بریدههای کتاب رنج های ورتر جوان kan@shi 1404/3/27 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 94 در میان مردمی بیگانه،بیگانه با قلب خود، به سر می برم. 0 25 kan@shi 1404/3/24 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 87 ای خدای کریمی که این همه قابلیت به من ارزانی داشتهای، نمیشود نیمی از آنها را پس بگیری و جایشان کمی خودباوری و خرسندی به من اعطا کنی؟ 0 6 پانیذ مالکی 1403/2/6 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 13 راستی که قلب آدمی چیست! من، تویی را که دوست دارم و دلبستهاش هستم میگذارم و میروم و خوشحالم! میدانم که تو میبخشیام. آخر مگر آشناییهای دیگرم را هم سرنوشت برای آن دستچین نکرده بود که به دل مثل منی رنج برساند؟ 0 6 ریحانه 1403/11/13 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 46 "او را خواهم دید !" این را هرروز صبح ، وقتی بیدار می شوم و لبریز از شادی به سمت آفتاب زیبا رو می کنم با هیجان می گویم . "او را خواهم دید !" و هیچ آرزوی دیگری در تمام طول روز ندارم . 0 2 محدثه علیمردانی 1403/10/7 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 24 از این پس تنها از طبیعت پیروی میکنم. تنها طبیعت است که غنای بیپایان دارد و تنها طبیعت است که هنرمند بزرگ را میپرورد. 0 4 علی طالبلو 1403/4/30 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 47 دل من سخت میگیرد وقتی میبینم آدمها به همدیگر آزار میرسانند؛ و به ویژه جوانان، جایی که میتوانند در بهار زندگیشان در قبال همه شادیها بیشترین گشادهرویی را داشته باشند، این چند روزهی شیرین را با بدخلقی برای هم خراب میکنند. 0 4 علی طالبلو 1403/5/1 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 66 شما آدمها هر مسئلهای که به میان آمد، انگار مجبورید که بگویید: این کار ابلهانه آست، آن عاقلانه، این خوب، آن بد! این حکم صادر کردنها یعنی چه؟ مگر شماها شرایط باطنی هر رفتاری را دیده و بررسی کردهاید؟ و به دلیل خالی از تردید هر حادثهای پیبردهاید و میدانید مثلا چرا فلان اتفاق باید میافتاد؟ اگر میدانستید، هرگز اینطور داوری شتابزده نمیکردید. 0 6 kan@shi 1404/3/23 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 68 ما تا زمانی در بابِ این یا آن مطلب حقِ اظهار نظر داریم که (خود) نیز (احساسش) کرده باشیم.🙃🙂 0 4 kan@shi 1404/3/22 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 57 قلـب ما اگر از (عشـ❤️ـق) خالی باشد، چیست؟! چیست فانــوسِ خیالیِ خالی از نور؟! ولی همین که (شعله) را در این (محفظه) گذاشتی، آن تصویرهایِ همه رنگ بر دیوارِ سفید اتاق به تجلی در می آید! و این همه، (حتی اگر) بیش از (وهمی گذرا) نباشد، باز پایه و مایه ی خوشبختیِ ماست که مثلِ بچه های معصوم دور آن می ایستیم و از این همه رنگ و جلوه ی سحر آمیز لذت می بریم.🎩💜🌌 0 12 Zeezi 1403/11/20 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 88 0 0 پانیذ مالکی 1403/2/6 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 18 صاحبان منصب و مقام چنان سرد و بیاعتنا با مردم عادی رفتار میکنند که انگار معاشرت با آنها شأنشان را بر باد میدهد. وانگهی برخی مسخرهپردازان تهیمغز هم هستند که صرفا به ظاهر، و برای آن با مردم همسویی نشان میدهند، تا در عمل هرچه بیشتر ناز بفروشند و با نخوتشان کام این بینوایان را تلخ کنند. اویی که فاصله گرفتن از این به اصطلاح عوام را لازمه ی حفظ احترام خود میداند، هن به اندازه آن ترسویی درخور سرزنش است که از ترس شکست، خودش را از نگاه دشمن پنهان میکند. 0 4 kan@shi 1404/3/23 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 58 هدفِ همه ی کوش و جوش ها در این دنیا جز رذالت نیست. و آن آدمی که صرفاً به خاطر دیگران، بی انگیزه ی هیچ شوق و نیازی دنبال پول و مقام و این جور چیزها می دود،(دیوانه) است. 0 13 امیرحسین ویلانی 1403/1/7 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 52 در دل به این واقعیت و حقیقت پایبندم که با بچه باید همان رفتاری را داشت که خداوند با خود ما دارد، و خداوند بیش از همه وقتی خوشبختمان میکند که ما را به غفلتهای خوشمان وا میگذارد. 0 21 پانیذ مالکی 1403/2/6 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 14 آدمها که خدا میداند چرا چنین خمیرهای دارند، بسیار کمتر رنج میبردند اگر که این قدر به خیال تن نمی سپردند و از تلخیهای گذشته یاد نمیکردند، یا به جای بیخیالی و پرداختن به اکنون، در حال و هوای خاطرات ناگوار گذشته غرق نمیشدند. 0 23 سارا حسینی 1402/6/26 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 55 و من از این عشق چه به خود می بالم... آخ بگذار برای تو بگویم، چرا که در قبال چنین احساسی تفاهم داری: من، از زمانی که او دوستم دارد، در چشم خودم ارجمند میآیم. 0 2 kan@shi 1404/3/23 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 68 گول ظاهر را نخور🎭ملتی که در زیر یوغ تحمل ناپذیر فرمانروایی خودکام مینالد، آیا وقتی که بالاخره به جوش آمد و زنجیرهای بندگیاش را پاره کرد، انصاف است اسم این حرکت او را ضعف بگذاریم؟ و آدمی که از وحشتِ آتش، آتشی که خانه ی او را طعمه ی زبانه هایش کرده، همه ی نیروی اش را به کار میبندد و به آسانی بارهایی را جابهجا میکند که بسا در شرایطی خونسردانه نمیتوانست از جا تکانشان بدهد، یا کسی که در خشم از توهینی که دیده، با شش نفر در میافتد، و دماغشان را به خاک می مالد، آیا رواست که این آدم ها را (ضعیف) بخوانیم؟ تازه اگر سخت کوشی قدرت به حساب میآید، پس عزیزِ من، چرا تلاشِ مایه گرفته از احساسات را بر خلاف آن بنامیم. 0 2 kan@shi 1404/3/23 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 67 خودکُشیـ...🖤🕊️ را به هیچ چیزی جز ضعف نمی توان تعبیر کرد. برای آن که بدیهی ست مُردن آسانتر از پایداری و تحملِ یک زندگیِ رنج بار است.⏳⛄🌞 0 5 kan@shi 1404/3/29 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 108 آری! من جز سالک و زائری بر زمین نیستم! آیا شما بیش از این اید؟🍃🍂 0 6 hadis.zareei 1403/8/29 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 25 0 31 زهرا خانم. 1404/4/7 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 18 من با قلب خودم مثل بچهای ناخوش رفتار میکنم و هرچه هوس کرد، در اختیارش میگذارم. 0 2
بریدههای کتاب رنج های ورتر جوان kan@shi 1404/3/27 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 94 در میان مردمی بیگانه،بیگانه با قلب خود، به سر می برم. 0 25 kan@shi 1404/3/24 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 87 ای خدای کریمی که این همه قابلیت به من ارزانی داشتهای، نمیشود نیمی از آنها را پس بگیری و جایشان کمی خودباوری و خرسندی به من اعطا کنی؟ 0 6 پانیذ مالکی 1403/2/6 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 13 راستی که قلب آدمی چیست! من، تویی را که دوست دارم و دلبستهاش هستم میگذارم و میروم و خوشحالم! میدانم که تو میبخشیام. آخر مگر آشناییهای دیگرم را هم سرنوشت برای آن دستچین نکرده بود که به دل مثل منی رنج برساند؟ 0 6 ریحانه 1403/11/13 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 46 "او را خواهم دید !" این را هرروز صبح ، وقتی بیدار می شوم و لبریز از شادی به سمت آفتاب زیبا رو می کنم با هیجان می گویم . "او را خواهم دید !" و هیچ آرزوی دیگری در تمام طول روز ندارم . 0 2 محدثه علیمردانی 1403/10/7 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 24 از این پس تنها از طبیعت پیروی میکنم. تنها طبیعت است که غنای بیپایان دارد و تنها طبیعت است که هنرمند بزرگ را میپرورد. 0 4 علی طالبلو 1403/4/30 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 47 دل من سخت میگیرد وقتی میبینم آدمها به همدیگر آزار میرسانند؛ و به ویژه جوانان، جایی که میتوانند در بهار زندگیشان در قبال همه شادیها بیشترین گشادهرویی را داشته باشند، این چند روزهی شیرین را با بدخلقی برای هم خراب میکنند. 0 4 علی طالبلو 1403/5/1 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 66 شما آدمها هر مسئلهای که به میان آمد، انگار مجبورید که بگویید: این کار ابلهانه آست، آن عاقلانه، این خوب، آن بد! این حکم صادر کردنها یعنی چه؟ مگر شماها شرایط باطنی هر رفتاری را دیده و بررسی کردهاید؟ و به دلیل خالی از تردید هر حادثهای پیبردهاید و میدانید مثلا چرا فلان اتفاق باید میافتاد؟ اگر میدانستید، هرگز اینطور داوری شتابزده نمیکردید. 0 6 kan@shi 1404/3/23 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 68 ما تا زمانی در بابِ این یا آن مطلب حقِ اظهار نظر داریم که (خود) نیز (احساسش) کرده باشیم.🙃🙂 0 4 kan@shi 1404/3/22 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 57 قلـب ما اگر از (عشـ❤️ـق) خالی باشد، چیست؟! چیست فانــوسِ خیالیِ خالی از نور؟! ولی همین که (شعله) را در این (محفظه) گذاشتی، آن تصویرهایِ همه رنگ بر دیوارِ سفید اتاق به تجلی در می آید! و این همه، (حتی اگر) بیش از (وهمی گذرا) نباشد، باز پایه و مایه ی خوشبختیِ ماست که مثلِ بچه های معصوم دور آن می ایستیم و از این همه رنگ و جلوه ی سحر آمیز لذت می بریم.🎩💜🌌 0 12 Zeezi 1403/11/20 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 88 0 0 پانیذ مالکی 1403/2/6 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 18 صاحبان منصب و مقام چنان سرد و بیاعتنا با مردم عادی رفتار میکنند که انگار معاشرت با آنها شأنشان را بر باد میدهد. وانگهی برخی مسخرهپردازان تهیمغز هم هستند که صرفا به ظاهر، و برای آن با مردم همسویی نشان میدهند، تا در عمل هرچه بیشتر ناز بفروشند و با نخوتشان کام این بینوایان را تلخ کنند. اویی که فاصله گرفتن از این به اصطلاح عوام را لازمه ی حفظ احترام خود میداند، هن به اندازه آن ترسویی درخور سرزنش است که از ترس شکست، خودش را از نگاه دشمن پنهان میکند. 0 4 kan@shi 1404/3/23 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 58 هدفِ همه ی کوش و جوش ها در این دنیا جز رذالت نیست. و آن آدمی که صرفاً به خاطر دیگران، بی انگیزه ی هیچ شوق و نیازی دنبال پول و مقام و این جور چیزها می دود،(دیوانه) است. 0 13 امیرحسین ویلانی 1403/1/7 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 52 در دل به این واقعیت و حقیقت پایبندم که با بچه باید همان رفتاری را داشت که خداوند با خود ما دارد، و خداوند بیش از همه وقتی خوشبختمان میکند که ما را به غفلتهای خوشمان وا میگذارد. 0 21 پانیذ مالکی 1403/2/6 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 14 آدمها که خدا میداند چرا چنین خمیرهای دارند، بسیار کمتر رنج میبردند اگر که این قدر به خیال تن نمی سپردند و از تلخیهای گذشته یاد نمیکردند، یا به جای بیخیالی و پرداختن به اکنون، در حال و هوای خاطرات ناگوار گذشته غرق نمیشدند. 0 23 سارا حسینی 1402/6/26 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 55 و من از این عشق چه به خود می بالم... آخ بگذار برای تو بگویم، چرا که در قبال چنین احساسی تفاهم داری: من، از زمانی که او دوستم دارد، در چشم خودم ارجمند میآیم. 0 2 kan@shi 1404/3/23 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 68 گول ظاهر را نخور🎭ملتی که در زیر یوغ تحمل ناپذیر فرمانروایی خودکام مینالد، آیا وقتی که بالاخره به جوش آمد و زنجیرهای بندگیاش را پاره کرد، انصاف است اسم این حرکت او را ضعف بگذاریم؟ و آدمی که از وحشتِ آتش، آتشی که خانه ی او را طعمه ی زبانه هایش کرده، همه ی نیروی اش را به کار میبندد و به آسانی بارهایی را جابهجا میکند که بسا در شرایطی خونسردانه نمیتوانست از جا تکانشان بدهد، یا کسی که در خشم از توهینی که دیده، با شش نفر در میافتد، و دماغشان را به خاک می مالد، آیا رواست که این آدم ها را (ضعیف) بخوانیم؟ تازه اگر سخت کوشی قدرت به حساب میآید، پس عزیزِ من، چرا تلاشِ مایه گرفته از احساسات را بر خلاف آن بنامیم. 0 2 kan@shi 1404/3/23 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 67 خودکُشیـ...🖤🕊️ را به هیچ چیزی جز ضعف نمی توان تعبیر کرد. برای آن که بدیهی ست مُردن آسانتر از پایداری و تحملِ یک زندگیِ رنج بار است.⏳⛄🌞 0 5 kan@shi 1404/3/29 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 108 آری! من جز سالک و زائری بر زمین نیستم! آیا شما بیش از این اید؟🍃🍂 0 6 hadis.zareei 1403/8/29 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 25 0 31 زهرا خانم. 1404/4/7 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 65 صفحۀ 18 من با قلب خودم مثل بچهای ناخوش رفتار میکنم و هرچه هوس کرد، در اختیارش میگذارم. 0 2