بریدههای کتاب صبح خاکستری کنجی 1404/3/27 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 12 اینکه میگویند صبح ها احساس سلامتی میکنید،دروغ محض است.صبح ها خاکستری اند 0 0 Yen 1403/3/4 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 79 احتمالا فردا هم روزی مانند امروز خواهد بود. شادی هرگز به سراغم نخواهد آمد، میدانم. اما بهترین کار این است که با این باور برم بخوابم که حتما فردا میآید؛ فردا، حتما میآید. 0 3 معشوقه شاملو؛ 1404/4/1 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 14 0 4 معشوقه شاملو؛ 1404/4/4 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 67 0 1 معشوقه شاملو؛ 1404/4/2 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 31 0 3 مایا 1403/12/13 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 23 ای کاش زودتر بزرگ و قوی می شدم تا دیگر چنین موضوعات بی اهمیتی این طور آشفته ام نکنند 0 3 Medisa 1403/11/8 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 31 آن ها ما را به دلیل نداشتن امید یا بلندپروازی حقیقی سرزنش میکردند ؛ اما اگر میخواستیم ایدئال های حقیقی مان را دنبال کنیم، آیا در این مسیر تماشا و راهنمایی مان میکردند؟ 0 45 Parya 1403/10/3 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 شاید هوشمندانه ترین کار این باشد که در سکوت همان راهی را برویم که آدم های عادی می روند، بدون جلب توجه به خودمان. 0 47 معشوقه شاملو؛ 1404/4/2 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 0 0 معشوقه شاملو؛ 1404/4/2 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 0 0 Yen 1403/3/4 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 79 آدم منتظر زیادی منتظر شادی میماند، تا اینکه بالاخره صبرش تمام میشود و با عجله خانه را ترک میکند. اما بعدا به گوشش میرسد که فردای آن روزی که خانه را ترک کرده، شادیِ فوقالعادهای از راه رسیده و حالا برای همه چیز خیلی دیر است. گاهی شادی یک شب دیرتر از راه میرسد. 0 5 fzzj 1404/3/26 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 اگر کتاب هایم را از من بگیرند کاملاً نابود میشوند. 0 2 کوثر باقری 1404/3/15 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 43 «دلم میخواهد دربرابر آسمانها سر تعظیم فرود آورم.» 0 3 yasislh00 1403/12/21 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 14 1 1 Parya 1403/10/3 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 43 این روز ها چه مرگم بود؟چرا این قدر مضطرب بودم؟همواره نگران چیزی بودم. 0 67 yasislh00 1403/12/21 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 19 بی خیال گریه کردن شدم و شروع کردم به تمیز کردن خانه. 5 91 yasislh00 1403/12/21 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 76 هیچکس در جهان رنج ما را درک نمیکرد. ممکن است وقتی که بزرگ شدیم، البته زودتر از موعد، به پشت سر نگاه کنیم و این رنج و تنهایی بهنظرمان خندهدار بیاید- چیزی بسیار عادی - اما...اما چطور از ما انتظار میرفت تا زمان بزرگشدنمان از عهدهی این دورهی بی پایان برآییم و آن را به پایان برسانیم؟ 0 6 tooba as 1404/4/3 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 کتابی میخوانم و کاملا شیفتهاش می شوم: به آن اعتماد میکنم،شبیهاش میشوم ، با آن همدردی میکنم و میکوشم به بخشی از زندگی ام تبدیلش کنم. 0 3 مایا 1403/12/10 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 12 اینکه می گویند صبح ها احساس سلامتی می کنید، دروغ محض است. صبح ها خاکستری اند، همیشه یکسان. 0 1 کنجی 1404/3/27 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 13 صبح ها به هیچوجه اعتماد بنفس ندارم 0 0
بریدههای کتاب صبح خاکستری کنجی 1404/3/27 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 12 اینکه میگویند صبح ها احساس سلامتی میکنید،دروغ محض است.صبح ها خاکستری اند 0 0 Yen 1403/3/4 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 79 احتمالا فردا هم روزی مانند امروز خواهد بود. شادی هرگز به سراغم نخواهد آمد، میدانم. اما بهترین کار این است که با این باور برم بخوابم که حتما فردا میآید؛ فردا، حتما میآید. 0 3 معشوقه شاملو؛ 1404/4/1 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 14 0 4 معشوقه شاملو؛ 1404/4/4 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 67 0 1 معشوقه شاملو؛ 1404/4/2 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 31 0 3 مایا 1403/12/13 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 23 ای کاش زودتر بزرگ و قوی می شدم تا دیگر چنین موضوعات بی اهمیتی این طور آشفته ام نکنند 0 3 Medisa 1403/11/8 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 31 آن ها ما را به دلیل نداشتن امید یا بلندپروازی حقیقی سرزنش میکردند ؛ اما اگر میخواستیم ایدئال های حقیقی مان را دنبال کنیم، آیا در این مسیر تماشا و راهنمایی مان میکردند؟ 0 45 Parya 1403/10/3 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 شاید هوشمندانه ترین کار این باشد که در سکوت همان راهی را برویم که آدم های عادی می روند، بدون جلب توجه به خودمان. 0 47 معشوقه شاملو؛ 1404/4/2 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 0 0 معشوقه شاملو؛ 1404/4/2 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 0 0 Yen 1403/3/4 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 79 آدم منتظر زیادی منتظر شادی میماند، تا اینکه بالاخره صبرش تمام میشود و با عجله خانه را ترک میکند. اما بعدا به گوشش میرسد که فردای آن روزی که خانه را ترک کرده، شادیِ فوقالعادهای از راه رسیده و حالا برای همه چیز خیلی دیر است. گاهی شادی یک شب دیرتر از راه میرسد. 0 5 fzzj 1404/3/26 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 اگر کتاب هایم را از من بگیرند کاملاً نابود میشوند. 0 2 کوثر باقری 1404/3/15 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 43 «دلم میخواهد دربرابر آسمانها سر تعظیم فرود آورم.» 0 3 yasislh00 1403/12/21 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 14 1 1 Parya 1403/10/3 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 43 این روز ها چه مرگم بود؟چرا این قدر مضطرب بودم؟همواره نگران چیزی بودم. 0 67 yasislh00 1403/12/21 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 19 بی خیال گریه کردن شدم و شروع کردم به تمیز کردن خانه. 5 91 yasislh00 1403/12/21 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 76 هیچکس در جهان رنج ما را درک نمیکرد. ممکن است وقتی که بزرگ شدیم، البته زودتر از موعد، به پشت سر نگاه کنیم و این رنج و تنهایی بهنظرمان خندهدار بیاید- چیزی بسیار عادی - اما...اما چطور از ما انتظار میرفت تا زمان بزرگشدنمان از عهدهی این دورهی بی پایان برآییم و آن را به پایان برسانیم؟ 0 6 tooba as 1404/4/3 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 27 کتابی میخوانم و کاملا شیفتهاش می شوم: به آن اعتماد میکنم،شبیهاش میشوم ، با آن همدردی میکنم و میکوشم به بخشی از زندگی ام تبدیلش کنم. 0 3 مایا 1403/12/10 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 12 اینکه می گویند صبح ها احساس سلامتی می کنید، دروغ محض است. صبح ها خاکستری اند، همیشه یکسان. 0 1 کنجی 1404/3/27 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.8 24 صفحۀ 13 صبح ها به هیچوجه اعتماد بنفس ندارم 0 0