asal asal دنبال کردن @bumblebee 19 دنبال شده 31 دنبال کننده کتابدوست(47 کتاب)106امتیاز دنبال کردن0یادداشت34امتیاز1لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 48 کتاب در حال خواندن 3 کتاب خواهم خواند 69 کتاب یادداشتها این کاربر هنوز یادداشتی ننوشته است. باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشها چالش روزی 30 صفحه به مدت 10 روز از کتابهای انتخابی چالش به پایان رسیده % 100 چالش روزی 20 صفحه به مدت 10 روز از کتابهای انتخابی چالش به پایان رسیده % 100 چالش روزی 5 صفحه به مدت 10 روز از کتابهای انتخابی چالش به پایان رسیده % 100 لیستها asal if you know, you know 27 کتاب And when I was younger I knew a boy and a boy Best friends with each other But always wished they were more 'Cause they loved one another But never discovered 'Cause they were too afraid of what they'd say Moved to different states 14 39 بریدههای کتاب نمایش همه asal 3 ساعت پیش و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.1 73 صفحۀ 48 هر چیزی که من شدم به خاطر اونه. بیگ بنگ من بود. 0 0 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 236 سم باور نداشت بدنش میتوانست چیزی به جز درد را احساس کند؛ برای همین مثل بقیهی آدمهای عادی لذتجویی نمیکرد. سم فقط زمانی از ته دل خوشحال میشد که مجبور نبود راجع به بدنش فکر کند... وقتی میتوانست فراموش کند که اصلاً بدنی دارد. 0 7 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 254 اگر سیدی او را نمیشناخت، آنوقت هیچکس دیگر او را نمیشناخت و انگار اصلا وجود خارجی نداشت. 0 5 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 266 برگرد سر کار. از زمان آزادی که شکست بهت میده، نهایت استفاده رو ببر. به خودت یادآوری کن که هیچکس به تو توجهی نداره و الان بهترین فرصت برای توئه که بشینی پشت کامپیوترت و یه بازی دیگه بسازی. دوباره تلاش کن. این بار بهتر شکست میخوری. 0 5 asal 1403/6/15 a little life هانیا یاناگیهارا 4.4 5 صفحۀ 168 You asked me once when I knew that he was for me, and I told you that I had always known. But that wasn’t true, and I knew it even as I said it—I said it because it sounded pretty, like something someone might say in a book or a movie, and because we were both feeling so wretched, and helpless, and because I thought if I said it, we both might feel better about the situation before us, the situation that we perhaps had been capable of preventing—perhaps not—but at any rate hadn’t. 0 5 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.
asal asal دنبال کردن @bumblebee 19 دنبال شده 31 دنبال کننده کتابدوست(47 کتاب)106امتیاز دنبال کردن0یادداشت34امتیاز1لیستکتابخانه نمایش کتابخانه خواندهام 48 کتاب در حال خواندن 3 کتاب خواهم خواند 69 کتاب یادداشتها این کاربر هنوز یادداشتی ننوشته است. باشگاهها این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست. چالشها چالش روزی 30 صفحه به مدت 10 روز از کتابهای انتخابی چالش به پایان رسیده % 100 چالش روزی 20 صفحه به مدت 10 روز از کتابهای انتخابی چالش به پایان رسیده % 100 چالش روزی 5 صفحه به مدت 10 روز از کتابهای انتخابی چالش به پایان رسیده % 100 لیستها asal if you know, you know 27 کتاب And when I was younger I knew a boy and a boy Best friends with each other But always wished they were more 'Cause they loved one another But never discovered 'Cause they were too afraid of what they'd say Moved to different states 14 39 بریدههای کتاب نمایش همه asal 3 ساعت پیش و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.1 73 صفحۀ 48 هر چیزی که من شدم به خاطر اونه. بیگ بنگ من بود. 0 0 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 236 سم باور نداشت بدنش میتوانست چیزی به جز درد را احساس کند؛ برای همین مثل بقیهی آدمهای عادی لذتجویی نمیکرد. سم فقط زمانی از ته دل خوشحال میشد که مجبور نبود راجع به بدنش فکر کند... وقتی میتوانست فراموش کند که اصلاً بدنی دارد. 0 7 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 254 اگر سیدی او را نمیشناخت، آنوقت هیچکس دیگر او را نمیشناخت و انگار اصلا وجود خارجی نداشت. 0 5 asal 1403/6/27 فردا و فردا و فردا گابریل زوین 3.0 13 صفحۀ 266 برگرد سر کار. از زمان آزادی که شکست بهت میده، نهایت استفاده رو ببر. به خودت یادآوری کن که هیچکس به تو توجهی نداره و الان بهترین فرصت برای توئه که بشینی پشت کامپیوترت و یه بازی دیگه بسازی. دوباره تلاش کن. این بار بهتر شکست میخوری. 0 5 asal 1403/6/15 a little life هانیا یاناگیهارا 4.4 5 صفحۀ 168 You asked me once when I knew that he was for me, and I told you that I had always known. But that wasn’t true, and I knew it even as I said it—I said it because it sounded pretty, like something someone might say in a book or a movie, and because we were both feeling so wretched, and helpless, and because I thought if I said it, we both might feel better about the situation before us, the situation that we perhaps had been capable of preventing—perhaps not—but at any rate hadn’t. 0 5 فعالیتهافعالیتی یافت نشد.