بریدههای کتاب آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده پانیذ مالکی 1403/1/6 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 30 خانم هاویشام با انگشت طرف چپ سینهاش را نشان داد و گفت:"میدانی دستم روی چیه؟" گفتم:" قلبتان خانم؟" لبخند عجیبی زد و گفت:"شکسته" 0 10 پانیذ مالکی 1403/1/6 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 37 خانم هاویشام با عصایش میز دراز را نشان داد و گفت:" موقع مردنم مرا اینجا میخوابانند. فکر میکنی آن چیزی که تار عنکبوت رویش را گرفته چیه؟" گفتم:"نمیدانم خانم" گفت:"یک کیک بزرگ است. کیک بزرگ عروسی من! 0 7 دریا ساحلی 1403/2/9 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 15 عجیب این بود که او هم لباسی خاکستری و زبر تنش بود و زنجیری به پا داشت و میلنگید و سردش بود. در حقیقت همه چیزش شبیه همان مرد قبلی بود قط قیافهاش با او فرق داشت ؛ البته این چیزها را فقط یک لحظه دیدم چون مرد بلافاصله مشتی حواله من کرد . 0 3 Niki 1403/9/8 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 110 خیالات وحشیام از واقعیت پیشی گرفته بود. 0 5 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 150 چه دردناک و تأسف آور است که آدم از خانه و کاشانه خویش شرم داشته باشد. این ناسپاسی ننگبار کیفری بسزا به دنبال خواهد داشت و من به تجربه دریافته ام که از این دردناک تر چیزی نیست. 1 25 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 151 سنگینی یادها و خاطره ها چنان افکارم را میفشرد که سندان در برابر آنها پرکاهی بیش نبود. 0 5 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 105 شرافتمندانه زندگی کن و آسوده بمیر. 0 4 سهیدهوان 1403/4/7 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 301 شیادان و فریب دهندگان عالم در مقایسه با خودفریبان کسی نیستند، من نیز با چنین بهانه هایی خود را فریفتم. 0 10 سهیدهوان 1403/4/15 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 374 آدمی چیزی با خود به جهان نمی آورد و چیزی هم با خود نمیبرد و چون سایهای نقل مکان میکند و هیچگاه در یک منزل نمیماند. 0 31 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 123 با نوک عصایش میز را نشان داد و گفت : اینجاست که وقتی می میمیرم مرا روی آن میخوابانند. اینجاست که از جنازهام دیدن میکنند. از فکر اینکه اینکه مبادا همان لحظه روی میز بخوابد و بمیرد و شباهتش را با مومیایی نمایشگاه تکمیل کند،ترس مرا فرا گرفت و از تماس با او اندامم به لرزه افتاد. 0 5 ف طهماسبی 1403/12/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 259 در زندگی خود بدترین فرومایگیها وناجوانمردیها را بخاطر کسانی مرتکب میشویم که بیش از همه تحقیرشان میکنیم و خوارشان میداریم. 0 0 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 150 در گذشته چنین می اندیشیدم که همین که آستینم را بالا بزنم و در کارگاه به شاگردی جو درآیم آدمی ممتاز و خوشبخت خواهم بود.اکنون این حقیقت را در دسترس داشتم ولی احساس میکردم که از گرد زغال سیاه شده ام و سنگینی یادها و خاطره ها چنان افکارم را میفشرد که سندان در برابر آنها پرکاهی بیش نبود. 0 4 سهیدهوان 1403/4/6 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 216 تند و تند دور شدم، حال آنکه با خود میاندیشیدم که عمل رفتن از تصور آن آسانتر است. 0 4 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 152 تمام بیم و هراسم این بود که نکند از بخت بد روزی که زشت ترین و نفرت انگیزترین قیافه ها را دارم ببینم که استلا از پنجره کارگاه مرا می نگرد. 0 3 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 152 وقتی برای صرف شام به خانه می رفتم خانه و غذا بیش از پیش در نظرم محقر و فقیرانه میآمد و بیش از پیش در اعماق قلب گرفته و اندوهگین خویش از فلاکت و ناچیزی خانه مان احساس شرم و خجلت میکردم. 0 3 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 159 خواهرم که به خشم آمده بود جواب داد ولی میتونم از پس همه احمقها و سروپاها بر بیام وقتی که از پس همۀ احمقها و بی سر و پاها بر بیام حتماً می تونم حساب ارباب کله خرت هم که شاه احمقهاست برسم و خوب میتونم از پس تو هم که بی رگترین و بی سروپاترین بی سروپاهای انگلیس و فرانسه هستی بر بیام. 0 3 اِلین 1404/1/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 317 گفت: «نه! قلبم را به جای دیگری ندادهام، چون هرگز چنین چیزی نداشتهام.» 0 2 رها بوستانی 1404/2/23 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 30 از آن زمان به بعد، که مدت نسبتا زیادی است، اغلب با خود فکر کردهام که کمتر کسی به رازداری کودکانی که زیر سلطهی ترس و وحشتاند واقف است. 0 3 کیهان 1402/7/13 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 410 حالادیگر مه از بین رفته بود امادرپرتونورآرام بخش ماه دیدم که دیگر سایه های مان ازهم جدانیست . 1 7 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 105 به اونچه یه دوست حقیقی می گه درست گوش بده. و این دوست حقیقی میگه: اگه نتونی از راه راست خودتو از جرگهی مردم عامی بیرون بکشی، یقین بدون که از راه کج هم نمیتونی. 0 2
بریدههای کتاب آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده پانیذ مالکی 1403/1/6 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 30 خانم هاویشام با انگشت طرف چپ سینهاش را نشان داد و گفت:"میدانی دستم روی چیه؟" گفتم:" قلبتان خانم؟" لبخند عجیبی زد و گفت:"شکسته" 0 10 پانیذ مالکی 1403/1/6 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 37 خانم هاویشام با عصایش میز دراز را نشان داد و گفت:" موقع مردنم مرا اینجا میخوابانند. فکر میکنی آن چیزی که تار عنکبوت رویش را گرفته چیه؟" گفتم:"نمیدانم خانم" گفت:"یک کیک بزرگ است. کیک بزرگ عروسی من! 0 7 دریا ساحلی 1403/2/9 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 15 عجیب این بود که او هم لباسی خاکستری و زبر تنش بود و زنجیری به پا داشت و میلنگید و سردش بود. در حقیقت همه چیزش شبیه همان مرد قبلی بود قط قیافهاش با او فرق داشت ؛ البته این چیزها را فقط یک لحظه دیدم چون مرد بلافاصله مشتی حواله من کرد . 0 3 Niki 1403/9/8 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 110 خیالات وحشیام از واقعیت پیشی گرفته بود. 0 5 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 150 چه دردناک و تأسف آور است که آدم از خانه و کاشانه خویش شرم داشته باشد. این ناسپاسی ننگبار کیفری بسزا به دنبال خواهد داشت و من به تجربه دریافته ام که از این دردناک تر چیزی نیست. 1 25 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 151 سنگینی یادها و خاطره ها چنان افکارم را میفشرد که سندان در برابر آنها پرکاهی بیش نبود. 0 5 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 105 شرافتمندانه زندگی کن و آسوده بمیر. 0 4 سهیدهوان 1403/4/7 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 301 شیادان و فریب دهندگان عالم در مقایسه با خودفریبان کسی نیستند، من نیز با چنین بهانه هایی خود را فریفتم. 0 10 سهیدهوان 1403/4/15 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 374 آدمی چیزی با خود به جهان نمی آورد و چیزی هم با خود نمیبرد و چون سایهای نقل مکان میکند و هیچگاه در یک منزل نمیماند. 0 31 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 123 با نوک عصایش میز را نشان داد و گفت : اینجاست که وقتی می میمیرم مرا روی آن میخوابانند. اینجاست که از جنازهام دیدن میکنند. از فکر اینکه اینکه مبادا همان لحظه روی میز بخوابد و بمیرد و شباهتش را با مومیایی نمایشگاه تکمیل کند،ترس مرا فرا گرفت و از تماس با او اندامم به لرزه افتاد. 0 5 ف طهماسبی 1403/12/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 259 در زندگی خود بدترین فرومایگیها وناجوانمردیها را بخاطر کسانی مرتکب میشویم که بیش از همه تحقیرشان میکنیم و خوارشان میداریم. 0 0 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 150 در گذشته چنین می اندیشیدم که همین که آستینم را بالا بزنم و در کارگاه به شاگردی جو درآیم آدمی ممتاز و خوشبخت خواهم بود.اکنون این حقیقت را در دسترس داشتم ولی احساس میکردم که از گرد زغال سیاه شده ام و سنگینی یادها و خاطره ها چنان افکارم را میفشرد که سندان در برابر آنها پرکاهی بیش نبود. 0 4 سهیدهوان 1403/4/6 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 216 تند و تند دور شدم، حال آنکه با خود میاندیشیدم که عمل رفتن از تصور آن آسانتر است. 0 4 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 152 تمام بیم و هراسم این بود که نکند از بخت بد روزی که زشت ترین و نفرت انگیزترین قیافه ها را دارم ببینم که استلا از پنجره کارگاه مرا می نگرد. 0 3 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 152 وقتی برای صرف شام به خانه می رفتم خانه و غذا بیش از پیش در نظرم محقر و فقیرانه میآمد و بیش از پیش در اعماق قلب گرفته و اندوهگین خویش از فلاکت و ناچیزی خانه مان احساس شرم و خجلت میکردم. 0 3 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 159 خواهرم که به خشم آمده بود جواب داد ولی میتونم از پس همه احمقها و سروپاها بر بیام وقتی که از پس همۀ احمقها و بی سر و پاها بر بیام حتماً می تونم حساب ارباب کله خرت هم که شاه احمقهاست برسم و خوب میتونم از پس تو هم که بی رگترین و بی سروپاترین بی سروپاهای انگلیس و فرانسه هستی بر بیام. 0 3 اِلین 1404/1/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 317 گفت: «نه! قلبم را به جای دیگری ندادهام، چون هرگز چنین چیزی نداشتهام.» 0 2 رها بوستانی 1404/2/23 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 30 از آن زمان به بعد، که مدت نسبتا زیادی است، اغلب با خود فکر کردهام که کمتر کسی به رازداری کودکانی که زیر سلطهی ترس و وحشتاند واقف است. 0 3 کیهان 1402/7/13 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 410 حالادیگر مه از بین رفته بود امادرپرتونورآرام بخش ماه دیدم که دیگر سایه های مان ازهم جدانیست . 1 7 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 3.9 36 صفحۀ 105 به اونچه یه دوست حقیقی می گه درست گوش بده. و این دوست حقیقی میگه: اگه نتونی از راه راست خودتو از جرگهی مردم عامی بیرون بکشی، یقین بدون که از راه کج هم نمیتونی. 0 2