معرفی کتاب ملکوت اثر بهرام صادقی

در حال خواندن
14
خواندهام
352
خواهم خواند
113
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
ملکوت رمانی کوتاه و کم حجم، با جملاتی سرشار ، یکی از کم نظیرترین نمونه های ادبی دوره طلایی ادبیات ایران است. کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقی است که در نگارش داستان های کوتاه ید طولایی داشت. به پاس قدردانی از قلم زرین او و بزرگداشت مقامش در نگارش داستان کوتاه، جایزه ادبی به نام این نویسنده فقید درنظر گرفته شده است. ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان می کند: «در ساعت یازده شب چهارشنبه ی آن هفته، جن در آقای مودت حلول کرد.» این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعی روبه رو است اما این نشان از تلفیق وجوه رئال و سورئال داستان دارد. شرح داستان ساده است و ورود آقای مودت و داستان جن و همراهی دوستانش برای خلاصی او از شر جن، تنها روندی است که موجب می شود کاراکتر اصلی یعنی دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکتری که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردی متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده می شود. اندکی بعد وجوه سورئال داستان رخ می نمایاند: آنجا که همراهان آقای مودت از دکتر در مورد مردی می شنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقی مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینی خود را قطع کرده است اما از چه روی؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثی فلسفی در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعی است آمپول هایی به مردم عرضه می کند که جوانی و باروری را به آنها بازمی گرداند و این در حالی است که خود دکتر صورتی جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به ملکوت
نمایش همهلیستهای مرتبط به ملکوت
نمایش همه1403/12/13
پستهای مرتبط به ملکوت
یادداشتها
1401/1/28
1403/8/13
1403/3/9
1403/11/22
خیلی دلم میخواد اون تیکهی آخرش که دوتا شخصیت داشتن دربارهی اینکه زندگی دوبارهشونو چطور میگذرونن حرف میزدن اینجا بذارم ولی صوتی گوش کردم و فاقد این آپشنیم. ولی شما بدونید اونی که گفت اگه دوباره زندگی کنم دوباره همون کارارو میکنم و دوباره همون حماقتارو انجام میدم رو میبوسم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/11/26
نقد و تحلیل کتاب ملکوت – بهرام صادقی نمره: ۳ از ۵ بهرام صادقی در ملکوت توانسته است فضاسازی و شخصیتپردازی را با دقت و مهارت انجام دهد. یکی از نقاط قوت داستان، نحوهی معرفی شخصیتها و ایجاد حس نزدیکی میان خواننده و دنیای داستانی است. او با استفاده از توصیفات دقیق و دیالوگهای موثر، شخصیتها را زنده و باورپذیر میکند. همچنین، فضای رازآلود و سنگین داستان، خواننده را درگیر خود کرده و حس تعلیق را تا انتها حفظ میکند. با این حال، یکی از نقاط ضعف اساسی کتاب این است که نویسنده نتوانسته ایدهی اولیهی خود را به نهایت ظرفیتش برساند. داستان پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به اثری قویتر داشت، اما در برخی بخشها احساس میشود که مسیر روایت دچار افت شده و نویسنده به اندازهی کافی روی پرورش طرح داستانی کار نکرده است. در نتیجه، برخی مفاهیم بهطور کامل پرداخته نشدهاند و پایانبندی نیز بهنوعی از انسجام کافی برخوردار نیست. در مجموع، ملکوت یک تجربهی ادبی جالب با فضاسازی قوی و شخصیتهای خوب پرداختهشده است، اما عدم تکامل کافی در طرح داستانی باعث شده که به اثری ماندگارتر تبدیل نشود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.