بریده‌ای از کتاب رنج های ورتر جوان اثر یوهان ولفگانگ فون گوته

kan@shi

kan@shi

1404/3/19

بریدۀ کتاب

صفحۀ 21

زندگی در چشم برخی آدم‌ها خواب و خیالی بیش نیست.😌 این گمان گاهی به (من) هم دست می‌دهد. وقتی آن مرز و محدودیتی را می‌بینم که پویایی و پژوهندگی آدمی اسیر حصار آن است، وقتی می‌بینم هدف همهٔ سختی‌ها تأمین نیاز زندگی است و هدف این تأمین باز به سهم خود افزودن بر روزهای همین زندگیِ سخت، یا وقتی می‌بینم دلخوشیِ آدمی به آن اَندک دستاوردهایِ دانش و پژوهش بر توهم و تسلیم پایه دارد و از این حیث آدمی صرفاً اسیری است که دیوارهای سیاهچالِ خود را با تصویرهایی رنگین و چشم اندازهایی زیبا می‌آراید...🖤🎨 همهٔ این چیزها، ویلهلم عزیز، مرا به بُهت می‌اندازد. پس در (درون خود فرو می‌روم) و در این جا جهانی را می‌یابم!🌌ولی جوهره ی این جهان هم بیشتر گمان است و گنگی،☁️ و نه گردش و گزارشی زنده. چنین است که همه چیز در پیش حس و نگاهم به هم می‌ریزد و تار می‌شود و من دوباره رویا آلوده به دنیا لبخند می‌زنم و می‌گذرم:)

زندگی در چشم برخی آدم‌ها خواب و خیالی بیش نیست.😌 این گمان گاهی به (من) هم دست می‌دهد. وقتی آن مرز و محدودیتی را می‌بینم که پویایی و پژوهندگی آدمی اسیر حصار آن است، وقتی می‌بینم هدف همهٔ سختی‌ها تأمین نیاز زندگی است و هدف این تأمین باز به سهم خود افزودن بر روزهای همین زندگیِ سخت، یا وقتی می‌بینم دلخوشیِ آدمی به آن اَندک دستاوردهایِ دانش و پژوهش بر توهم و تسلیم پایه دارد و از این حیث آدمی صرفاً اسیری است که دیوارهای سیاهچالِ خود را با تصویرهایی رنگین و چشم اندازهایی زیبا می‌آراید...🖤🎨 همهٔ این چیزها، ویلهلم عزیز، مرا به بُهت می‌اندازد. پس در (درون خود فرو می‌روم) و در این جا جهانی را می‌یابم!🌌ولی جوهره ی این جهان هم بیشتر گمان است و گنگی،☁️ و نه گردش و گزارشی زنده. چنین است که همه چیز در پیش حس و نگاهم به هم می‌ریزد و تار می‌شود و من دوباره رویا آلوده به دنیا لبخند می‌زنم و می‌گذرم:)

33

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.