بریدهای از کتاب سهراب سپهری ( مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران ) اثر سارا باصبر
4 روز پیش
صفحۀ 70
برای نیما خیلی احترام قایل بود. برای مادرم همیشه تعریف میکرد که در دوران دانشجویی به خانهاش رفته بودند. یک بار هنگامی که از خیابان رد میشدند نیما متوجه نشد که ماشینی با سرعت از جهت مخالف میآید. میگفت من متوجه شدم و نیما را سریع عقب زدم. نیما ضمن تشکر گفت: "دیدی، نزدیک بود پدر شعر نوی فارسی را زیر بگیرد." از گفتگوی جلال فاطمی؛ خواهرزاده سهراب
برای نیما خیلی احترام قایل بود. برای مادرم همیشه تعریف میکرد که در دوران دانشجویی به خانهاش رفته بودند. یک بار هنگامی که از خیابان رد میشدند نیما متوجه نشد که ماشینی با سرعت از جهت مخالف میآید. میگفت من متوجه شدم و نیما را سریع عقب زدم. نیما ضمن تشکر گفت: "دیدی، نزدیک بود پدر شعر نوی فارسی را زیر بگیرد." از گفتگوی جلال فاطمی؛ خواهرزاده سهراب
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.