بریدهای از کتاب داستان دو شهر اثر چارلز دیکنز
1404/5/9
صفحۀ 2
-: باید هر دو روی سکه را دید. تازه، خانم کرانچر هم هست که آنقدر خودش را تکان تکان می دهد و نفرین میکند که کاسبی کساد می شود...پاک کساد می شود! در حالیکه زن های دکترها هیچ وقت نفرین نمی کنند...تا حالا که کسی ندیده! اگر هم دعا کنند دعا می کنند که زیاد مریض شود، چهطور می توانید تنها به قاضی بروید؟ آقای لوری که به هرحال کمی نرم شده بود، گفت: آه! نمیخواهم ریختت را ببینم! ...... ....... مارکی پرسید: مرده؟ گفتم: هنوز نمرده اما فرقی با مرده ندارد. در حالیکه با کنجکاوی بیمار را نگاه میکرد، گفت: این مردم عادی عجب قدرتی دارند! جواب دادم: این نیروی حیرتانگیز اندوه و ناامیدی است. ...... ......
-: باید هر دو روی سکه را دید. تازه، خانم کرانچر هم هست که آنقدر خودش را تکان تکان می دهد و نفرین میکند که کاسبی کساد می شود...پاک کساد می شود! در حالیکه زن های دکترها هیچ وقت نفرین نمی کنند...تا حالا که کسی ندیده! اگر هم دعا کنند دعا می کنند که زیاد مریض شود، چهطور می توانید تنها به قاضی بروید؟ آقای لوری که به هرحال کمی نرم شده بود، گفت: آه! نمیخواهم ریختت را ببینم! ...... ....... مارکی پرسید: مرده؟ گفتم: هنوز نمرده اما فرقی با مرده ندارد. در حالیکه با کنجکاوی بیمار را نگاه میکرد، گفت: این مردم عادی عجب قدرتی دارند! جواب دادم: این نیروی حیرتانگیز اندوه و ناامیدی است. ...... ......
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.