بریده‌های کتاب قبل از اینکه قهوه سرد شود

شاید معلوم نباشه، ولی واقعا ناراحتم. اما، بی‌خیال بچه ها، باید دوباره از نو شروع کنم تا بتونم بر این شرایط غلبه کنم، مگه نه؟

زندگی و تجربه هایش نشان داده استفاده ای که از فرصت ها می کنیم به قدر دانش و فهم ما از آن است ، نه بیشتر

اما واقعیت این است اگر به گذشته بازگردیم با همان میزان شعور، احساس و درک خود با موقعیتها روبه رو میشویم و با آدمها رفتار میکنیم. بنابراین اگر فکر کنیم چنان چه بتوانیم به گذشته بازگردیم برای سلامتیمان وقت بیشتری می گذاریم بیشتر مطالعه میکنیم یا برای عزیزانمان زمان بیشتری صرف میکنیم سخت در اشتباه ایم. چون زندگی و تجربه هایش نشان داده استفاده ای که از فرصت ها میکنیم به قدر فهم و دانشمان از آن خواهد است نه بیشتر.

با اینکه به لحاظ روحی بسیار دگرگون بود،می کوشید در ذهنش اوضاع را سر و سامان دهد.

به دنیا آوردنت تنها کاری بود که برات انجام دادم. من رو بابتش می‌بخشی؟

نه از والدینش متنفر بود، نه از مهمان‌خانه.فقط می‌خواست آزاد زندگی کند.

اما به جای این ها با قیافه ی بی‌تفاوتش فقط میگوید: «قبل از اینکه قهوه سرد بشه، بخورش» ☕:) 🤍

باید اتفاق ها را همان طور که رخ داده اند رها کنیم و بگذاریم دردها، رنج ها و از دست دادنها به وقوع بپیوندند

«خب از آنجا که آینده هنوز اتفاق نیافتاده، حدس میزنم کاملا به خودت بستگی داره...» :) ♡

《خب،از اونجا که آینده هنوز اتفاق نیوفتاده،حدس می زنم کاملا به خودت بستگی داره..》