یادداشت مهران داودی
1403/6/1
3.4
42
نظر من یک نظر کارشناسانه نیست و فقط از منظر یک خواننده نظرم رو در مورد کتاب می نویسم . من همیشه دوست دارم همه چیز ولو یک داستان تخیلی رو در برابر آیینه حقیقت ببینم و قضاوت کنم. این داستان رو هم از زاویه همین حقیقت میخوام در موردش حرف بزنم . در اینکه جنگ پدیده ناخوشایند و بدی است شکی نیست و تنها کسانیکه از جنگ منفعتی دارند (کسب قدرت,ثروت, و شهرت و.. ) دیگران آنرا ترجیح نمی دهد شکی نیست اما من نمیخوام به موضوع جنگ که البته تنها موضوع این کتاب نیست بپردازم .معمولا آنچه از ذهن نویسنده بروی کاغذ میاد یا واقعیات جامعه پیرامون نویسنده است یا متاثر از شرایط خاص و محدودیتی به عنوان یک آرمان یا نقطه تمرکز نویسنده تبدیل شده . متاسفانه در این داستان نگاه تحقیر آمیز و صرفا جنسی نسبت به زن وجود داره و حتی عشق و علاقه به کاترین هم علی رغم اینکه سعی شده یک ویترین شیک برای نگاه حقیقی و تحقیر آمیز جامعه نویسنده به زن باشه و اصل ماجرا رو پوشش بده و از اذهان دور کنه ولی باز موفق نبود و این نگاه به شدت کل داستان رو تحت تاثیر قرار داد. وجود فاحش خانه ها برای سربازها و افسرها , طبقه بندی زنان برای قرار گرفتن در اختیار سربازان و یا افسران , تجاوزهای به زنان در دوران جنگ مصادیق این ادعاست. حتی به نظرم آنچه فردریک را در کنار کاترین تا انتها نگه داشت یک عشق حقیقی و ناب و از سر علاقه نبود بلکه نیاز های جنسی و عذاب وجدان ناشی از بارداری بود که طی یک رابطه خارج ار چارچوب اتفاق افتاده بود . به همین دلیل هم سرنوشت بچه برای شخصیت اول داستان مهم نبود و نگرانی فقط برای سلامتی کاترین بود. همه نقاط قوتی که برای داستان نویسنده ذکر شد به جای خود ولی به نظرم رویه درستی نیست که از توصیف شنیدن صدای ویسکی در ظرف یخ به وجد بیای ولی بردن زنان در فاحشه خانه های سربازان و افسران رو نبینی . اگر گفته بشه خوب نویسنده واقعیات جامعه رو بیان کرده باز به نظرم نگارش به گونه ای بوده که نویسنده خودش رو موافق چنین روندی در اجتماع میدونه. خدا رو شکر یه کتاب دیگه همدونستیم بخونیم .کتاب حاضر هم با همه نقاط ضعف و قوت دریچه ای جدید در ذهن و نهاد ما برای دیدن دنیا باز کرد.
(0/1000)
1403/6/1
0