وقتی کتابی، مانند ارتداد، این چنین مورد توجه اهالی نشر و کتابخوان ها قرار می گیرد ،خواننده ی تنبلِ دیر به مکتب برسیْ مثلِ من ، که اسم کتاب بارها به گوشش خورده، با انتظارات فراوانی به سوی خواندن کتاب خواهد رفت. حتی عنوان کتاب و ارتداد وارونه نوشته شده، گواهی از تجربه ای متفاوت می دهد، که اگر همه چیز وارونه رخ میداد چه میشد.
مشابهت های بسیاری بین این کتاب و رمان روزگار سخت، اثر بارگاس یوسا پیدا می کنم. هر دو یک اتفاق سیاسی ـ اجتماعی را در بطن یک داستان دراماتیک گنجانده اند. به نحوی که گاه میتوان از حوادث سیاسی چشم پوشید و به داستان دلدادگی و بیچارگی آدم ها پرداخت. من شیفته ی شکل و شمایل علاقه مندی یونس به دریا هستم و مهربانی و عشق پیچیده شده در تمام مکالمات، حتی در آنهایی که سر ایدئولوژی مجادله می کنند. و زبردستی نویسنده در نوشتن همین مکالمات غرق در احساس و فلسفه است.
اما آنچه که در روایت مرا می آزارد، توجیه ناپذیری حوادث است. مثلا، در تمام داستان از استدراج حرف میزنند و این که چه طور یک انقلابی اصیل را به تدریج میتواند از مسیر اصالت خارج کند ،به خصوص اگر در پس یک شوک باشد، اما در روال داستان، جز یکی دوتا اشاره ی کوچک، به فرآیند تدریجی ذهن دریا، یا نمود بیرونی آن از نگاه یونس نگاه مستقیم نمی شود.
هم چنین این تئوری که امام دزدیده شده و به شهادت رسانده میشود را اگر بپیذیریم، همچنان به قهقرا رفتن یکباره ی حادثه ی انقلاب، چندان منطقی به نظر نمیرسد. انقلاب حاصل سال ها کار ایدئولوژیک و هم افزایی حوادث پرخون بود که دلیلی ندارد با حذف امام متوقف شود.
جالب تر این که با حذف چنین امامی و چنین انقلابی، جریان انقلابی به رهبری سید خراسانی، به ناچار ،کار را در لبنان پی میگیرد. حال آن که حوادث لبنان و عراق و سایر کشور های اسلامی، از انقلاب اسلامی ایران کلید خورده و با اقبال مواجه شده است. صحیح که این مسیر محتوم جریان شیعه است، اما از جناب یامین پور انتظار میرود، روشی جایگزین برای پروردن انقلابیون شیعه در سایر ملل اسلامی را؛ در نبود انقلاب ۵۷، ارائه دهد. هم چنان که، چون انقلاب در آن سال به موفقیت نرسیده، دلیلی ندارد در سال های بعد، با وجود نیروی زبده ی گرم و سرد چشیده ی باقی مانده به شکل دیگری در ایران به واقعیت نرسد.
به پیوست آن تصمیم آرزو و همسرش نیز غیر قابل باور می نماید.
این که جانشین محمدرضا پهلوی، خالی از استعداد و استبداد پدران خویش باشد، مسلّم است اما در توصیف وضعیت پر فحشای ایران، و یا مستعمره ی آمریکا و اسرائیل شدنِ آن، جای کار بیشتری هست. گویی نویسنده، همانند یونسِ از زندان آزاد شده، هیچ تصویر روشنی از حوادث سال های گذشته در جامعه ندارد و حال با توصیف یکی دو تصویر، میخواهد بفهمد چه شده و چه نشده. به گمانم ، خود نویسنده هم نمی تواند به دقت چنین وضعیتی را تصور کند.
با تمام این اوصاف، خواندن ارتداد تجربه ی متفاوت و دلنشینی است و قلم توانا و پر استعداد آقای یامین پور، در آینده نتایج به مراتب بهتر و زیباتری را به نظر مخاطبان خواهد رساند.