زندگی شهید عبدالله باقری که محافظ احمدی نژاد در زمان شهرداری و ریاست جمهوری بوده و در نهایت تصمیم میگیره به سوریه بره و در همان جا شهید میشه
      

        سالها بعد سیستمی کشف میشود که میتواند به انسانها هشدار دهد که در ۲۴ ساعت آینده میمیرند، به نام قاصد مرگ 
دو پسر به نام متیو و روفوس این پیام را دریافت می‌کنند و در آخرین روز عمرشون باهم دوست میشوند و اتفاقاتی رو از سر میگذرانند
احساسات زیادی داشت و لذت عمر را به انسان میچشاند
      

        خاطرات همسر شهید احمد یوسفی از پاسداران زنجان
      

        پدربزرگی که در حال مبتلا سده به الزایمر هست و سعی میکنه خاطراتش با نوه اش را به یاد نگه داره
      

        ماحرای دعبل خزائی شاعر و عشق او به زلفا
در زمان اواخر عمر امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) 
      

        داستانهای کوتاه امیرخانی
دوستش نداشتم، حتی نشد تمامش کنم
      

        کتاب راجع به مرد درونگرا و ارامی هست که زنش را از دست داده و به همین خاطر قصد خودکشی داره ولی هر بار به دلیل وجود یکی از همسایه ها که هر کدام داستان مخصوص به خودشان را دارند موفق نمیشه
در نهایت با همه اونها دوباره رابطه برقرار می‌کنه و چند سالی را با خوشی زندگی میکنه
ریتم کتاب خصوصا در اوایل خیلی کند بود
      

        کتاب در دسته نوجوان قرار دارد، داستان چند تا نوجوان که یک شب در یک کتابخانه میمانند تا بتوانند با استفاده از کدهایی که داخل کتابها گذاشته شده راه خروج را پیدا کنند
خیلی شبیه چارلی و کارخانه شکلات سازی
معما ها چون به زبان انگلیسی بوده در اصل، برای مخاطب فارسی زبان خیلی راحت و جذاب نیست
      

        حکایت سفر رهبر معظم انقلاب در سال ۸۱ به استان سیستان و بلوچستان از زبان رضا امیر خانی که از طرف بیت به اینکار دعوت شده
متن به زبان خودمانی و روان و با ادبیات خود امیرخانی نپشته شده ، و چون به زوایای پنهان این سفرها و زندگی رهبر انقلاب میپردازه خیلی جالب بود
      

        زندگی نامه شهید سید مصطفی احمدی جوانترین شهید مدافع حرم 
در اولین بار رفتن به سوریه شهید شد
      

        نامه های کوتاه بکمن به پسر کوچکش
خیلی خنده دار و هم قابل تامل
      

        داستان یک مرد که به زنش خیانت میکنه و اثر اون رو حتی سالهای بعد روی دو بچه اش و زنش میبینیم
      

        شهید امیرحسین قربانی از شهدای پرواز اوکراینی

خانواده فقط همین پسر و یک دختر بیمار دیگه داشتند
      

        روایت سفر حج تمتع خانم حدادی به همون شیوه خاطره گویی

دوست داشتم
      

        روایت سه خواهر که هر سه شوهرانشان شهید شده اند و بعد روایت دختران و قبل تر روایت مادران(خواهران نا تنی هستند) اینها

خیلی تکرار داشت ، و مطالب مشابه در روایت ها ی افراد مختلف تکرار میشد که خسته کننده میشد