یادداشت asal
3 روز پیش
کتابو خیلی دوست داشتم، به خاطر بیان قشنگش، توصیفهای گرمش، و quote هایی که میشه تا صبح بهشون فکر کرد. الیو شاید شبیهترین و در عین حال دورترین شخصیت دنیای کتابها به من باشه. وقتی افکارشو میخوندم، حس میکردم اگه من جای اون بودم، دقیقاً همین حرفا رو توی سرم میزدم اما فکر نکنم هیچوقت مثلش عمل میکردم. ولی الیور... راستش هیچوقت ازش خوشم نیومد. برام یه آدم بیخیال بود که بیشتر از هر چیز به خوش گذروندن خودش فکر میکرد. مهم نبود طرف مقابلش کیه، فقط حس و حال خودش براش مهم بود. به نظرم حتی الیو رو واقعاً دوست نداشت، بیشتر اون احساسی رو که با بودن کنار الیو داشت، دوست داشت. و خب، نژادپرستی و خودبرتربینیش هم کمکی نکرد که دیدگاهم نسبت بهش بهتر بشه. با همهی اینا، کتابو خیلی دوست داشتم. فضای داستان مثل یه حس تابستونی گرم بود، پر از نور گرم آفتاب و بوی میوه. تنها جایی که کمی حس کردم از ریتم افتاده، بخش سفر به رم بود؛ طولانی بود و یکم خستم کرد و همونجا بود که یه امتیاز ازش کم کردم. و در آخر “We rip out so much of ourselves to be cured of things faster, that we go bankrupt by the age of thirty. And have less to offer each time we start with someone new.”
(0/1000)
🍜𝑵𝒂𝒔𝒊𝒎
3 روز پیش
0