آرام

تاریخ عضویت:

آذر 1401

آرام

@saeidizadeh

44 دنبال شده

23 دنبال کننده

                کاشکی دنیا این همه بزرگ نبود.
              

یادداشت‌ها

آرام

آرام

4 روز پیش

        کتاب رو تقریبا توی دو نشست خوندم. هیچوقت انقدر توی سرم بوشهری کتاب نخونده بودم:) یک تجربه‌های فرا شیرینی بود واقعا.
من مثلا رگ و ریشه‌ی جنوبی دارم اما تنگسیر بهم یاد داد جنوبی بودن چه شکلیه، خیلی از فضای جنوبی داستان راضی بودم. حتی توصیفات که گاهی زیادی هم می‌شد، چون باعث می‌شد کل طبیعت جنوب رو به چشم تصور کنی قابل بخشش بود. 
داستان زار محمد خیلی داستان ساده‌ای بود، بی پیچ و خم. اما واگویه کردن‌هاش با خودش من رو به بیشتر خوندن و بیشتر خوندن ترغیب می‌کرد. چقدر صحبت‌هاش با گاو بیوه سکینه رو دوست داشتم، چقدر وقتی که با شهرو درباره اینکه چرا باید بره حرف می‌زد زو دوست داشتم و چقدر هرجا که مخاطب صحبتش خودش بود رو دوست داشتم.
اما نکته‌ای که چشم من رو خیلی گرفت، این بود که چطوری انتقام، قتل عدالت و غیرت ورزی در جامعه‌‌ی سنتی مفهومی کاملا متفاوت با جهان مدرن داشت. زار محمد نه یک قهرمان بود، نه یک ضد قهرمان. اما چرا توی دواس و بعد هم بندر همه ستایشش می‌کردن؟ چرا چیزی که الان میشه عدم خویشتن داری معنیش کرد و حتی بابتش کسی رو سرزنش کرد اونجا یک ارزش بود؟ چرا غیرت زار محمد اینکه خانواده و سرباز بی گناه رو کشت طاق میاورد اما اینکه پولش رو بخورن و مسخرش کنن رو نه؟ میخوام بگم این دوگانگی که در ذهن من به عنوان شهروند یک جامعه‌ی مدرن در برابر کنش‌های زار محمد که شهروند برجسته‌ی یک جامعه سنتی بود شکل گرفت، خیلی مفهوم جالبی رو بهم شناسوند.اصول اخلاقی می‌تونن زمونه به زمونه و جامعه به جامعه معناهای مختلفی پیدا کنن و این داستان دقیقا به تصویر کشیدن همین مفهومه. غیرت زار محمد توی دواس به شیر محمد تبدیلش کرد اما توی ذهن من از سال‌ها بعد از زمان داستان، به یک کاراکتر خاکستری و گاها متناقض.
پ.ن: من از نشر نگاه خوندمش که توی بهخوان نبود.

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

آرام

آرام

1404/4/7

        من تا حالا چیزی از ساعدی نخونده بودم و نمیدونستم که میتونم انقدر دوسش داشته باشم. تازه فکر میکنم برای انتخاب اول کلی گزینه‌ی جالب‌تر بود اما همین هم من رو به یکی از خواننده‌های احتمالا مداوم ساعدی تبدیل کرد. شیوه پرداختن به جزییات درونیات و نثرش من رو کم و بیش یاد داستایوسکی انداخت. مخصوصا توی این کتاب که خیلی با مهارت گریز زده به دنیای خشک و کاغذ و دفتر بازی‌های زندگی کارمندی و بعد میفهمی فقط زندگی کارمندی نیست که زیر ذره بینه، ساعدی کارمندها رو  به عنوان یک کارمند، به عنوان یک انسان که در زندگی کارمندی دارن خفه می‌شن بررسی کرده و گره‌های روحی و مشکلات روحی‌شون رو طوری خوب نوشته که انگار برای هر داستانی، برای مدتی با سوژه داستانش همنشینی داشته و داره مشاهداتش رو از بطن زندگی اون ها می‌نویسه. خلاصه اخرین چیزی که فکر میکردم برام جالب باشه داستان‌های زندگی کارمندها بود. به به واقعا. لذت بردم.
پ.ن: بعلاوه ساعدی فقط داستان کوتاه ننوشته، انقدر فرم و  ساختار داستان به داستان متفاوته آدم به وجد میاد.
      

3

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.