به نظرم کتاب خوبی بود و با اینکه تعداد صفحات کمی داشت اما داستان به خوبی پیش رفت و پایان خوبی هم داشت. شخصیت پردازی هم خوب بود. یک بار خوندنش ، ارزش داره.
 آخر داستان خیلی به حال سیندخت غبطه خوردم‌. کاش همه ی ما شیعیان بتونیم عشق به اهل بیت (ع) رو مثل سیندخت درک کنیم.
اگر کتاب حجیم تر میشد و بیشتر در مورد حضرت معصومه(س) و فضائل و زندگی ایشون مطلب نوشته میشد ، بهتر بود.
امیدوارم نویسنده ی عزیز باز هم کتاب بنویسن و بتونیم از قلمشون استفاده کنیم.
      

        کتاب جالبی بود. اطلاعات خوبی در مورد امام رضا (ع) ، حضرت معصومه(س) ، امام جواد(ع) و امام هادی (ع) و برادر ایشان ، جناب موسی مبرقع در کتاب وجود داشت و از خواندن کتاب لذت بردم. کتاب را به صورت الکترونیکی خواندم و چون از داستانش خوشم می آمد ، ذره ذره مطالعه کردم. و دوست نداشتم کتاب تمام شود.
یک ستاره از امتیاز کتاب کم کردم به دلیل اینکه داستان در مورد جناب موسی مبرقع بود ولی نویسنده ی محترم از سرنوشت جناب موسی چیزی ننوشتند و پایانِ کتاب ، باز بود. ای کاش در مورد ادامه ی حیات جناب موسی و خانواده ی ایشان و سرگذشتشان در ایران و وفات ایشان ، حدأقل یک فصل به کتاب اضافه میکردند.
در هر حال داستان کتاب بسیار زیبا بود و قلم نویسنده هم جذاب بود. در ضمن با اینکه کتاب ، رمان نوجوان هست ولی به نظرم افراد دیگری با رده ی سنی بالاتر هم می‌توانند با این کتاب ارتباط برقرار کنند.
      

        بسیار عالی بود.لذت بردم.صفحات اول کتاب خیلی جذبم نکرد ولی به مرور علاقه مند شدم.
      

        این کتاب را سه سال پیش ، مطالعه کردم.داستانش را نپسندیدم.خیلی تلخ بود.
دلم برای همسر مهراب سوخت.البته خانواده ی مهراب هم در اخلاق و رفتار او نقش و تأثیر به سزایی داشتند.اگر مهراب به یک روانشناس مراجعه میکرد انقدر دچار مشکل نمیشد و زندگی به کامش تلخ نمیشد و از زندگی در کنار خانواده اش لذت میبرد.
      

        عالی عالی عالی. دوران متوسطه ی اول نسخه ی چاپی این کتاب را از نشر معین خریدم.هر زمان امتحان نگارش داشتم یک داستان از این کتاب جذاب را می‌خواندم و در جلسه ی امتحان داستان جدیدی می‌نوشتم. هر داستانش را صد بار هم بخوانیم کم است.هیچ وقت از جذابیت داستان کم نمی‌شود.داستان ماهی را خیلی دوست دارم.
      

        عالی بود.خیلی زیبا ، سختی های تغییر دین در کشور های غیر مسلمان را به تصویر کشیده بود.واقعا به حال ادواردو قبطه خوردم.او یک مسلمان واقعی بود.با وجود اینکه پدرش  او را تهدید کرد که تمام ثروت و قدرتش را از او میگیرد از عقیده اش دست نکشید و قید اموال دنیوی را زد.
      

        عالی بود.همیشه از خاطرات اسرای مرد شنیده و خوانده بودم.این کتاب سختی های جنگ و اسارت بانوان را به تصویر کشیده بود.هر لحظه خودم را همراه معصومه می‌دیدم و با او زجر می‌کشیدم.داستان جوری روایت شده بود که هر لحظه می‌توانستم خودم را در اردوگاه استخبارات تصور کنم.لحظه ی آزادی معصومه خیلی گریه کردم.واقعا کتاب جذابی است.آدم را به یاد غریبی و اسارت حضرت زینب (ع) می اندازد.
      

        به نظرم زیبا بود و سختی های جنگ رو خوب به تصویر کشیده بود.خیلی از مواقع دلم برای قدم خیر (شخصیت اصلی داستان) می سوخت.در کل کتاب خوبی بود.
      

        چندین سال پیش کتاب را مطالعه کرده ام.داستان جذابی داشت.عاشقانه ای تاریخی بود.
      

        عالیه.هر چی ازش بگم کم گفتم.اولین بار بود که کتاب طنز می‌خوندم و فکر نمی‌کردم جذبم کنه.نسخه ی چاپیش رو بدون اینکه چیزی از داستان بدونم خریدم و خوندم ولی وقتی خوندم عاشقش شدم.تا حالا سه دور خوندمش و به دیگران هم توصیه کردم.شخصیت محسن و بی بی رو خیلی دوست دارم.حتما بخونیدش.مخصوصا دهه پنجاهیها و شصتی ها.مطمئنم عاشقش میشید.