بریده‌های کتاب پیش از آنکه قهوه ات سرد شود

اما به جای این ها با قیافه ی بی‌تفاوتش فقط میگوید: «قبل از اینکه قهوه سرد بشه، بخورش» ☕:) 🤍

باید اتفاق ها را همان طور که رخ داده اند رها کنیم و بگذاریم دردها، رنج ها و از دست دادنها به وقوع بپیوندند

«خب از آنجا که آینده هنوز اتفاق نیافتاده، حدس میزنم کاملا به خودت بستگی داره...» :) ♡

《خب،از اونجا که آینده هنوز اتفاق نیوفتاده،حدس می زنم کاملا به خودت بستگی داره..》

شاید معلوم نباشه، ولی واقعا ناراحتم. اما، بی‌خیال بچه ها، باید دوباره از نو شروع کنم تا بتونم بر این شرایط غلبه کنم، مگه نه؟

زندگی و تجربه هایش نشان داده استفاده ای که از فرصت ها می کنیم به قدر دانش و فهم ما از آن است ، نه بیشتر

اما واقعیت این است اگر به گذشته بازگردیم با همان میزان شعور، احساس و درک خود با موقعیتها روبه رو میشویم و با آدمها رفتار میکنیم. بنابراین اگر فکر کنیم چنان چه بتوانیم به گذشته بازگردیم برای سلامتیمان وقت بیشتری می گذاریم بیشتر مطالعه میکنیم یا برای عزیزانمان زمان بیشتری صرف میکنیم سخت در اشتباه ایم. چون زندگی و تجربه هایش نشان داده استفاده ای که از فرصت ها میکنیم به قدر فهم و دانشمان از آن خواهد است نه بیشتر.

با اینکه به لحاظ روحی بسیار دگرگون بود،می کوشید در ذهنش اوضاع را سر و سامان دهد.

She was always in his Heart 💖

به دنیا آوردنت تنها کاری بود که برات انجام دادم. من رو بابتش می‌بخشی؟

نه از والدینش متنفر بود، نه از مهمان‌خانه.فقط می‌خواست آزاد زندگی کند.

شنیده بود "کِی" غریزی رفتار میکنید،اما اصلا توقع نداشت در چنین موقعیتی حس عیاشی اش بالا بزند. "هیرای" برایش گفته بود که "کِی" *استعداد عجیبی برای خوشحال زیستن* دارد. . "کوهتاکه" به چشم های "کِی" خیره شد،به طرز عجیبی برایش آرامبخش بود.

باید اتفاق ها را همانطور که رخ داده اند ، رها کنیم و بگذاریم دردها ، رنج ها و از دست دادن ها به وقوع بپیوندد.

هیچ سیل اشکی سد راه هیچ رفتنی نمیشود .

آدم ها برخلاف تصورشان،چیزها را آنطور که وجود دارد، نمی بینند و نمی شنوند؛اطلاعات دیداری و شنیداریِ ما تحت تاثیر تجربه ها، خیالات افسار گریخته ،پیش داوری ها و بی شمار فعالیت ذهنی دیگر است.

She had turned down approaches from many men , as though flicking away specks of dust 😏💎

Kazu was the sort of person who found interpersonal relationships rather tedious 🤌 🔹 یعنی او زیاد حوصله‌ی رابطه برقرار کردن با دیگران نداشت و ارتباطات اجتماعی برایش جذاب یا لذت‌بخش نبود، بلکه بیشتر برایش ملال‌آور بود.