معرفی کتاب ایران شهر اثر محمدحسن شهسواری

ایران شهر

ایران شهر

محمدحسن شهسواری و 1 نفر دیگر
4.5
10 نفر |
6 یادداشت
جلد 5

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

16

شابک
9786226936521
تعداد صفحات
288
تاریخ انتشار
1401/1/2

توضیحات

کتاب ایران شهر، نویسنده محمدحسن شهسواری.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به ایران شهر

لیست‌های مرتبط به ایران شهر

یادداشت‌ها

          .
از یک کتاب چه انتظاری دارید داستان باشد،واقعی باشد،تاریخ و فرهنگ داشته باشد،گاهی شما را بخنداند و یا بگریاند،غافلگیرتان کند،به درد امروزتان بخورد.
هر چیزی که بخواهید را می‌تواند در #ایران_شهر پیدا کنید.کتاب شلوغی که شخصیت‌های متعدد و متفاوتش زنده می‌شوند و از صفحات کتاب بیرون می‌آیند و شما را نگران،خوشحال و غمگین می‌کنند.مرا هم دلتنگ کرده‌اند.

ایران شهر کتاب چند جلدی است که ظاهر و باطنش شما را به فکر وا می‌دارد.من صداقت کتاب را دوست داشتم.وقتی کاستی‌ها،ضعف‌ها و قدرتها در هر دوره‌ای همگی در کنار هم بیان شوند مخاطب احساس بهتری دارد.مخاطب وقتی حُسن پهلوی را بداند ضعفش را هم می‌پذیرد و وقتی ضعف انقلاب را بداند حُسنش را باور می‌کند.چیزی که انگار سالهاست همه می‌خواهند در پستوها پنهانش کنند و از بیانش واهمه دارند.

ایران شهر جز کتبی بود که همه‌اش را دوست داشتم از طراحی جلد و فصل بندی تا خلاقیت در نوع شماره‌گذاری صفحات و نقشه ضمیمه شده،داستانش هم که جای خود داشت.
حقیقتش من خیلی اهل دنبال کردن دنباله دارها نیستم در عصر انتظار متولد شده‌ام و دنیا تا دلتان بخواد برای من انتظار تراشیده است دیگر دلم نمی‌خواهد خودم برای خودم انتظار بسازم.برای همین معمولا تا کتاب و سریالی به فرجام نرسد و دست انتظار از دامنش کوتاه نشود،سراغش نمی‌روم.با همین تصور ایران شهر دست گرفتم.انتهای جلد چهارم متوجه شدم که مجلدات چاپ نشده ای در راهند.حال من دیدنی بود.

کوکا شهسواری خدا رو کولت.بیا آقایی کن همی چند جلدم روونه چاپ خونه کن.شما دلت میاد مو دل نِگرون و بی‌خبر از ای همه آدم باشم 

داستان شخصیت‌های متفاوت با دیدگاه‌ها و فرهنگ‌های مختلف را با شروع جنگ روایت می‌کند نویسنده به اجداد برخی ازشخصیت‌ها هم سری زده است.کتاب در روز ۲۹ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ آغاز می‌شود.در جلد ۵ام رسیده‌ایم به پایان روز۶ مهر ۱۳۵۹. 

از من می‌پرسید به شما خواهم گفت کتاب برای تمام اغشار جامعه با هر طرز فکری مناسب است.ایران شهر را اگر ایرانی هستید دوست خواهید داشت.

حالا که کمی از مبانی نوشتن را یادگرفته‌ام  خوب می‌دانم نویسنده پوستش کنده شده تا توانسه اینقدر شخصیتِ خوبِ باورپذیر بسازد
خدا قوت

کتاب را اسفند تمام کردم.امشب مناسب‌ترین فرصت بود برای معرفی‌اش.
به بهانه سوم خرداد 

#محمد_حسن_شهسواری
#شهرستان_ادب
#ایران
        

13

بزنگاه‌های
          بزنگاه‌های تاریخ دو وجه دارند؛ وجهی تراژیک و وجهی حماسی! زمین سوخته احمد محمود را اگر قائم بر وجه اول بدانیم، ایران‌شهر شهسواری روی شقۀ دوم است. حماسی هم نه آن تصور موهومی که توی ذهن داریم و تنه به تنۀ اسطوره می‌زند و تایش را شاهنامه می‌داند؛ نه! بل بدان معنا که نباء عظیمی که خودش را بر جمع انسانی تحمیل کرده، انسان‌ها را از تک و تای زندگی نینداخته! مرگ، فقدان و حتی جنگ در متن زندگی مردمان معمولی نه آنگونه‌ست که ذهن و زندگی را به هپروت بن‌بستِ انتلکتوئل‌مآبانه بکشاند و نه آنقدر عادی که انگار نه خانی آمده نه خانی رفته. 

مرد عادی کوچه - به تعبیر جلال - این وضعیت را خوب فهم می‌کند. زندگی و حیات انسانی حتی با مرگ و فقدان و جنگ جاری‌ست که اصلا انسان حیء است و زنده و این خصلت را حضرت حق در او به ودیعه گذشته و اینجاست که زندگی فردی و جمعی بشر با همۀ فقدان‌ها جاری است و اینجا دقیقا همان‌ جایی‌ست که ایرانشهر ایستاده. از کار خوشمان بیاید یا نیاید اما به جایی که ایرانشهر ایستاده نمی‌توان ایراد گرفت. رئالیسم شهسواری در ایرانشهر توی ذوق نمی‌زند، مخاطب را در هپروت بی‌عملی رها نمی‌کند.

حماسۀ شهسواری حماسۀ مردمی معمولی‌ست که بعضا از فرط معمولی بودن ممکن است حتی به چشم هم نیایند.  هرچند نویسنده در مسیرِ معمولی‌نمایی مردم گاه به افراط هم افتاده و در پاره‌ای سطور به چاه عوام‌گرایی سقوط می‌‍کند اما کلیت روایتش از مردم جنگ‌زدۀ روزهای نخست قابل دفاع است. جهان‌بینی کاراکترهایش هم نه از لفاظی و شعار که از میان عمل‌شان بر می‌خیزد. هرچند عجله‌ نویسنده برای کشاندن ذهن مخاطب به معرکۀ پرریتم و تند جنگ مانع از آن شده که مخاطب را راهی باشد به جهان کاراکترها. 

اینجا همان جایی‌ست که عرفان علی بدخشان فهم نمی‌شود و دستگاه فکری پروفسور حسیب علیسان از سطرهای روی کاغذ بالاتر نمی‌آید و کاراکترها را – چه انقلابی چه چپ چه ملی‌گرا - از شخصیت به تیپ تنزل می‌دهد و از فهم پیچیدگی‌هایشان باز می‌دارد؛ حالا می‌خواهد کنتراست حسین و جمشید باشد در جنگ ظفار یا کاوۀ چپ‌گرا که مادر و خواهرش او را نجس می‌دانند یا علی و زهرایِ حزب‌اللهی. زمین سفت رمان هم لرزان است حداقل تا پایان جلد پنجم! خرمشهر اگر استعاره‌ از ایران باشد که قرار است تیپ‌های مختلف را گرد خود جمع کند پس باید خود کاراکتری باشد سنگین و ثقیل و لنگرگاه کار که حداقل تا پایان جلد پنجم چیزی جس نمی‌کنیم جز قربان صدقه‌ رفتن‌های نویسنده برای دست و پای بلوری و سابقِ شرکت نفتی #خرمشهر و #آبادان.

پ.ن: تصویر را از مجله الکترونیک واو برداشتم.
        

7

          به نظر من نوشتن درباره ی جنگ تحمیلی و زمینه های قهرمانی ملت ما ، از واجبات جامعه ی نویسندگی ایران است. و مجموعه‌ی چند جلدی ایران شهر، تا این جای کار، از عهده ی این مسئولیت خطیر بر آمده است. جلد اول مجموعه تقریبا ، مختص  معرفی شخصیت های اصلی، پیشینه ی خانوادگی آنان و شرایط زندگی آنان تا روز قبل از شروع جنگ است. من با فرهنگ و تعاملات مردم جنوب آشنایی نداشتم و نوع مکالمات و تعاملات و سبک زندگی آدم های روایت، برای من جذاب بود.
 نکته ی جالب توجه داستان این است که همه ی شخصیت ها، کمی ها و عیب های مخصوص خود را دارند. هیچ کس کاملا سفید و یا سیاه نیست و خانواده ها با وجود ایرادات و ناهمخوانی ها، کنار هم و دلسوز جان هم هستند. 
برخی واقعیات و حوادث تاریخی رخ در آن زمان، در بطن داستان گنجانده شده است و با شخصیت ها پیوند خورده، که برای خواننده نسل جوان و بدون اطلاع از تاریخ، موجب اطلاع رسانی، کنجکاوی و تحقیق بیشتر خواهد بود. 
روایت داستان خطی نیست و دارای فلش بک هایی است که بر تعلیق و هیجان آن می افزاید. 
نکته ی جذابی که مرا به تحسین داستان وا میدارد، شخصیت های زن داستان است که هریک، ایدئولوژی، سبک رفتاری و جهان بینی مختص خود را دارند و نقشی محوری در داستان ایفا میکنند. از زنانگی لطیف و معصوم سارا گرفته  تا هیبت و رشادت سیما، مهربانی بی دریغ فاطو و مدیریت و از جان گذشتگی زهرا و عشقی که در تمام این زنان نسبت به همسران و پدران و برادرانشان موج میزند، همه و همه برای من سمفونی جان بخشی بود که در کمتر کتابی دیده بودم. 
از جلد چهارم به بعد همراه کتاب، نقشه ی جغرافیایی مربوطه هم ضمیمه شده است، که در بهتر تصویر کردن داستان موثر است. 
در جاهایی از داستان، مثل 
اما نویسنده ی محترم گاه در روایت یک واقعه ی تاریخی یا توصیف یک جریان فکری ، کمی ناشیانه عمل کرده است و باعث پرش فکری مخاطب می شود. حتی در برخی موارد، مانند یک جسم خارجی، در میانه ی یکدستی جریان داستان ،در نظر مخاطب،  کاملا به چشم می‌آید. به طوری که گویی نویسنده با دست و دلبازی، حجم زیادی از اطلاعات را به داستان سرازیر میکند که در دراز مدت داستان شاید توجیه شود اما در لحظه به نظر گزافه گویی است. 
نکته ی دیگر که این که گاه تشبیهات و کلمات ادبی به درازا می‌کشد و بار دراماتیک مکالمات هم بی دلیل زیاد است و اینها همه از حوصله ی مخاطب خارج است و همراهی با داستان را کمی سخت می‌کند. 
به طور کلی ایران شهر، شما را خوشحال و سرزنده نمیکند، به هرحال روایت جنگ و مظلومیت مردم و خشونت زمانه است، اما تک لحظه های طنز کم ندارد و مخاطب را در همراهی قهرمانان بی نام، سرشار از حس غرور و میهن پرستی میکند.  
بر شما باد خواندن ایران شهر♥️

 
        

1