عطرین

@atrinbooklover

18 دنبال شده

50 دنبال کننده

                      من با کتاب ها زندگی میکنم>>>
                    

یادداشت‌ها

                یه شاهکار ادبی
حسی که از خوندن این کتاب دارم قابل توصیف نیس نه بده و نه خوب
حتی نمیتونم داستان کتاب رو براتون توصیف کنم
شاید به دیدگاه بعضیا این کتاب فلسفی نباشه اما کاملا فلسفی بود کتابی که به روح و روان انسان ها و تفکرای که تو ذهن بعضی هاشون میگذره  مربوطه اما به هیچ وجه روانشناسی نیس( منظورم روان شناسی زرد که میگه اینکارو کن یا نکن)
مطمئنم کتابی بسیار سلیقه ایه و امکان اینکه موردعلاقه تون نباشه خیلی زیاده اما ارزششو داره که برای یه بار هم شده بخونیدش تا با یه داستان نسبتا عجیب و غریب و دیوانه کننده روبه رو بشید

از بابت اینکه متن روون و نویسنده قلمش جذاب و قابل درکه خیالتون راحت قلم نویسنده بعضی جاها با بعضی تشبیه به طور دیوانه کننده ای زیبا بود

این کتاب به حدی جزییات و ماجرا داره که کاره سختیه خلاصه بیان کردنش اما تنها چیزی که میتونم بگم اینه که
داستان درباره ی پدر و پسری که پدر داستان یعنی مارتین زندگی پر ماجرایی رو داشته هم دنیای درون ذهنش و هم دنیای اطرافش 

به هرحال کتابی بود که اگع بازم بر میگشتم عقب دوباره برا خوندن انتخابش میکردم و مطمئنم ۱۰ سال اینده دوباره میخونمش!! 

پ.ن:کتاب جوریه که به ظاهر شاید چیزی ازش یاد نگرفتم اما میدونم یه جایی از زندگیم یه چیزی از این کتاب هست که بدردم میخوره چیزی که ازش یاد گرفتم و فهمیدم  اما جایی از مغزمه که بهش دسترسی ندارم
تصویر جلد کتاب نقاشیِmaurits cornelis escher
~~~
از تجربه تون از خوندن کتابای فلسفی بگید یا حتی کتاب جز ازکل
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

عطرین پسندید.
عطرین پسندید.
هری پاتر و سنگ کیمیا (هری پاتر 1) هری پاتر و تالار اسرار (هری پاتر 2)هری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر 3)

معلم کلاس پنجمم خانم جی کی رولینگ

10 کتاب

هر وقت به گذشته نگاه میکنم متوجه می شم که بدون شک یکی از عوامل ترغیب من به مطالعه بیشتر مجموعه هری پاتر بود. کلاس پنجم که بودم دیگه کتاب قصه هایی که پدر و مادرم برام می خریدن برام جالب نبود ، قابل پیش بینی بودن و شخصیت هاش همیشه شاد و قهرمان. هیچ وقت آدم بده داستان برنده نمی شد و من برام سوال شده بود که واقعا همه داستان ها قراره این جوری تموم شن؟ این قد کسل کننده و بی هیجان؟ فکر می کردم مشکل از اینه که نویسنده های کتاب کودک به اندازه کافی هیجان وارد داستانشون نمی کنن. صحنه های تعقیب و گریز پلیسی و لو رفتن قهرمانی که به ارتش دشمن نفوذ کرده از جمله ایده هایی بودن که فکر میکردم باعث میشن داستان از اون کلیشه ای بودن در بیاد و منعطف بشه. تا این که یه روز به پیشنهاد خاله ام تصمیم گرفتم یه کتاب جدید رو که اسمش هری پاتر و سنگ جادو بود شروع کنم. اولاش خیلی عادی بود. تا پنجاه صفحه ی اول باورم نمی شد که قهرمان داستان قراره یه پسر نحیف و یتیم باشه که هیچ پشتوانه ی معنوی نداره و با حداقل امکانات زندگی رو سپری می کنه. یه قهرمان بر خلاف قهرمان های دیگه. یکی که فوق العاده نیست. یه آدم کاملا معمولی. و در برخی موارد بدشانس و بدبخت. اصلاح میکنم در بیشتر موارد بدشانس و بدبخت. این یکی قهرمان زیادی گناه داشت (و بیاید با هم رو راست باشیم، نویسنده ها دوست دارن همیشه قهرمان های منحصر به فردی رو خلق کنن و نکته قابل توجه این جاست که یه آدم خیلی خوش بخت ، قدرتمند و زیبا همون قدر خاص به نظر میرسه که یه آدم بدبخت و ضعیف می تونه خاص باشه) هر چند که من اون موقع متوجه این نبودم که در واقع هری پاتر هم از قانون نانوشته ی قهرمان ها خاص هستند( حالا به هر دلیلی ، می خواد به خاطر تروما هاش باشه ، ژنتیکش یا...) پیروی میکنه. منِ ۱۱ ساله با شخصیت اصلی ای آشنا شده بودم که از خیلی نظر ها با بقیه قهرمان ها فرق می کرد. این تضاد کاملا واضح در کنار نو بودن ایده مدرسه جادویی و خلاقیت های گاه بیگاه خانم جی کی رولینگ مثل پله های متحرک ، عکس های سخنگو ، قورباغه های شکلاتی و مهم تر از همه ۳ دوست که مثل من فکر می کردند و با این که زیاد خفن نبودن و هر کدومشون یه ایرادی داشتن اما همه جوره ، تحت هر شرایطی پشت هم بودن ، باعث شده بود خیلی با این کتاب انس بگیرم. و من مجذوب دنیای کتاب ها شدم، دنیایی که این کتاب تنها قطره ای ازش بود. اما مفاهیمی که از کتاب هری پاتر و سنگ جادو برداشت کردم: ۱_ هدف همیشه جلو چشمامونه ولی ما به بیراهه میریم ۲_ شخصیت آدما پیچیده تر از اونه که بتونی بشناسیشون ۳_شجاعت و حماقت تقریبا یکی هستن ۴_ قدرت مناسب کساییه که اون رو نمی خوان(این جمله منو یاد لارتن کرپسلی میندازه، اهل دلا جریانشو میدونن) الان که دوباره این مجموعه رو می خونم متوجه شدم که می تونست خیلی بهتر از اینی باشه که هست؛ اما چیز جالب توجه اینه که هیچ کدوم از اون عیب هایی که بیرون میکشم احساسم رو نسبت به این کتاب تغییر نمی ده.این کتاب برام شبیه یه دوست خیلی قدیمی شده. کسی که شاید بدی هایی داشته باشه ، اما به خاطر خوبی هاش و تجربه هایی که به من بخشیده دوست اش دارم شاید من هیچ وقت کتاب خون نمی شدم، البته اگر اون موقع هری پاتر رو نمی خوندم

عطرین پسندید.
عطرین پسندید.

خب ببینید، کلا شگفتی داشت... هرمیون با کرام؟!.... 😐😐😐 به مخیله من که نمی‌گنجید 🫠 واقعا از این اسکیتر بدم میاد، چقد دوس دارم قلم پرش رو کنم تو حلقش 😁😁😁 چقد خوب این موذی با هری جور جوره.... انگار واسه هم ساخته شدن... اصن اوج پایه بودنه هاااا 😂😂😂 ی نکته دیگه آقا ساااااااانسسسسسسور موووووووج میزد تو این قسمت 😂😂😂😂 آقا خب رقص بوده دیگه، چرا نمیگین 😂😂 بعد اون دوتا هم پشت بوته ها شاید صحبت عاشقانه داشتن چرا اسنیپ جریمه اشون کرد 🤣🤣🤣