مهران داودی

مهران داودی

@mehrdhz

20 دنبال شده

11 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        موضوع کتاب داستان پژوهشگاه رویان از آغاز راه و مجاهدتهای دکتر سعید کاظمی آشتیانی و دوستان و همکاران ایشان  هست ،مجموعه ای است  از خاطرات همکاران  دوستان نزدیک دکتر آشتیانی و اطلاعات خوبی از پشت صحنه و سختی های راه اندازی و تثبیت   پژوهشگاه رویان ارائه میده و  نشون میده که چگونه چند جوان مومن متخصص متعهد فعل تونستن رو به خوبی و عینی صرف میکنن. ...
#ما_میتوانیم 
من گذرم به این‌پژوهشگاه خورده و مدتی  به قسمت ناباروری شون مراجعه داشتم و چیزی که از نزدیک دیدم حیرت اوره حجم مراجعات ناباروری به قدری  بالاست که گاها بیمار بایست دو سال در نوبت باشه تا روند درمانیش شروع بشه . یه روز که روی صندلی های سالن انتظار نشسته بودم و به رفت و امد بیمارای متعدد خیره بودم به این فکر می کردم که واقعا اگر پژوهشگاه  رویانی نبود چقدر شکوفه های عاطفه که هنوز به ثمر ننشسته خشک می شدن و چقدر رشته های محبتی که ممکن بود زیر سایه ناباروری از هم گسسته بشن و  آمار پدیده شوم طلاق چقدر میتونست بیشتر باشه. اونجا به عمق این حدیث پی بردم که خدا بعضی از بنده هاشو برای برآورده کردن حاجات مردم خلق میکنه . واقعا شهید آشتیانی یکی از اون بنده ها بود . توصیه میکنم بخونید این کتاب رو  یه حالی دیگه از ایرانی بودن و مسلمون بودن به آدم دست میده  که بسی خوش است. 
چرا هرچی میخوام کوتاه بنویسم نمیشه 😅😅😂😂
      

3

        نفوذ در موساد
 رمانی امنیتی از صالح مرسی و بازنویسی عبدالمهدی آگاه منش انتشارات شهید کاظمی 
کتاب داستان نفوذ جوانان سرویس امنیتی مصر در دستگاه امنیتی اسرائیل هست که در ۲۹ فصل تالیف شده است.
من  رمان های امنیتی رو خیلی دوست دارم ابن کتاب از اون دست کتاب‌هایی بود که خیلی دوست داشتم هم داستانش رو هم شیوه نگارش  و قالب کلی کتاب رو دو ستاره به این خاطر بهش دادم .  قلم نویسنده رو هم خیلی پسندیدم  در واقع پیوستگی و نظم درونی داستان  ضمن جابه جایی در زمان  رو خیلی خوب در خودش داشت مثلا نویسنده تونست هیجان رافت بعد از سالها دوری از مصر رو  در حال برگشت دوباره به مصر به خواننده هم منتقل کنه بعد در حالی که رافت در یک انتظار پر هیجان منتظر نشستن هواپیما در فرودگاه مصر هست  خواننده رو هم وارد در انتظار کنه و هواپیما رو بالای اهرام ثلاثه نگه داره و به دو روز قبل سفر کنه و مقدمه جینی  و آماده سازی خانواده رافت برای ملاقات  رو به تصویر بکشه و بعد دوباره برگرده داخل هواپیما و داستان رو ادامه بده و در عین حال از سر درگمی و گم شدن خواننده در روند زمانی داستان هم جلوگیری کنه سراسر کتاب به مراتب این اتفاق می افته یه ستاره رو هم به خاطر بهش دادم .  خوندن کتاب یه حس خوبی به آدم میده مخلوطی از غرور ،امید و توانمندی و یه ستاره رو هم به این خاطر بهش دادم ستاره آخر هم به دوست فرهیخته ای که این کتاب رو برای مطالعه پیشنهاد داد  بخاطر حسن سلیقه اش دادم شاید عرف نباشه ولی خوب ستاره های خودم بودن هر طوری که دوست داشتم خرجشون کردم  . 😁  خوندن این کتاب رو  به تاکید توصیه می کنم چرا که نگاه  آدم  به توانمندی های سیستم امنیتی اسرائیل و این غولی که اونها از خودشون در اذهان جهانیان ساختن تغییر میده و  واقعیت‌هایی رو روشن میکنه که  باور نمی کنید‌  در واقع اگر بگم صالح مرسی با این کتاب شاخ غول رو شکوند گزاف نگفتم . 


      

2

        سالهای بچگی به گونه ای اخبار از کردستان می رسید که انگار کلا اون منطقه با حاکمیت ضدیت دارند , انگار هر غیر کردی اونجا غفلت کنه جانش به سادگی آب خوردن از دست میره مخصوصا نیروهای نظامی  و انتظامی . این پس زمینه فکری رو‌من هم داشتم و البته اجتناب ناپذیر بود تا وقتی که در سال اول دانشگاه بایکی  از  همین بچه های کرد هم اتاقی شدم و این فرزد نیک کردستان من رو با بسیاری دیگر از بچه های کرد مرتبط کرد. این هم اتاقی بودن و این ارتباطات چقدر ثمر داشت برای من مهمترین اثرش این بود که نگرش من به دنیا و مسیر زندگیم به طور کلی عوض شد و‌چقدر من‌مدیون این بچه های کرد هستم . اتفاق بعدی که افتاد این بود که ما متوجه شدیم قاطبه برادران کرد ما مدافع حاکمیت بودند  و من اوج ولایت مداری و میهن پرستی رو توی بچه ها ی کرد دیدم . حالا بعد از گذشت ۲۰ سال هنوز ارتباطمون با این دوستان برقراره.
اما با همه این تفاسیر و آگاهی که من داشتم کتاب موجود دریچه جدیدی رو در این رابطه در ذهن و فکر من باز کرد و حقایقی رو آشکار کرد که تا حالا نشنیده بودم . کتاب اطلاعات خوبی رو از وقایع بعد از انقلاب تا جنگ در منطقه غرب کشور ارائه میده و به خوبی نشون میده هم وطنان کرد ما چه رنج ها , مصیبتها و ستم هایی را از ناحیه گروههای تجزیه طلب متحمل شده اند. 
قلم نویسنده رو هم بنده حقیر خیلی دوست داشتم خیلی غرق توصیفات و تعریفات خارج از موضوع و عمدتا ساخته ذهن نویسنده نبود به ایشون هم خدا قوت می گم 
آخرین کلام هم توصیه به خوندن این کتابه 
      

2

        دختر شینا 
چه داستانی , چه سرگذشتی و چه روایتی 
اوایل داستان فکر نمی کردم انقدر جذاب باشه ولی مجبور بودم ادامه بدم کمی که گذشت انگار خودم رو همسفر  یک سفر سخت و طاقت فرسا ولی شیرین دیدم شیرینی که از عشق _ پدیده ای که هر جا پا گذاشته محاسبات را بهم زده _ نشات گرفته بود. چه سفری بود خودم رو در سختی ها و شادی هاش شریک دیدم اصلا انگار گوشه ای از قاب این داستان ایستادم و دارم با قدم خیر و صمد زندگی می کنم . گاهی دلم می خواست برم و به قدم خیر کمک کنم پیت های نفت رو برسونم خونه اش, برف رو پشت بام رو پارو کنم , بچه هاش رو از مدرسه برسونم خونه اما به خودم که می اومدم می دیدم من مسافر این داستانم در تونل زمان و مرا یارای تصرف نیست. گاهی از دست صمد حرصم گرفت و گاهی بی رحمی روزگار اشکم رو در آورد. اما شجاعت قدم خیر در بر خورد با سختی ها و عمق اعتقاد و ایمانش  برام بسیار قابل تحسین و احترام بود و صبر او که قبل از اینکه شهید ابراهیمی وصیت به منش زینب وار در زندگی بعد از اون کرده بود  ولی هشت سالی میشد که قدم خیر این منش را پیش گرفته بود یک چیز اما در مورد این کتاب اذیتم میکنه و اونهم  این بود که پشت جبهه جنگ هشت ساله که گوشه ای از اون در این داستان روایت شد در دسترس نسلهای بعد نبوده و در جریان زندگی شان ساری و جاری نبوده تا باش انس و الگو بگیرن  تا نسلهای بعد کشور بدونن عشق, مقاومت و صبر کلید سلامت زندگی در دنیاست . تا بشناسند شیر زنانی را که در عین زن بودن برای مردانشان مردانگی می کردند در عین زن بودن برای بچه ها پدری می کردند و همزمان مادر و یار و غمخوار آنها بودند, و کار هرکسی نیست اینگونه هنرمندی .  توفیقی اجباری بود خوندن این کتاب و تشکر می کنم از دوستانی که سبب این توفیق بودند. تشکر و خدا قوت هم دارم خدمت نویسنده خوش نویس  داستان سر کار خانم  ضرابی زاده بابت این قلم و  تاکید و توصیه می کنم  دوستان رو به خوندن این کتاب مخصوصا آقایان. . 
والسلام 
      

3

        نظر من یک نظر کارشناسانه نیست و فقط از منظر یک خواننده نظرم رو در مورد کتاب می نویسم . من همیشه دوست دارم همه چیز ولو یک داستان تخیلی رو در برابر آیینه حقیقت ببینم و قضاوت کنم. این داستان رو هم از زاویه همین حقیقت میخوام در موردش حرف بزنم . در اینکه جنگ پدیده ناخوشایند و بدی است شکی نیست و تنها کسانیکه از جنگ منفعتی دارند (کسب قدرت,ثروت, و شهرت و.. ) دیگران آنرا ترجیح نمی دهد شکی نیست اما من نمیخوام به موضوع جنگ که البته تنها موضوع این کتاب نیست بپردازم .معمولا آنچه از ذهن نویسنده بروی کاغذ میاد یا واقعیات جامعه پیرامون نویسنده است یا متاثر از شرایط خاص و محدودیتی به عنوان یک آرمان یا نقطه تمرکز نویسنده تبدیل شده . متاسفانه در این داستان نگاه تحقیر آمیز و صرفا جنسی نسبت به زن وجود داره و حتی عشق و علاقه به کاترین هم علی رغم اینکه سعی شده یک ویترین شیک برای نگاه حقیقی و تحقیر آمیز جامعه نویسنده  به زن باشه و اصل ماجرا رو پوشش بده و از اذهان دور کنه ولی باز موفق نبود و این نگاه به شدت کل داستان رو تحت تاثیر قرار داد. وجود فاحش خانه ها برای سربازها و افسرها , طبقه بندی زنان برای قرار گرفتن در اختیار سربازان و یا افسران , تجاوزهای به زنان در دوران جنگ مصادیق این ادعاست. حتی به نظرم آنچه فردریک را در کنار کاترین تا انتها نگه داشت یک عشق حقیقی و ناب و از سر علاقه نبود بلکه نیاز های جنسی و عذاب وجدان ناشی از بارداری بود که طی یک رابطه خارج ار چارچوب اتفاق افتاده بود  . به همین دلیل هم سرنوشت بچه برای شخصیت اول داستان مهم نبود و نگرانی فقط برای سلامتی کاترین بود. همه نقاط قوتی که برای داستان نویسنده ذکر شد به جای خود ولی به نظرم  رویه درستی نیست که از توصیف شنیدن صدای ویسکی در ظرف یخ به وجد بیای ولی بردن زنان در فاحشه خانه های سربازان و افسران رو نبینی . اگر گفته بشه خوب نویسنده واقعیات جامعه رو بیان کرده باز به نظرم نگارش به گونه ای بوده  که نویسنده خودش رو موافق چنین روندی در اجتماع میدونه.
خدا رو شکر یه کتاب دیگه هم‌دونستیم بخونیم .کتاب حاضر هم ‌با همه نقاط ضعف و قوت دریچه ای جدید در ذهن و نهاد ما برای دیدن دنیا باز کرد.
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.