دوستی اهل زمانه چون خوردنی بازار یافتم. به رنگ نیکو و به طعم ناخوش." (تذکره الاولیا) 0 6 محمدامین اکبری 1404/4/7 سهراب سپهری ( مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران ) سارا باصبر 3.8 1 صفحۀ 70 برای نیما خیلی احترام قایل بود. برای مادرم همیشه تعریف میکرد که در دوران دانشجویی به خانهاش رفته بودند. یک بار هنگامی که از خیابان رد میشدند نیما متوجه نشد که ماشینی با سرعت از جهت مخالف میآید. میگفت من متوجه شدم و نیما را سریع عقب زدم. نیما ضمن تشکر گفت: "دیدی، نزدیک بود پدر شعر نوی فارسی را زیر بگیرد." از گفتگوی جلال فاطمی؛ خواهرزاده سهراب 0 37 محمدامین اکبری 1404/4/6 سهراب سپهری ( مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران ) سارا باصبر 3.8 1 صفحۀ 76 یکبار در اطراف کاشان، کشاورزی به سهراب گفته بود آقای مهندس شما سیگار دارید؟ سهراب هم نداشت ولی از آن به بعد همیشه یک پاکت سیگار در ماشینش میگذاشت که شاید کس دیگری بخواهد. میگفت: "آن روز از آن پیرمرد خیلی خجالت کشیدم." از گفتگوی جعفر فاطمی؛ خواهرزاده سهراب 8 15 محمدامین اکبری 1404/4/6 سهراب سپهری ( مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران ) سارا باصبر 3.8 1 صفحۀ 131 میگفت ما مجبوریم شعر نو بگوییم چون هرچه بگوییم که گفتهاند دیگر. هرچه در حضرت حافظ میگردم، در حضرت مولانا میگردم ، در سعدی میگردم، یک ذره راه گریز نگذاشتهاند که ما از آن راه برویم. از گفتگو با محمد چوپانی؛ از دوستان سهراب 1 29 محمدامین اکبری 1404/4/3 کارگران دریا ویکتور هوگو 4.0 1 صفحۀ 334 خیر یگانه است و شر فراگیر. 0 83 محمدامین اکبری 1404/4/3 کارگران دریا ویکتور هوگو 4.0 1 صفحۀ 328 فضایل آدمی در چشمش هویداست. مردمک دیده هرکس نمایانگر عظمت یا حقارت اوست. 2 27 محمدامین اکبری 1404/3/25 شکارچی در سایه روشن زندگی ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.3 2 صفحۀ 110 در روسیه تشخیص صورت افسرده از خوابآلود آسان نیست. 0 23 محمدامین اکبری 1404/3/24 کارگران دریا ویکتور هوگو 4.0 1 صفحۀ 214 چه دشوار است که آدمی بداندیش خوشرفتار باشد! 0 24 محمدامین اکبری 1404/2/29 پیرمرد مهربان و دختر زیبا ایتالو ازوو 2.3 1 صفحۀ 56 اما زندگیاش نباید این طور پایان مییافت سرنوشت بعضی موجودات زنده اینطور است که پسمانده ای برای مرگ باقی نمیگذارند و وقتی مرگ فرا میرسد تنها پوستهای خالی نصیبش میشود، همه سوزاندنیها را سوزانده بود و آخرین شعله قشنگترین آنها بود. 1 10 محمدامین اکبری 1404/2/6 موسم هجرت به شمال سیدعطاء الله مهاجرانی 3.5 1 صفحۀ 78 در مقایسه با دنیای اروپای صنعتی، ما کشاورزان فقیری بودیم. اما وقتی پدربزرگم را در آغوش میگرفتم احساس بینیازی میکردم. 0 5 محمدامین اکبری 1403/9/11 خورشید همچنان می دمد ارنست همینگوی 3.4 16 صفحۀ 47 روزها آدم خیلی راحت میتواند بیخیالِ همهچیز شود، ولی شبها فرق میکند. 0 33 محمدامین اکبری 1403/5/23 یک گفت و گو ناصر حریری با نجف دریابندری ناصر حریری 3.9 12 صفحۀ 137 زبان فارسی میراث ما ایرانیهاست، همه ایرانیها، قطعنظر از اینکه زبان مادریشان چه باشد. ما از این میراث گرانمایهتر و گرامیتر چیزی نداریم. 0 8 محمدامین اکبری 1403/4/4 استونر جان ویلیامز 4.4 29 صفحۀ 251 این شور نه تماماً از تن بود و نه تماماً از ذهن، بلکه هر دو را در بر داشت، انگار که تن و ذهن نه فقط جلوهی عشق که جوهرهی آن نیز بودند. عشق به یک زن یا عشق به یک شعر، هر دو صرفاً یک چیز میگفتند: ببین! من زندهام. 0 22 محمدامین اکبری 1403/4/4 استونر جان ویلیامز 4.4 29 صفحۀ 246 هفته به هفته و ماه به ماه سیاههی اسامی کشتهشدگان به دانشگاه میرسید. گاه اسمی که میدید تنها اسم بود، مانند خاطرهای دور، اما گاه همراه اسم چهرهای در ذهنش زنده میشد و گاه صدا یا کلمهای. 0 9 محمدامین اکبری 1403/4/2 استونر جان ویلیامز 4.4 29 صفحۀ 70 گفت: «تلاشم رو میکنم تا برات همسر خوبی باشم، ویلیام... تمام تلاشم رو میکنم.» استونر ناگهان متوجه شد در تمام مدتی که آنجا بوده اولینبار است که کسی او را به اسم کوچک صدا میزند. 0 14 محمدامین اکبری 1403/3/27 داستان یک رمان تامس ولف 3.0 1 صفحۀ 27 آدم کتاب نمینویسد که به خاطر بیاوردش، بلکه کتاب مینویسد تا فراموشش کند. 2 16 محمدامین اکبری 1403/3/14 شرق بهشت جان اشتاین بک 4.3 21 صفحۀ 963 حالا که نمیتونی کامل باشی، خوب که میتونی باشی. 0 23
بریدههای کتاب محمدامین اکبری محمدامین اکبری 1404/4/14 سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره مند قاسم هاشمی نژاد 4.3 2 صفحۀ 172 ذاالنون [مصری] را پرسیدند از توبه. گفت: "توبه عوام از گناه بوَد و توبه خواص از غفلت." - ترجمه رساله قشیریه 0 5 محمدامین اکبری 1404/4/13 سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره مند قاسم هاشمی نژاد 4.3 2 صفحۀ 72 گفت: «یکی جنازه دیدم، از پس او مردم بسیار.» حسن [بصری] گفت: «آن جنازهای بود، از پس او جنازههای بسیار.» (تعلیقات بستان العارفین) 0 4 محمدامین اکبری 1404/4/12 سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره مند قاسم هاشمی نژاد 4.3 2 صفحۀ 73 [حسن بصری]: "آن روز آمده گیر که بازپسین کس که مرگ بر وی نبشتهاند بمیرد." - کیمیای سعادت 0 4 محمدامین اکبری 1404/4/11 سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فره مند قاسم هاشمی نژاد 4.3 2 صفحۀ 107 [مالک دینار] گفت: "دوستی اهل زمانه چون خوردنی بازار یافتم. به رنگ نیکو و به طعم ناخوش." (تذکره الاولیا) 0 6 محمدامین اکبری 1404/4/7 سهراب سپهری ( مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران ) سارا باصبر 3.8 1 صفحۀ 70 برای نیما خیلی احترام قایل بود. برای مادرم همیشه تعریف میکرد که در دوران دانشجویی به خانهاش رفته بودند. یک بار هنگامی که از خیابان رد میشدند نیما متوجه نشد که ماشینی با سرعت از جهت مخالف میآید. میگفت من متوجه شدم و نیما را سریع عقب زدم. نیما ضمن تشکر گفت: "دیدی، نزدیک بود پدر شعر نوی فارسی را زیر بگیرد." از گفتگوی جلال فاطمی؛ خواهرزاده سهراب 0 37 محمدامین اکبری 1404/4/6 سهراب سپهری ( مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران ) سارا باصبر 3.8 1 صفحۀ 76 یکبار در اطراف کاشان، کشاورزی به سهراب گفته بود آقای مهندس شما سیگار دارید؟ سهراب هم نداشت ولی از آن به بعد همیشه یک پاکت سیگار در ماشینش میگذاشت که شاید کس دیگری بخواهد. میگفت: "آن روز از آن پیرمرد خیلی خجالت کشیدم." از گفتگوی جعفر فاطمی؛ خواهرزاده سهراب 8 15 محمدامین اکبری 1404/4/6 سهراب سپهری ( مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران ) سارا باصبر 3.8 1 صفحۀ 131 میگفت ما مجبوریم شعر نو بگوییم چون هرچه بگوییم که گفتهاند دیگر. هرچه در حضرت حافظ میگردم، در حضرت مولانا میگردم ، در سعدی میگردم، یک ذره راه گریز نگذاشتهاند که ما از آن راه برویم. از گفتگو با محمد چوپانی؛ از دوستان سهراب 1 29 محمدامین اکبری 1404/4/3 کارگران دریا ویکتور هوگو 4.0 1 صفحۀ 334 خیر یگانه است و شر فراگیر. 0 83 محمدامین اکبری 1404/4/3 کارگران دریا ویکتور هوگو 4.0 1 صفحۀ 328 فضایل آدمی در چشمش هویداست. مردمک دیده هرکس نمایانگر عظمت یا حقارت اوست. 2 27 محمدامین اکبری 1404/3/25 شکارچی در سایه روشن زندگی ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.3 2 صفحۀ 110 در روسیه تشخیص صورت افسرده از خوابآلود آسان نیست. 0 23 محمدامین اکبری 1404/3/24 کارگران دریا ویکتور هوگو 4.0 1 صفحۀ 214 چه دشوار است که آدمی بداندیش خوشرفتار باشد! 0 24 محمدامین اکبری 1404/2/29 پیرمرد مهربان و دختر زیبا ایتالو ازوو 2.3 1 صفحۀ 56 اما زندگیاش نباید این طور پایان مییافت سرنوشت بعضی موجودات زنده اینطور است که پسمانده ای برای مرگ باقی نمیگذارند و وقتی مرگ فرا میرسد تنها پوستهای خالی نصیبش میشود، همه سوزاندنیها را سوزانده بود و آخرین شعله قشنگترین آنها بود. 1 10 محمدامین اکبری 1404/2/6 موسم هجرت به شمال سیدعطاء الله مهاجرانی 3.5 1 صفحۀ 78 در مقایسه با دنیای اروپای صنعتی، ما کشاورزان فقیری بودیم. اما وقتی پدربزرگم را در آغوش میگرفتم احساس بینیازی میکردم. 0 5 محمدامین اکبری 1403/9/11 خورشید همچنان می دمد ارنست همینگوی 3.4 16 صفحۀ 47 روزها آدم خیلی راحت میتواند بیخیالِ همهچیز شود، ولی شبها فرق میکند. 0 33 محمدامین اکبری 1403/5/23 یک گفت و گو ناصر حریری با نجف دریابندری ناصر حریری 3.9 12 صفحۀ 137 زبان فارسی میراث ما ایرانیهاست، همه ایرانیها، قطعنظر از اینکه زبان مادریشان چه باشد. ما از این میراث گرانمایهتر و گرامیتر چیزی نداریم. 0 8 محمدامین اکبری 1403/4/4 استونر جان ویلیامز 4.4 29 صفحۀ 251 این شور نه تماماً از تن بود و نه تماماً از ذهن، بلکه هر دو را در بر داشت، انگار که تن و ذهن نه فقط جلوهی عشق که جوهرهی آن نیز بودند. عشق به یک زن یا عشق به یک شعر، هر دو صرفاً یک چیز میگفتند: ببین! من زندهام. 0 22 محمدامین اکبری 1403/4/4 استونر جان ویلیامز 4.4 29 صفحۀ 246 هفته به هفته و ماه به ماه سیاههی اسامی کشتهشدگان به دانشگاه میرسید. گاه اسمی که میدید تنها اسم بود، مانند خاطرهای دور، اما گاه همراه اسم چهرهای در ذهنش زنده میشد و گاه صدا یا کلمهای. 0 9 محمدامین اکبری 1403/4/2 استونر جان ویلیامز 4.4 29 صفحۀ 70 گفت: «تلاشم رو میکنم تا برات همسر خوبی باشم، ویلیام... تمام تلاشم رو میکنم.» استونر ناگهان متوجه شد در تمام مدتی که آنجا بوده اولینبار است که کسی او را به اسم کوچک صدا میزند. 0 14 محمدامین اکبری 1403/3/27 داستان یک رمان تامس ولف 3.0 1 صفحۀ 27 آدم کتاب نمینویسد که به خاطر بیاوردش، بلکه کتاب مینویسد تا فراموشش کند. 2 16 محمدامین اکبری 1403/3/14 شرق بهشت جان اشتاین بک 4.3 21 صفحۀ 963 حالا که نمیتونی کامل باشی، خوب که میتونی باشی. 0 23