فضای داستانی به شدت شبیهی با کتابای آبنباتی داشت
ولی خب با قلم و ادبیات  کاملا متفاوت 👌🏻
در کل طنز جالبی داشت...ترغیب شدم که دوجلد بعدیش رو هم بخونم
      

        قشنگ بود ولی نه به اون اندازه ای که
اسمش سروصدا کرده بود👋🏻
      

        کتاب حال‌خوب کن و جالبی بود🤝🏻

      

        معمولا وقتی از اهالی فیلم و کتاب میپرسم فلان کتاب رو اول خودشو بخونم یا فیلمشو ببینم میگن اول کتاب رو بخون
ولی این یکی نه...فیلم اقتباس شده از کتاب
به مراتب جذاب‌تر از خود کتاب بود...توصیفات کتاب بعضا طولانی و حوصله بر بود
ولی در کل خیلی دوسش داشتم و واقعا دلم برای گتسبی سوخت💔 تا ساعت‌ها فکرم رو به خودش مشغول کرده بود
      

        جهل،جنایت، مظلومیت 
متاثرشدم...خیلی زیاااد
و بیشتر وقتی که فهمیدم داستان بر اساس واقعیته
ژان تولی تو ثابت شده ای
      

        به من گفت: «دختر، اینطور به من نگاه نکن! این چشم‌های تو بالاخره مرا وادار به یک خبط بزرگی در زندگی خواهد کرد.» گفتم: «این خبط شما آرزوی من است.
.
.
.
خوب واژه درستی برای توصیف این کتاب نیست...فوق العاده بود🤌🏻🫠
      

        توصیه های به شدت کاربردی و جالبی داشت
      

        به انتها نرسونده گذاشتمش کنار...شاید یه وقت دیگه ای سر حوصله ادامه‌شو بخونم
حس میکردم دارم یه فیلم کره ای میبینم با شخصیتا و اسامی زیاد و مشابه همدیگه...به معنای واقعی گیرپاج میکردم 
      

         تعبیر کتاب درباره‌ی معنای زندگی خیلی زیبا بود. اینکه اگه آدم‌ها معنای حقیقی زندگی رو درک کنن و باور کنن که مرگ در کمینه، می‌تونن لذت یک زندگی واقعی رو بچشن و حتی هفت روز هم برای این تجربه کافیه.

      

        به عنوان اولین تجربه از سفرنامه خوندن عالی بود
      

        خب، کتاب معمولی بود...نمیدونم شایدم من انتظار بیشتری داشتم ازش...صرفا رمان نوجوان
در طول خوندنش بارها میخواستم بذارمش کنار ولی کمالگرایی نذاشت چون درهرصورت باید تمومش میکردم 
در کل اگه خیلیییی تایم آزاد دارید بخونیدش وگرنه کتابهای بهتری هم هست ولی اگه خیلی کنجکاو داستان هستید سریالی که بر اساس همین کتاب ساختن رو ببینید ♥️
      

        خب قبل از اینکه این کتاب رو بخونم  جبهه گیری های خیلی بدی نسبت به مردم افغان داشتم
 و صرفا بخاطر معروفیت اسم و رسم کتاب و نویسنده قصد خوندنش رو داشتم
 ولی کتاب به قدری جذاب بود که اگه اوایل داستان به‌زور صفحه ورق میزدم اواسطش  من بودم که بین صفحات کتاب حل میشدم.
+حقیقت زندگی مردمی که سالها  کشورشون درگیر جنگه آمیخته ای از ترس و وحشت و عذاب وجدان .
 جنگ، تجاوز، سنگسار و ... و مردمی که دارن تاوان قدرت طلبی دیگران رو پس میدن

- بستن
      

        هر کسی، هر جایی، برای خودش داستانی دارد که سال‌هاست زیر خاک مدفون و درست زیر ظاهرش پنهان شده است.
.
به شکل زهرآلودی خواندنی...روایتی مبتلا کننده از راز، مرگ، اعتماد و خیانت.
💜خوندن این کتاب واقعا تجربه دلچسبی بود برام
گرچه اواسطش کمی کسل کننده شده بود اما روند کلی داستان ترغیبم میکرد که هرچه زودتر از انتهای ماجرا سردر بیارم علاوه بر اینکه نویسنده داستان هم بهترین کارتشو آخر داستان رو کرد و بهترین پایان رو داشت
      

        زیاد نتونستم باهاش ارتباط بگیرم😓
      

        خیلی وقت بود که دیگه دور و بر کتابای عاشقانه از نوع رمان نمیرفتم چون بنظرم خیلی سطحی درباره عشق مینوشتن
قصد خوندن کتابو نداشتم فقط از سر پر کردن فراغت شروع کردم و چند صفحه‌ای ازش خوندم و نتیجه این شد که تو دو روز تمومش کردم...روند داستان جذب تون میکنه خیلی هم زیاد👊🏻💙با يادداشت اخر کتاب نویسنده داستان خیلیی بیشتر داستانو درک کردم👌🏻🕊
روایت نویسنده از خشونت خانگی...از خشونتی که از جانب همسر به یک زن میشه و باید تصمیم بگیره که بخاطر بچه‌هاش بمونه و مدارا کنه یا جدا شه
کتاب ۳۲۸ صفحه‌اس ولی انقدر روان و جذابه که خیلی کمتر بنظر میرسه👌🏻
نشر ملیکان