فاطمه چوپانی

فاطمه چوپانی

@fatemeh.chopani

26 دنبال شده

21 دنبال کننده

پیشنهاد کاربر برای شما

باشگاه‌ها

نمایش همه

باشگاه یادگاران

380 عضو

کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی

دورۀ فعال

دمی با کتاب

235 عضو

پرسش‌های فیلسوفان بزرگ جهان: 23پرسش مهم فلسفی

دورۀ فعال

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

23

6

1

          کتابی کم‌حجم ولی درگیرکننده‌ از کیم یونگ ها.
دومین کتابی بود که با موضوع آلزایمر می‌خوندم. داستان درباره ی قاتل زنجیره‌ای که به آلزایمر مبتلاست. فکر کنم همین جمله برای شروع کتاب کافی باشد.
یک داستان جنایی جذاب که کنار گذاشتنش به‌طور قطع کار حضرت فیل‌ است. من با اینکه این کتاب رو به صورت فیزیکی تهیه کرده بودم ولی وسوسه شدم با صدای آقای هوتن شکیبا گوش کنم که بسی شنیدنی و لذت‌بخش بود.
خاطرات یک آدم‌کش یک داستان کره‌ای که من به واسطه فیلم و سریال‌های کره‌ای که دیده بودم تصور اون فضا برایم کار دشواری نبود که هیچ، خیلی هم هیجان انگیز بود.
طرح کلی داستان برای من جالب‌انگیز و دارای کشش فراوان بود. اینکه راوی داستان همان قاتل داستان باشد و ما دنیا را از دید یک قاتل ببینیم مجذوبم کرد. روند داستان کمی کند است ولی پرش های زمانی کاملا به جا و معقول می‌نمود.
جملات گیرای کتاب هم چیزی نبود که بتوان نادیده گرفت.
با تمام این‌ها پایان بازِ خاطرات یک آدم‌کش برای من جالب نبود و کتابی نبود که لایق به‌به و چه‌چه بیکران باشد ولی میتوان به کتاب نمره قابل قبولی داد که در حق نویسنده هم اجحاف نشود.
        

56

          «جونگ میونگ لی» این رمان تاریخی/معمایی را در سن 46سالگی (2014) نوشت. او برای نگارش این رمان که آمیزه‌ای از نظم و نثر است، از واقعیاتی تاریخی؛ همچون ماجرای «یون دونگ جو» (شاعر مطرح کُره‌ای که بر ضد استعمار ژاپن در دهه 40 شعر می‌سرود و به‌خاطر حمایتش از جنبش استقلال کُره دستگیر و راهی زندان «فوکوئوکا» شد و در سن 28سالگی به‌مرگی مشکوک در آنجا درگذشت) و اشاراتی به مجموعه‌اشعار وی که تحت‌عنوان «آسمان و باد و ستاره و شعر» به‌فارسی نیز منتشر شده؛ نیز گزارش‌هایی که درباره آزمایش‌های پزشکی مرگبار بر روی زندانیان آنجا رسانه‌ای شد، الهام گرفته است. داستان از جایی آغاز می‌شود که جسد زندانبانی (سوگی‌‌یاما) که به‌شکلی فجیع به‌قتل رسیده، پیدا می‌شود. راوی (واتانابه) نگهبانی جوان است که مأمور یافتن قاتل یا قاتلین شده و در کنار بازجویی از مظنونین، وظیفه سانسور متونِ دردسترس زندانیان و نامه‌ها را نیز برعهده‌ دارد. آنچه اما مخاطب در روند داستان با آن مواجه می‌شود، نه هیجان معمول چنین سوژه‌هایی در برملاکردن راز یک جنایت؛ بلکه هزارتویی از مقابله مفاهیم مناقشه‌برانگیز همچون: آزادی و اسارت، عشق و نفرت، جنگ و صلح، رنج و لذت، یأس و امید و ...؛ آن‌هم در وسعت ادبیات است. علاقه «واتانابه» به هنر، مخاطب را نیز در مسیری که او برای یافتن حقیقت در چاردیواری زندان طی می‌کند، همراه کرده و به جنسی از رهایی می‌رسد که هیچ دیواری قدرت حصر آن‌را ندارد. عنوان اصلی کتاب Investigation (تحقیق) است و نویسنده‌اش در‌گفت‌و‌گو‌با مجله SHOTS درباره انگیزه نوشتن چنین رمانی که سوگواره‌ای در رثای تبعات همیشه‌ویرانگر جنگ بر زندگی انسان‌هاست؛ گفته که اولین‌بار در سال 1989 طی سفری به ژاپن و دیدن مجسمه یادبود «یون دونگ جو» در آنجا، به خواندن اشعارش ترغیب شد. او هفت رمان درباره موضوعات مختلف می‌نویسد (بعضی‌از‌آن‌ها مانند «نقاش باد» و «درختی با ریشه عمیق» حتی سریال شدند) احساس کرد جوان‌مرگی این شاعر و حس درون آثارش، او را رها نکرده و باید درباره‌اش حتماً چیزی بنویسد. او گفته است: «در دنیای بدی زندگی می‌کنیم. شرایط سختی داریم؛ بحران‌های متعدد اقتصادی، تبعیض‌های نژادی و فقر. همه مشکلات جوامع، مشخصه این اثر است. پایان رمان، باز ظلم است که خود را به‌رُخ می‌کِشد و آدم‌ها گویی سلاحی برای مقابله با آن ندارند؛ به‌جز شعر و موسیقی. من معتقدم که ادبیات می‌تواند شفابخش بشر باشد».
        

64

          «لائتیسیا کولومبانی» این رمان زنانه/درام/خانوادگی/انگیزشی را در سن 41سالگی (2017) نوشت. درواقع، اولین تجربه رمان‌نویسی او؛ که اساساً بازیگر و فیلم‌ساز (فرانسوی) بود، محسوب می‌شود و در سال‌های 2019 و 2021 به‌ترتیب با «بَرنده» و «بادبادک» این حرفه را دنبال کرد. اگر داستان این اثر را در یک خط تعریف کنیم، می‌تواند هم عنوان رمان و هم پیام نویسنده را به‌سادگی منتقل کُند: تصویر سه زن در سه جغرافیای متفاوت؛ و رنج زن‌بودن در جهانی مردسالار. دراین‌میان «مو» به نخ تسبیحی تبدیل می‌شود که سرنوشت آن‌ها را به‌هم پیوند می‌دهد. «گیسوان بافته» یا «بافته» (عنوان رمان در ترجمه‌ انگلیسی‌ The Braid است) تمام بار نویسنده در انتقال مفاهیم موردنظرش را به‌دوش کشیده و ناگفته پیداست: هم «زیبایی‌شناسی زنانه» دارد، هم به‌مثابه «حلقه اتصال» تعبیر می‌شود و هم «انقیاد زنان» را به ذهن متبادر می‌سازد. آن‌هایی‌که رمان را خوانده‌اند و آن‌هایی‌که فیلم را دیده‌اند (خود نویسنده در سال 2023 فیلمی برپایه‌آن ساخت) می‌دانند که قصه‌اش را هرجور تعریف کنیم، کل ماجرا لو می‌رود. ازاین‌نظر، این نوشته پیش‌زمینه‌ای سوگیرانه در ذهن مخاطبی ایجاد می‌کند که قصد مطالعه این رمان را دارد. رمان، با استقبال خوبی روبه‌رو شد؛ اما همچون بسیاری آثار این‌چنینی، این‌را مدیون فضاسازی شعاری و ایجاد شور لحظه‌ای در مخاطبانش، با چاشنیِ «تحریک» و «غلو» است. نمای معرف از سه شخصیت اصلی (در هند، سیسیل و کانادا) در سه فصل کوتاه، به‌گونه‌ای طراحی شده که علی‌رغم بُعد مسافتی که بینشان هست و رخدادی که به دغدغه کنونی و اصلی‌شان تبدیل می‌شود؛ اما خرده‌رنج‌هایی در بافت زندگی‌شان تنیده که انگار یک تن واحد بوده و «دردی مشترک» را فریاد می‌زنند. حالا آن واژه «بافته» در عنوان اثر را می‌توانید بازتعریف کنید؛ انگار هر تار مو، رنجی‌ست که بر حجم آن درد مشترک می‌افزاید. جدال سه زن در سه موقعیت: تأثیر منفی طبقه اجتماعی، قیود فرهنگی محدودکننده؛ و عوارض ابتلا به یک بیماری کُشنده. وقتی این‌ها را کنارهم بگذاریم، همه‌چیز به‌نظر ستودنی می‌آید؛ اما مسئله اینجاست: چگونه از بازاری‌شدن کلیشه‌ها جلوگیری کنیم؟ چگونه درامی زنانه را از دام سطحی‌نگری برهانیم و دفاعی جانانه از حیثیت «فمینیسم» به‌نمایش بگذاریم؟ تکلیفم با رمانی مانند «ما تمامش می‌کنیم» (کالین هوور) در ارائه شکلی از مبارزه ادبی برای حقوق زنان در قالب رمانی عامه‌پسند مشخص است (البته این کتاب را دوست دارم)؛ آنچه درک نمی‌کنم، روی‌آوردن به جنسی از «گدایی همدلی» است که گاه در آثاری، تا مرز سیاه‌نمایی نیز پیش می‌رود. این رمان را البته سیاه‌نما ندیدم؛ اما سوگیرانه چرا. جبر جغرافیایی غلبه‌کرده بر زندگی زنی در هند را واقعاً نمی‌توان در کنار ماجرای دو زن دیگر (یکی در اروپا و دیگری در آمریکای‌شمالی) در یک حدواندازه دید. ابتلا به بیماری، طلاق، رقابت‌های شغلی، ورشکستگی و ... الزاماً مشکل زنان نیستند. این‌ها (و مشکلات دیگر) در جوامع هست و قطعاً زنان نیز تجربه‌اش می‌کنند؛‌ «زنانه‌کردن مشکل» با «مشکل زنانه» به‌نظرم فرق دارد. نویسنده به‌راحتی تصویری تلخ و تاریک از هند در برابر یک غرب بزک‌کرده خلق می‌کند. مخابره این پیام که اگر در جوامع توسعه‌یافته مشکلی برای زنان هست، تنها در موضوع رقابت توأم با حسادت، یافتن سرمایه برای راه‌‌اندازی کسب‌وکار و ... است. نویسنده درمصاحبه‌با سایت Original Cin گفته بود: «وقتی شروع به نوشتن رمان کردم، از خودم پرسیدم چه پیوندی بین من و هر شخصیت آن وجود دارد. هریک‌ازآن‌ها با بخشی از من خلق شدند. به اسمیتا (شخصیت زن هندی) احساس نزدیکی می‌کنم؛ چون او مادر است. دخترم هم‌سن شخصیت دختر او در رمان بود!» بی‌شک یک مادر فرانسوی اگر نویسنده باشد، دربهترین‌حالت می‌تواند یک مادر فرانسوی را روی کاغذ بیاورد. بسیار بدیهی‌ست که درک شما از جبر جغرافیایی، هیچ عمقی ندارد؛ اگر آن‌را تجربه نکرده و تنها منبع الهام شما آن‌چیزهایی باشد که از اخبار و افراد شنیده‌، در کتاب‌ها و مجلات خوانده‌‌ یا در مستندها و فیلم‌ها دیده‌اید. این فرق می‌‌کند با مشکلات رایجی که نظیرش در همه‌جا هست مانند آزار جنسی، تبعیض‌های جنسیتی، مرخصی زایمان، دستمزدهای نابرابر، زن‌کشی، تجاوز و ...! البته قرار نیست که نویسنده برای صحبت از هر چیزی، ‌حتماً آن‌را تجربه کرده باشد. حرفم درباره تصویری‌ست که از شرق دراین‌گونه آثار در برابر غرب خلق می‌شود. ساده بگویم: زن هندی با مشکل خاصی که دارد را به‌عنوان یک زن هندی می‌بینیم؛ او نماد زنان هند (دست‌کم در بخشی از آن جغرافیا) معرفی می‌شود؛ اما زن کانادایی یا اهل سیسیل (ایتالیایی) با آن جنس از رنج‌، نمونه‌اش در هر کشوری یافت می‌شود؛ حتی در خود هند!
        

28