دختر شینا
چه داستانی , چه سرگذشتی و چه روایتی
اوایل داستان فکر نمی کردم انقدر جذاب باشه ولی مجبور بودم ادامه بدم کمی که گذشت انگار خودم رو همسفر یک سفر سخت و طاقت فرسا ولی شیرین دیدم شیرینی که از عشق _ پدیده ای که هر جا پا گذاشته محاسبات را بهم زده _ نشات گرفته بود. چه سفری بود خودم رو در سختی ها و شادی هاش شریک دیدم اصلا انگار گوشه ای از قاب این داستان ایستادم و دارم با قدم خیر و صمد زندگی می کنم . گاهی دلم می خواست برم و به قدم خیر کمک کنم پیت های نفت رو برسونم خونه اش, برف رو پشت بام رو پارو کنم , بچه هاش رو از مدرسه برسونم خونه اما به خودم که می اومدم می دیدم من مسافر این داستانم در تونل زمان و مرا یارای تصرف نیست. گاهی از دست صمد حرصم گرفت و گاهی بی رحمی روزگار اشکم رو در آورد. اما شجاعت قدم خیر در بر خورد با سختی ها و عمق اعتقاد و ایمانش برام بسیار قابل تحسین و احترام بود و صبر او که قبل از اینکه شهید ابراهیمی وصیت به منش زینب وار در زندگی بعد از اون کرده بود ولی هشت سالی میشد که قدم خیر این منش را پیش گرفته بود یک چیز اما در مورد این کتاب اذیتم میکنه و اونهم این بود که پشت جبهه جنگ هشت ساله که گوشه ای از اون در این داستان روایت شد در دسترس نسلهای بعد نبوده و در جریان زندگی شان ساری و جاری نبوده تا باش انس و الگو بگیرن تا نسلهای بعد کشور بدونن عشق, مقاومت و صبر کلید سلامت زندگی در دنیاست . تا بشناسند شیر زنانی را که در عین زن بودن برای مردانشان مردانگی می کردند در عین زن بودن برای بچه ها پدری می کردند و همزمان مادر و یار و غمخوار آنها بودند, و کار هرکسی نیست اینگونه هنرمندی . توفیقی اجباری بود خوندن این کتاب و تشکر می کنم از دوستانی که سبب این توفیق بودند. تشکر و خدا قوت هم دارم خدمت نویسنده خوش نویس داستان سر کار خانم ضرابی زاده بابت این قلم و تاکید و توصیه می کنم دوستان رو به خوندن این کتاب مخصوصا آقایان. .
والسلام