من تا حالا چیزی از ساعدی نخونده بودم و نمیدونستم که میتونم انقدر دوسش داشته باشم. تازه فکر میکنم برای انتخاب اول کلی گزینهی جالبتر بود اما همین هم من رو به یکی از خوانندههای احتمالا مداوم ساعدی تبدیل کرد. شیوه پرداختن به جزییات درونیات و نثرش من رو کم و بیش یاد داستایوسکی انداخت. مخصوصا توی این کتاب که خیلی با مهارت گریز زده به دنیای خشک و کاغذ و دفتر بازیهای زندگی کارمندی و بعد میفهمی فقط زندگی کارمندی نیست که زیر ذره بینه، ساعدی کارمندها رو به عنوان یک کارمند، به عنوان یک انسان که در زندگی کارمندی دارن خفه میشن بررسی کرده و گرههای روحی و مشکلات روحیشون رو طوری خوب نوشته که انگار برای هر داستانی، برای مدتی با سوژه داستانش همنشینی داشته و داره مشاهداتش رو از بطن زندگی اون ها مینویسه. خلاصه اخرین چیزی که فکر میکردم برام جالب باشه داستانهای زندگی کارمندها بود. به به واقعا. لذت بردم.
پ.ن: بعلاوه ساعدی فقط داستان کوتاه ننوشته، انقدر فرم و ساختار داستان به داستان متفاوته آدم به وجد میاد.