bita

bita

@gitasorangebook

3 دنبال شده

16 دنبال کننده

یادداشت‌ها

bita

bita

7 روز پیش

        نوشته ای بر رمان روستای استپانچیکووا و ساکنانش 


در مقدمه این کتاب میخوانیم که روستای استپانچیکووا و ساکنانش اولین بار در نشریه یادداشت های وطنی سال 1859 به چاپ رسید.در این داستان داستایفسکی((تارتوف روسی)) شخصیت اصلی نمایشنامه تارتوف یا دغل باز مولیر را در قالب اپیسکین به تصویر می‌کشد.
داستایفسکی به مدت دو سال روی این رمان کار کرده و سال 1359 اون رو به چاپ رسوند.
روستای استپانچیکووا و ساکنانش در زمان داستایفسکی تاثیر چندانی نگذاشت. اما پس از مرگ داستایفسکی به محبوبیت زیادی رسید و نام فومافومیچ آپیسکین یک ضد قهرمان ماندگار باقی موند.

داستان این رمان درواقع حول املاک یگور ایلیچ اتفاق میوفته و راوی داستان برادرزاده اون سرگئی الکساندروویچه.
و سرگئی بعد از دریافت نامه ای از طرف عموش فورا به روستای استپانچیکووا سفر میکنه.
در راه یک مردی رو تصادفی توی یک گاراژ میبینه که این مرد چندین صفحه به انتقاد از وضعیت امور توی املاک عموی سرگئی می‌پردازه و میگه که همین الان از سر یک نهار توی اون خونه با وحشت فرار کرده و حتی قبل از سرو دسر رفته. و  اون در بین صحبت هاش مدام به فردی به اسم فومافومیچ اشاره میکنه طوری که انگار تمام مشکلات اون خونه و حتی اون روستا زیر سر فومافومیچه.

جایی در نیمه دوم کتاب داستایفسکی تصمیم میگیره که به عشق بپردازه ولی به نظر من درگیری شخصیت ها با فومافومیچ جذاب تر و مهم تره. 
و داستایفسکی خیلی خوب توانسته ازاردهندگی فوما رو برسونه.

و بدون شک خود شخصیت فومافومیچ برای خودش موضوع حرف های طولانی ای میتونه باشه.

به نظر من ترجمه کتاب با ترجمه خانم میترا نظریان ترجمه روان و خیلی خوبی بود و پیشنهادش میکنم.
      

2

bita

bita

1404/1/6

        یادداشتی بر رمان نازنین


همونطور که پشت جلد کتاب میگه نازنین در کنار «شب‌های روشن» ستوده‌ترین و پخته‌ترین رمانک داستایفسکی به شمار میاد، شاهکاری که به قول سوزان سونتاگ مثل هر هنر والایی خودش رو در قامت یک راز جلوه‌گر می‌سازه. 
راوی عاصی و سرگشته و در این جا حق به جانب و خودشیفته. داستان از زبان امانت فروشی روایت می‌شه که به یکی از مشتریان همیشگی مغازه‌اش علاقه مند میشه.
دختر شونزده ساله، جوان و سرشار از شور زندگی.

من بسیار از نثر نازنین خوشم اومد،نازنین مثل یک مونولوگ طولانیه که در افکار شخصیت اصلی که اسمش رو هم نمیدونیم می‌گذره.و برخلاف بسیاری از رمان های داستایفسکی مقدمه دارد،یعنی خود داستایفسکی خواسته قبل از شروع داستان با ما سخنی بگوید.
داستایفسکی در مقدمه کتاب میگوید:« اگر یک تندنویس حرف‌های قهرمان داستان را استراق سمع می‌کرد و به سرعت می‌نوشت احتمالاً نتیجه‌اش اندکی از آنچه پیش روی ماست خام‌تر در می‌آمد!»
درواقع کل این کتاب افکار به‌هم‌ریخته مردیست که بالای جنازه همسرش که تازه خودکشی کرده.

داستایفسکی رمانکی نوشته که راویش قصد داره زن جوانش رو تحقیر کنه.
و به اون بفهمونه که باعث خوشبختیشه ، وگرنه باید در همان بدبختی سابق  بمونه و آخر هم زن اون بقال خپل بشه.

داستایفسکی نازنین رو سال 1886، بعد از نوشتن بیشتر آثار درخشانش و پنج سال قبل از مرگش نوشت.نازنین نه از روی خام دستی، که اتفاقا آگاهانه به شکلی نوشته شده که با دیگر آثار نویسنده فرق داشته باشه.

نازنین تا امروز چند باری ترجمه و چاپ شده و فیلم‌های متعددی هم از روش ساخته‌ شده.
      

48

bita

bita

1404/1/4

        یادداشتی بر رمان مرگ ایوان ایلیچ


کتاب مرگ ایوان ایلیچ، رمانیه به نویسندگیه لئو تولستوی که اولین بار توی سال 1886 به چاپ رسیده. 

این رمان به عنوان یکی از برترین شاهکارهای ادبیات در رابطه با موضوع مرگ در نظر گرفته شده.

برای خلاصه داستان میتونم بگم کتاب مرگ ایوان ایلیچ داستان یک قاضی صاحب‌منصب روسیه که ایوان ایلیچ نام داره.
و ماجرای کتاب با مرگ اون آغاز می‌شه.
این کتاب راجع به مرگ و فناپذیری انسانه.چالش اصلی داستان از شروع بیماری لاعلاج ایوان آغاز می‌شه. بیماری‌ای که اون رو به سمت مرگ سوق میده و سپس مرگی که تنها حقیقت محض توی زندگیه و از هیچ بنی‌بشری دور نیست. 
اما همه سعی میکنن این مرگ رو انکار کنن و همه تقصیر هارو گردن خود ایوان ایلیچ بندازند،میخوان وانمود کنند که بیماری ایوان ایلیچ بیماری بسیار عادی ای هست،طوری که اینطور نیست و این رو خود ایوان ایلیچ هم میدونه و اینکه انگار اون تنها کسیه که این حقیقت رو باور داره آزارش می‌ده.

توی کتاب مرگ ایوان ایلیچ تولستوی نمیخواد که ما رو با اندیشه نیستی و عدم حضور خود ما پس از مرگ آشتی بده. ترسناک بودن مردن رو هم پنهان نمی‌کنه. کاملا برعکس، اون نمونه‌ای از مرگ رو انتخاب می‌کنه که بیش از اندازه معمول دردناکه و به جزئیات اون می‌پردازه.و همینطور هم حسادت اون رو به کسانی که به وقت بیماری اون، به زندگی ادامه میدن،به خواننده نشون میده.

همچنین صالح حسینی(مترجم این کتاب از نشر نیلوفر)راجب این کتاب چنین گفت:

آنچه تالستوی در ذهن دارد، زندگی فضیلت‌بار یا پارسایانه نیست – منظورش زندگی در قالب هرگونه واقعیت است، هرگونه زندگی که به راستی به سر برده می‌شود. ندامت ایوان ایلیچ از بابت گناهانی نیست که مرتکب شده، به خاطر لذت‌هایی است که از آن‌ها محروم مانده. تالستوی در نخستین جمله پرآوازه در بخش دوم می‌گوید:

از زندگی ایوان ایلیچ ساده‌تر و معمولی‌تر و بنابراین وحشتناک‌تر پیدا نمی‌شد.

و خواننده داستان کار و بار ایوان ایلیچ را در مقام فردی «موفق» دنبال که می‌کند به نتیجه‌ای جز این نمی‌رسد که اگر کامجویی طفلکی ایوان به گناه آلوده می‌شد، زندگی‌اش آنقدرها «معمولی» و بنابراین آنقدرها «وحشتناک» نمی‌شد.

در کل به نظر من تولستوی در این کتاب از مرگ به عنوان ابزاری برای نشون دادن ارزش زندگی استفاده کرده و این کار رو به خوبی انجام داده.
      

2

bita

bita

1403/11/4

        یادداشتی بر نمایشنامه مهمانسرا دو دنیا 


           خلاصه نمایشنامه"مهمانسرا دو دنیا"

"مهمانسرا دو دنیا" داستانیه که تو یک مهمانسرا مرموز رخ میده. این مهمانسرا به عنوان نقطه تلاقی دو دنیای متفاوت عمل می‌کنه.
 شخصیت‌ها از زمینه‌های مختلف و با داستان‌های زندگی متفاوت وارد این مهمانسرا میشن و اونجا با یکدیگر ملاقات می‌کنن. هر شخصیت با چالش‌های خاص خودش روبرو میشه و از طریق گفتگوها و تعاملاتشون، به درک عمیق‌تری از خود و دیگران دست می‌یابند. این نمایشنامه به بررسی مفاهیمی چون هویت، عشق، ترس و امید می‌پردازه و نشون میده که چگونه تجربیات مشترک میتونه افراد رو به هم نزدیک‌تر کنه.

نویسنده این نمایشنامه اریک امانوئل اشمیته فرانسوی بلژیکیه که در سال 1960 در خانواده ای کاملا غیر مذهبی در اطراف شهر لیون فرانسه متولد شد.

وقتی اشمیت یکبار در سنین کودکی همراه مادرش به دیدن تئاتری از ادموند رستان رفته بود به نوشتن علاقه مند شد و کارشو از همون موقع شروع کرد.

اشمیت دکترای فلسفه داره و همچنین رمان و داستان کوتاه هم می‌نوشته.

از اثار مطرح و محبوب اشمیت میشه به همین مهمانسرا دو دنیا و خرده جنایت های زناشویی اشاره کرد.

توی این نمایشنامه شخصیت ها در جایی میان دو دنیا حضور دارن و هرکدام زندگی،سوال ها،آرزو ها و حسرت های مختلفی دارن.ولی هرکدوم در آخر کم و بیش تغییر پیدا میکنن و به یک آگاهی ای می‌رسن،و همین موضوع باعث میشه مخاطب به فکر فرو بره.
      

0

bita

bita

1403/10/21

        یادداشتی بر رمان سرگذشت تام جونز کودک سرراهی

کتاب سرگذشت تام جونز اثر هنری فیلدینگ در اواسط قرن هجدهم انگلستان نوشته شده.

نثر این کتاب به صورت ادبی و طنز هست و شاید اگه تازه کلاسیک خوان شده باشید یا کلاسیک خوان نباشید برای شما سخت باشد.
ولی هنری فیلدینگ با این نثر طنز تونسته به خوبی پیچیدگی های انسانی و اجتماعی زمان خودش رو به تصویر بکشه.

هدف هنری فیلدینگ از نوشتن سرگذشت تام جونز اینه که به نقد جامعه و اخلاقیات زمان خودش بپردازه و همچنین یکی دیگه از اهداف اون پرداختن به منظور کلی از "سرشت انسان" بوده.
فیلدینگ همچنین  به تعریف و بازتعریف قهرمانان و شخصیت های داستان میپردازه و نشون میده که واقعیت زندگی پیچیده تر از دسته بندی های ساده‌ی خوب و بد هستن.

فیلدینگ در آثارش اهمیت زیادی به واقعی بودن کارکتر هاش میده و نمیخواد هیچ کدام از شخصیت ها به صورت غیرواقعی ای خوب یا بد باشند.

تام جونز شخصیت اصلی داستان،یتیمی هست که در خانواده ثروتمندی بزرگ میشه و به معنای واقعی دنبال تجربه کردن زندگیه و با اینکه قهرمان داستانه یکسری اشتباهاتی میکنه که شاید به دید خواننده امروزی نابخشودنی بیاد.

به طور کلی سرگذشت تام جونز داستانی است درباره‌ی جست‌وجوی هویت و عشق،با نقد عمیق از جامعه و اخلاقیات قرن هجدهم انگلستان و اگر کنجکاو هستید در مشکلات و زندگی تام، پسر سرراهی که به دنبال سرشت و تجربه کردن زندگیه این کتاب رو از دست ندید.
      

28

bita

bita

1403/10/13

        یادداشتی بر نمایشنامه چلاق اینیشمان 

مارتین مک دونا رو حتما می‌شناسید.
نمایشنامه نویس،فیلم نامه نویس و کارگردان اینگلیسی-ایرلندی.
اگر اهل نمایشنامه خوندن باشید مرد بالشی معروف ترین اثر مک دوناست،همچنین مراسم قطع دست در اسپوکن هم از مک دونا ترجمه شده.
اما حتی اگر اصلا اهل تئاتر و نمایشنامه نیستید مک دونا در سینما هم آدم شناخته شده ایه.

چلاق اینیشمان یکی از متفاوت ترین کار های مک دوناست‌.
توش خبری از خون و خونریزی و خشونت های همیشگی مک دونا نیست و فضای روشن تری داره.
هرچند پایان تلخ و شیرین نمایشنامه اجازه نمیده خیلی هم از فضای کمدی سیاه مک دونا دور بشیم.

چیزی که نظر منو خیلی جلب کرد کارکتر های جالب این نمایشنامه بود.

هیچ کدوم از کارکترهای نمایشنامه بی نقص نیستند و واقعی به نظر میان و دوست داشتنی هستند و با توجه به تعداد کارکتر ها خوب پرداخته شدن و عمق مناسبی دارند.

مثلا بیلی شخصیت اصلی نمایشنامه که به خاطر نقص فیزیکی مادرزادیش همیشه از بالا به پایین بهش نگاه شده و مسخره شده ادم فهمیده و باهوشیه.
یا بیبی بابی با اینکه زمخت به نظر میرسه ولی تنها کسیه که به بیلی به چشم یک انسان نگاه میکنه.
و جانی پتین مایک هم با اینکه خیلی فضوله ولی دل مهربونی داره و سعی میکنه درواقع از بیلی محافظت کنه.

چلاق اینیشمان به قهرمانش که همیشه ضعیف نگه داشته شده‌ اجازه‌ میده امید داشته باشه و حتی رویاشو که رهایی از این فضای خسته کننده و مسمومه تجربه کنه. 
و حتی اجازه میده که قهرمانش تو ارتباط با آدما پیشرفت کنه و صمیمی تر بشه.
اما درست لحظه شادی به ما یادآوری میکنه که نه، این قهرمان محکوم به مرگه.

و من پایان بندی این نمایشنامه رو خیلی دوست داشتم
و خوندنش رو پیشنهاد میکنم.
      

3

bita

bita

1403/10/8

        یادداشتی بر نمایشنامه مشنگ ها/کله پوک ها

مشنگ ها نمایشنامه خیلی ساده و سرگرم کننده ایه که اونقدر ساده نوشته شده که هرکسی قابلیت فهم و لذت بردن ازش رو داره.
در همین جهت یکی از اثار موردعلاقه من از سایمونه چون در هر زمانی میشه بهش رجوع کرد.

هدف خود سایمون از نوشتن این نمایشنامه درواقع نوشتن بدترین نمایشنامه‌اش بوده.
چون زمان جدا شدن از همسر دومش قرار بر این بوده که هرچقدر سایمون از این نمایشنامه پول به دست میاره برای همسرش بشه و سایمون تصمیم میگیره که نمایشنامه بدی رو بنویسه،ولی با این حال این نمایشنامه در یک دوره ای محبوب میشه.
بعد از اولین اجرا مشنگ ها در سال ۱۹۸۱ مقاله ای در نیویورک تایمز منتشر میشه که این نمایشنامه رو ضعیف ترین نمایشنامه سایمون خطاب میکنه.نیویورک تایمز نوشت؛توی این نمایشنامه بازی های کلامی دم دستی و تکراری و شوخی های زیادی درمورد حماقت وجود دارد که هرکسی میتواند آن را بنویسد.
اما از سوی دیگر منتقدی دیگر نوشت؛این تمثیل ساده،طنین خاص و شاید تأسف باری در فضای سیاسی و فرهنگی امروز دارد‌.


 این نمایشنامه آنچنان در تاریخ تئاتر تاثیر گذار نبوده و هرچقدر هم سعی کنیم از متن نمایشنامه مفهومات عمیقی بیرون بکشیم خیلی جاها قدرت دادن به نداشته های نمایشنامه‌ست،اما خود نمایشنامه به تنهایی اصلا چیزی نیست که بی ارزش شمرده بشه فقط خود متنش گویا خودشه و نیازی به تفکرات عمیق و تحلیل نیست‌.

برای ورود به آثار نیل سایمون این نمایشنامه انتخاب خیلی خوبیه هرچند سبکش با بقیه آثارش فرق میکنه.

و در همین جهت هروقت دنبال یک نمایشنامه سبک و سرگرم کننده بودید،مشنگ ها انتخاب خیلی خوبیه.
      

28

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.