بریدههای کتاب داستان دو شهر احمد رضائیان 1403/5/16 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 139 حاضران در قصر مجلل عالیجناب جملگی به بهترین البسه ممکن ملبس بودند. و اگر ثابت میشد که در روز داوری کسان را به تنپوش داوری میکنند، در خیر بودن عاقبت این جمله کسان تردیدی بهجای نمیماند! 0 1 سیدحسین موسوی 1403/3/22 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 454 0 9 فاطمه فرجامی نیا 1404/2/25 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 192 0 2 سیدحسین موسوی 1403/3/18 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 182 0 10 سیدحسین موسوی 1403/3/18 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 185 0 7 Shamim 1404/4/8 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 408 هنوز خونشان با خونی که دیروز ریخته بودند درنیامیخته بود که خونی را که فردا باید با خونشان درآمیزد سوا کردند. 0 1 Shamim 1404/4/8 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 480 این کاری که اکنون میکنم از هرچه تاکنون کرده ام به مراتب بهتر بوده و این آرامشی که به سویش می روم از هر آرامشی که تاکنون به خود دیده ام به مراتب، به مراتب بهتر و برتر است. 0 1 moonshine 1404/4/19 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 327 تاب تحمل هر چيزی را دارم، جز اين بلاتکليفيی که در حال حاضر مرا به آن دچار ساختهايد 0 1 moonshine 1404/4/19 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 288 «اين هم حقيقتی است تلخ که حتی اشخاص بزرگ نيز اقوام تنگدست دارند.» 0 1 moonshine 1404/4/19 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 240 قبول کن که قلبی داره پر از جراحات عميق، و بهندرت اونو پيش کسی وامیکنه. من ديدم که ازش خون میچکه 0 1 moonshine 1404/4/19 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 192 عادت، نيروی عجيبی است، و چه مطلوب است که اين نيرو صرف کار نيک شود. 0 78 زینب گلستانی 1404/5/9 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 2 -: باید هر دو روی سکه را دید. تازه، خانم کرانچر هم هست که آنقدر خودش را تکان تکان می دهد و نفرین میکند که کاسبی کساد می شود...پاک کساد می شود! در حالیکه زن های دکترها هیچ وقت نفرین نمی کنند...تا حالا که کسی ندیده! اگر هم دعا کنند دعا می کنند که زیاد مریض شود، چهطور می توانید تنها به قاضی بروید؟ آقای لوری که به هرحال کمی نرم شده بود، گفت: آه! نمیخواهم ریختت را ببینم! ...... ....... مارکی پرسید: مرده؟ گفتم: هنوز نمرده اما فرقی با مرده ندارد. در حالیکه با کنجکاوی بیمار را نگاه میکرد، گفت: این مردم عادی عجب قدرتی دارند! جواب دادم: این نیروی حیرتانگیز اندوه و ناامیدی است. ...... ...... 0 1 فاطمه فرجامی نیا 1404/2/28 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 235 0 6 سیدحسین موسوی 1403/3/18 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 76 0 10 سمیرا 1403/3/17 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 232 تلافی و انتقام همیشه مدتی وقت میخواهد.این یک قاعده کلی است فراهم اومدن زمین لرزه چقدر طول میکشه؟ قطعا خیلی میکشه. ولی وقتی آماده شد به موقعش اتفاق میفته و هرچی را هم که جلوش بیاد خرد و خاکشیر میکنه. ضمنا تا اتفاق نیافتاده همیشه دست اندرکاره و بی آنکه کسی اونو ببینه و یا صداشو بشنوه آماده میشه. این خودش مایه تسلی است. اینو فراموش نکن. من به تو قول میدهم که هرچند مدتهاست تو راهه بالاخره هرچی باشه تو راهه و یه روزی میرسه. و خاطر جمع باش که نه برمیگرده و نه هم وایمیایسته. و اطمینان داشته باش که لحظه به لحظه جلو میاد. نگاهی به دور و برت بکن و زندگی اونهایی که میشناسیم رو در نظر بگیر و در قیافه اونهایی که میشناسیم دقت کن و همین عصیان ها و نارضایتیهایی رو در نظر بگیر، تو میگی این وضع میتونه ادامه داشته باشه؟ این طرز فکر مسخره است! ممکنه به عمر ما وصال نده و پیروزی را به چشم نبینیم ولی بالاخره ماهم به وقوعش کمک کردهایم. هیچ یک از اینکارهایی که میکنیم بیهوده نیست. ولی من دلم قرصه که این پیروزی رو میبینم. تازه اگه هم نبینم... و اگه یقین هم داشتم که نمیبینم باز هم اگه هریک از این اشراف مستبدو دستم میدادند... سخن را ناتمام گذارد و دندان هایش را برهم فشرد. 1 11 zahrakhalaji 1403/3/23 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 283 در ژندهترین شبکلاهى که بر سیهروزترین سر نشسته بود مفهومى غریب نهفته بود، گویى مىگفت: «مىدانم که براى من، صاحب این کلاه، چقدر دشوار است که زندگى را در وجود خود نگه دارد، ولى آیا مىدانى که براى صاحب همین کلاه چقدر آسان است که زندگى را در وجود تو تباه سازد؟ 0 6 فاطمه فرجامی نیا 1404/2/15 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 24 0 1 معصومه طباطبایی 1403/11/20 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 222 1 21 فاطمه فرجامی نیا 1404/2/15 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 19 0 2 میلاد 1403/12/1 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 201 تاریکی، زنانی را که پیوسته مشغول بافتن بودند طوری دربر گرفته بود که گویی گرد دستگاهی که هنوز ساخته نشده بود حلقه زده بودند تا هم چنان ببافند و سرهای جداشده از بدن را بشمارند. 0 1
بریدههای کتاب داستان دو شهر احمد رضائیان 1403/5/16 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 139 حاضران در قصر مجلل عالیجناب جملگی به بهترین البسه ممکن ملبس بودند. و اگر ثابت میشد که در روز داوری کسان را به تنپوش داوری میکنند، در خیر بودن عاقبت این جمله کسان تردیدی بهجای نمیماند! 0 1 سیدحسین موسوی 1403/3/22 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 454 0 9 فاطمه فرجامی نیا 1404/2/25 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 192 0 2 سیدحسین موسوی 1403/3/18 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 182 0 10 سیدحسین موسوی 1403/3/18 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 185 0 7 Shamim 1404/4/8 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 408 هنوز خونشان با خونی که دیروز ریخته بودند درنیامیخته بود که خونی را که فردا باید با خونشان درآمیزد سوا کردند. 0 1 Shamim 1404/4/8 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 480 این کاری که اکنون میکنم از هرچه تاکنون کرده ام به مراتب بهتر بوده و این آرامشی که به سویش می روم از هر آرامشی که تاکنون به خود دیده ام به مراتب، به مراتب بهتر و برتر است. 0 1 moonshine 1404/4/19 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 327 تاب تحمل هر چيزی را دارم، جز اين بلاتکليفيی که در حال حاضر مرا به آن دچار ساختهايد 0 1 moonshine 1404/4/19 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 288 «اين هم حقيقتی است تلخ که حتی اشخاص بزرگ نيز اقوام تنگدست دارند.» 0 1 moonshine 1404/4/19 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 240 قبول کن که قلبی داره پر از جراحات عميق، و بهندرت اونو پيش کسی وامیکنه. من ديدم که ازش خون میچکه 0 1 moonshine 1404/4/19 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 192 عادت، نيروی عجيبی است، و چه مطلوب است که اين نيرو صرف کار نيک شود. 0 78 زینب گلستانی 1404/5/9 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 2 -: باید هر دو روی سکه را دید. تازه، خانم کرانچر هم هست که آنقدر خودش را تکان تکان می دهد و نفرین میکند که کاسبی کساد می شود...پاک کساد می شود! در حالیکه زن های دکترها هیچ وقت نفرین نمی کنند...تا حالا که کسی ندیده! اگر هم دعا کنند دعا می کنند که زیاد مریض شود، چهطور می توانید تنها به قاضی بروید؟ آقای لوری که به هرحال کمی نرم شده بود، گفت: آه! نمیخواهم ریختت را ببینم! ...... ....... مارکی پرسید: مرده؟ گفتم: هنوز نمرده اما فرقی با مرده ندارد. در حالیکه با کنجکاوی بیمار را نگاه میکرد، گفت: این مردم عادی عجب قدرتی دارند! جواب دادم: این نیروی حیرتانگیز اندوه و ناامیدی است. ...... ...... 0 1 فاطمه فرجامی نیا 1404/2/28 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 235 0 6 سیدحسین موسوی 1403/3/18 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 76 0 10 سمیرا 1403/3/17 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 232 تلافی و انتقام همیشه مدتی وقت میخواهد.این یک قاعده کلی است فراهم اومدن زمین لرزه چقدر طول میکشه؟ قطعا خیلی میکشه. ولی وقتی آماده شد به موقعش اتفاق میفته و هرچی را هم که جلوش بیاد خرد و خاکشیر میکنه. ضمنا تا اتفاق نیافتاده همیشه دست اندرکاره و بی آنکه کسی اونو ببینه و یا صداشو بشنوه آماده میشه. این خودش مایه تسلی است. اینو فراموش نکن. من به تو قول میدهم که هرچند مدتهاست تو راهه بالاخره هرچی باشه تو راهه و یه روزی میرسه. و خاطر جمع باش که نه برمیگرده و نه هم وایمیایسته. و اطمینان داشته باش که لحظه به لحظه جلو میاد. نگاهی به دور و برت بکن و زندگی اونهایی که میشناسیم رو در نظر بگیر و در قیافه اونهایی که میشناسیم دقت کن و همین عصیان ها و نارضایتیهایی رو در نظر بگیر، تو میگی این وضع میتونه ادامه داشته باشه؟ این طرز فکر مسخره است! ممکنه به عمر ما وصال نده و پیروزی را به چشم نبینیم ولی بالاخره ماهم به وقوعش کمک کردهایم. هیچ یک از اینکارهایی که میکنیم بیهوده نیست. ولی من دلم قرصه که این پیروزی رو میبینم. تازه اگه هم نبینم... و اگه یقین هم داشتم که نمیبینم باز هم اگه هریک از این اشراف مستبدو دستم میدادند... سخن را ناتمام گذارد و دندان هایش را برهم فشرد. 1 11 zahrakhalaji 1403/3/23 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 283 در ژندهترین شبکلاهى که بر سیهروزترین سر نشسته بود مفهومى غریب نهفته بود، گویى مىگفت: «مىدانم که براى من، صاحب این کلاه، چقدر دشوار است که زندگى را در وجود خود نگه دارد، ولى آیا مىدانى که براى صاحب همین کلاه چقدر آسان است که زندگى را در وجود تو تباه سازد؟ 0 6 فاطمه فرجامی نیا 1404/2/15 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 24 0 1 معصومه طباطبایی 1403/11/20 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 222 1 21 فاطمه فرجامی نیا 1404/2/15 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 19 0 2 میلاد 1403/12/1 داستان دو شهر چارلز دیکنز 4.1 51 صفحۀ 201 تاریکی، زنانی را که پیوسته مشغول بافتن بودند طوری دربر گرفته بود که گویی گرد دستگاهی که هنوز ساخته نشده بود حلقه زده بودند تا هم چنان ببافند و سرهای جداشده از بدن را بشمارند. 0 1