بریده‌ای از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 78

ناگهان نیرویی به سینه وپهلویش اصابت نمود ونفس کشیدن رابرایش سخت تر کرد.از سوراخ پایین افتاد و در انتهای آنجا روشنایی دید.اتفاقی که برایش افتاده بود مانند حسی بود که گاه در واگن راه آهن تجربه کرده بود ، وقتی فکر می‌کنید قطار به عقب می‌رود، در حالی که واقعا دارد به سمت جلو می رود و ناگهان متوجه مسیر واقعی می شوید.

ناگهان نیرویی به سینه وپهلویش اصابت نمود ونفس کشیدن رابرایش سخت تر کرد.از سوراخ پایین افتاد و در انتهای آنجا روشنایی دید.اتفاقی که برایش افتاده بود مانند حسی بود که گاه در واگن راه آهن تجربه کرده بود ، وقتی فکر می‌کنید قطار به عقب می‌رود، در حالی که واقعا دارد به سمت جلو می رود و ناگهان متوجه مسیر واقعی می شوید.

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.