بریدههای کتاب آرزوهای بزرگ اِلین 1404/1/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 317 گفت: «نه! قلبم را به جای دیگری ندادهام، چون هرگز چنین چیزی نداشتهام.» 0 2 Shamim 1403/9/20 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 133 فهمیدم آن ها چه آدم های متملق و ریاکاری هستند؛ ولی همه خودشان را نسبت به ریاکاری دیگران بی اطلاع نشان می دهند؛ چون اگر چنین نبود به ریاکاری و چاپلوسی خودشان هم صحه می گذاشتند. 0 2 رها بوستانی 1404/2/23 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 30 از آن زمان به بعد، که مدت نسبتا زیادی است، اغلب با خود فکر کردهام که کمتر کسی به رازداری کودکانی که زیر سلطهی ترس و وحشتاند واقف است. 0 3 moonshine 1404/4/1 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 509 من او را در برابر خرد علیه قول علیه صلح علیه امید علیه سعادت و در برابر هرگونه دلسردی که ممکن بود دوست داشتم. 0 2 کیهان 1402/7/13 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 410 حالادیگر مه از بین رفته بود امادرپرتونورآرام بخش ماه دیدم که دیگر سایه های مان ازهم جدانیست . 1 7 نرگس 1403/10/27 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 135 «بيچاره انگار غير از خودش، دشمنی نداره!» گفت: اينكه آدم دشمن دیگهای غير از خودش نداشته باشه، خيلى بهتره... اين طورى خيلى طبيعى تره. 0 5 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 105 به اونچه یه دوست حقیقی می گه درست گوش بده. و این دوست حقیقی میگه: اگه نتونی از راه راست خودتو از جرگهی مردم عامی بیرون بکشی، یقین بدون که از راه کج هم نمیتونی. 0 2 سهیدهوان 1403/4/1 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 27 وجدان، هنگامی که آدمی را، چه کودک و چه سالمند متهم میکند چیز بسیار مخوفی است. 0 5 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 151 تشخیص این امر دشوار است که انسان بفهمد دامنه نفوذ آدم خوش قلب و شریف و وظیفه شناس در جهان تا به کجا میگسترد ولی فهم این نکته آسان است که این نفوذ تا چه حد خودش را متأثر ساخته است. 0 3 سهیدهوان 1403/4/7 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 317 استلا گفت: اوه! من دلی دارم که باید دشنه در آن فرو کرد یا تیر به آن زد. و بدیهی است اگر از تپیدن بازایستد، زندگی من نیز به پایان خواهد رسید، اما میدانید که منظورم چیست. در این دل هیچ گونه عاطفه و رقتی وجود ندارد. همدردی و رافت و احساسات، کلمات پوچ و بیمعنایی هستند. 0 7 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 128 وقتی تباهی و فساد به کمال خود رسید، و وقتی نعش مرا با لباس شب زفاف روی میز عروسی خواباندند آن وقت نکبت و ادبار آنها نیز به منتهای خود خواهد رسید. 0 4 دریا ساحلی 1403/2/9 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 15 عجیب این بود که او هم لباسی خاکستری و زبر تنش بود و زنجیری به پا داشت و میلنگید و سردش بود. در حقیقت همه چیزش شبیه همان مرد قبلی بود قط قیافهاش با او فرق داشت ؛ البته این چیزها را فقط یک لحظه دیدم چون مرد بلافاصله مشتی حواله من کرد . 0 3 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 128 این تودهی پوسیده را به اینجا آوردند. اینها و من با هم فرسوده شدهایم. موشها آنها را جویدهاند ولی دندانهایی تیزتر از دندان موش روح مرا جویده است. 0 9 اِلین 1404/1/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 403 گفت: «مرا بخاطر اینکه بیعاطفه هستم ملامت میکنید؟ آن هم شما؟» میس هاویشام به تندی گفت: «مگر نیستی؟» استلا گفت: «باید بدانید من همانطور هستم که خودتان بار آوردهاید. بدی و خوبی من، شکست و پیروزی من همه از شماست، و خلاصه بگویم، وجود مرا همچنان که هست باید تحمل کنید.» 0 8 ف طهماسبی 1403/11/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 31 کمتر کسی به راز داری کودکانی که زیر سلطه ترس و وحشت اند واقف است. مهم نیست که وحشت چقدر نامعقول و بی اساس باشد وجود خود وحشت کافی است. 0 1 اِلین 1404/1/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 148 روز پر غمواندوهی بر من گذشت، زیرا جملگی بر این عقیده بودند که من در این مجلس زیادی هستم و برای اینکه مرا بیش از پیش ناراحت و اندوهگین کرده باشند هر کدام وقتی که دیگر کاری نداشتند گاه و بیگاه از من میپرسیدند چرا خوش نیستم و شادی نمیکنم. 0 2 رها بوستانی 1404/2/21 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 27 وجدان، هنگامی که آدمی را، چه کودک و چه سالمند، متهم میکند چیز بسیار مخوفی است. 0 1 محدثه حسنی 1403/4/23 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 624 در این لحظه نور خورشید از خلال قطره های درشت باران که بر شیشه ی پنجره نشسته بود به درون تابید و در میان قاضی و محکومان، ستونی از نور بوجود آورد و این دو را به یکدیگر پیوند داد و به تماشاچیها یاد آوری کرد که حاکم و محکوم در نزد خداوند، که بر همه ی اعمال آدمیان آگاه و از هر خطایی به دور است، برابر هستند. 0 3 زینب حافظی 1404/4/23 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 105 شرافتمندانه زندگی کن و آسوده بمیر. 0 70 sima 1404/4/30 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 216 خدا میداند که ما نباید از اشکهای خویش شرمنده باشیم،چرا که اشک ما بارانی است که بر گرد و غبار کورکنندهی زمین،که دلهای سخت و بی عاطفهی ما را می پوشاند،فرو میریزد. 0 4
بریدههای کتاب آرزوهای بزرگ اِلین 1404/1/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 317 گفت: «نه! قلبم را به جای دیگری ندادهام، چون هرگز چنین چیزی نداشتهام.» 0 2 Shamim 1403/9/20 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 133 فهمیدم آن ها چه آدم های متملق و ریاکاری هستند؛ ولی همه خودشان را نسبت به ریاکاری دیگران بی اطلاع نشان می دهند؛ چون اگر چنین نبود به ریاکاری و چاپلوسی خودشان هم صحه می گذاشتند. 0 2 رها بوستانی 1404/2/23 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 30 از آن زمان به بعد، که مدت نسبتا زیادی است، اغلب با خود فکر کردهام که کمتر کسی به رازداری کودکانی که زیر سلطهی ترس و وحشتاند واقف است. 0 3 moonshine 1404/4/1 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 509 من او را در برابر خرد علیه قول علیه صلح علیه امید علیه سعادت و در برابر هرگونه دلسردی که ممکن بود دوست داشتم. 0 2 کیهان 1402/7/13 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 410 حالادیگر مه از بین رفته بود امادرپرتونورآرام بخش ماه دیدم که دیگر سایه های مان ازهم جدانیست . 1 7 نرگس 1403/10/27 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 135 «بيچاره انگار غير از خودش، دشمنی نداره!» گفت: اينكه آدم دشمن دیگهای غير از خودش نداشته باشه، خيلى بهتره... اين طورى خيلى طبيعى تره. 0 5 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 105 به اونچه یه دوست حقیقی می گه درست گوش بده. و این دوست حقیقی میگه: اگه نتونی از راه راست خودتو از جرگهی مردم عامی بیرون بکشی، یقین بدون که از راه کج هم نمیتونی. 0 2 سهیدهوان 1403/4/1 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 27 وجدان، هنگامی که آدمی را، چه کودک و چه سالمند متهم میکند چیز بسیار مخوفی است. 0 5 سهیدهوان 1403/4/5 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 151 تشخیص این امر دشوار است که انسان بفهمد دامنه نفوذ آدم خوش قلب و شریف و وظیفه شناس در جهان تا به کجا میگسترد ولی فهم این نکته آسان است که این نفوذ تا چه حد خودش را متأثر ساخته است. 0 3 سهیدهوان 1403/4/7 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 317 استلا گفت: اوه! من دلی دارم که باید دشنه در آن فرو کرد یا تیر به آن زد. و بدیهی است اگر از تپیدن بازایستد، زندگی من نیز به پایان خواهد رسید، اما میدانید که منظورم چیست. در این دل هیچ گونه عاطفه و رقتی وجود ندارد. همدردی و رافت و احساسات، کلمات پوچ و بیمعنایی هستند. 0 7 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 128 وقتی تباهی و فساد به کمال خود رسید، و وقتی نعش مرا با لباس شب زفاف روی میز عروسی خواباندند آن وقت نکبت و ادبار آنها نیز به منتهای خود خواهد رسید. 0 4 دریا ساحلی 1403/2/9 آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 15 عجیب این بود که او هم لباسی خاکستری و زبر تنش بود و زنجیری به پا داشت و میلنگید و سردش بود. در حقیقت همه چیزش شبیه همان مرد قبلی بود قط قیافهاش با او فرق داشت ؛ البته این چیزها را فقط یک لحظه دیدم چون مرد بلافاصله مشتی حواله من کرد . 0 3 سهیدهوان 1403/4/3 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 128 این تودهی پوسیده را به اینجا آوردند. اینها و من با هم فرسوده شدهایم. موشها آنها را جویدهاند ولی دندانهایی تیزتر از دندان موش روح مرا جویده است. 0 9 اِلین 1404/1/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 403 گفت: «مرا بخاطر اینکه بیعاطفه هستم ملامت میکنید؟ آن هم شما؟» میس هاویشام به تندی گفت: «مگر نیستی؟» استلا گفت: «باید بدانید من همانطور هستم که خودتان بار آوردهاید. بدی و خوبی من، شکست و پیروزی من همه از شماست، و خلاصه بگویم، وجود مرا همچنان که هست باید تحمل کنید.» 0 8 ف طهماسبی 1403/11/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 31 کمتر کسی به راز داری کودکانی که زیر سلطه ترس و وحشت اند واقف است. مهم نیست که وحشت چقدر نامعقول و بی اساس باشد وجود خود وحشت کافی است. 0 1 اِلین 1404/1/22 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 148 روز پر غمواندوهی بر من گذشت، زیرا جملگی بر این عقیده بودند که من در این مجلس زیادی هستم و برای اینکه مرا بیش از پیش ناراحت و اندوهگین کرده باشند هر کدام وقتی که دیگر کاری نداشتند گاه و بیگاه از من میپرسیدند چرا خوش نیستم و شادی نمیکنم. 0 2 رها بوستانی 1404/2/21 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 27 وجدان، هنگامی که آدمی را، چه کودک و چه سالمند، متهم میکند چیز بسیار مخوفی است. 0 1 محدثه حسنی 1403/4/23 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 624 در این لحظه نور خورشید از خلال قطره های درشت باران که بر شیشه ی پنجره نشسته بود به درون تابید و در میان قاضی و محکومان، ستونی از نور بوجود آورد و این دو را به یکدیگر پیوند داد و به تماشاچیها یاد آوری کرد که حاکم و محکوم در نزد خداوند، که بر همه ی اعمال آدمیان آگاه و از هر خطایی به دور است، برابر هستند. 0 3 زینب حافظی 1404/4/23 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 105 شرافتمندانه زندگی کن و آسوده بمیر. 0 70 sima 1404/4/30 آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز 4.0 55 صفحۀ 216 خدا میداند که ما نباید از اشکهای خویش شرمنده باشیم،چرا که اشک ما بارانی است که بر گرد و غبار کورکنندهی زمین،که دلهای سخت و بی عاطفهی ما را می پوشاند،فرو میریزد. 0 4