سمیه جمشیدی

سمیه جمشیدی

@atrenarges12676

221 دنبال شده

128 دنبال کننده

            #عطر_نرگس💚
《کارشناسی ریاضیات و کاربردها》
به شدت علاقمند به کتابخواری😎
"تو همچو من سر کویت هزارها داری
ولی بدان که غلامت فقط تو را دارد"

♡تکلیفت را دریاب!
          
@atrenarges2676

یادداشت‌ها

نمایش همه
        •●◉✿   ﷽‌ ✿◉●•

#معرفی_کتاب📚


🍃خاطره گوشه ذهنم برمیگرده به سال های گذشته زندگیم،تازه داشتم با معنای شه ــــادت آشنا می شدم.
_عکس دو تا جوان رشید که خمیده شدن تو دلِ همدیگه،شونه به شونه هم گذاشتن و خـــــ ون می چکد از دیده درین کنج صبوری.....

🍂فصل زندگی خانم زهرا همایونی مادر شه یـــدان علی و امیر شاه آبادی رو با افتخار خوندم،
افتخار به اینکه خداوند پاک ترین بندگانش رو در دامن این مادرِ عزیز به بهترین عاقبت بخیری رسوند.
توی این مسیر شاید جدیدترین روایت از زندگی مادرانِ شه ــــدا رو خوندم.
مادری که به هر زحمتی برای عاقبت بخیری فرزندانش من نمیگم کُلفتی(میگم نور ایمان) رو به دل خونه های مردم پخش میکرد تا لحظه ای منّت خلق خدا توی زندگیشون احساس نشه!
🍃آقا امیر رو با هزار زحمت و زخـــ.م زبون و درد به ثمر رسوند روبروش وایساد و گفت می رم جبــ.هه و امیر شاه آبادی شد: «شه.ید امیر شاه آبادی»
_خسته دل بود و دلش برای امیرش تنگ شده بود،آقا امیری به وسعت پاکی،نجابت،ایثار،شجاعت و ایمان!حالا از دوستای علی کوچولو شنیده بود می خواهد برود جبهه!!!!!
مگر چند سال گذشته که علی رسیده بود همپایِ امیرش؟!
روزگارش به تلخ کامی همسرش میگذشت؛
_تو باعث شدی خدا امیر را از من بگیرد حالا نوبت علی ست،چرا دست از سر بچه های من بر نمی داری(لفظ صحبت پدر که راضی به رفتن بچه ها نبود.)

🍂شه.ید علی شاه آبادی بود که بعداز ۱۲ سال گمنا.می برای دلتنگی و چشم انتظاری و سختی های مادرش به خانه برگشته بود🥲❤️‍🩹



🍃سخت ترین روایت را از زندگی و چالش های پدر و مادر شه.دا خواندم.
سراسر زندگی زهرا خانم توسط همسرش(آقا رجب) سختی و رنج و اذیت و آزار و کتـــــک ....بوده و بس!
فلذا چون زهرا خانم همسرشون رو موقع مر.گ حلال شون کردن خیلی صحبت نشود حق مطلب بهتر ادا می شود.




🍂برش کتاب؛

در تمام مدتی که در محله شمشیری زندگی می کردیم همه می دانستند من و رجب اختلاف داریم اما کسی متوجه سرکار رفتنم نشد،صبح زود می زدم بیرون و هوا تاریک می شد و برمی گشتم خانه.
خجالت می کشیدم در و همسایه بگویند:مادرِ شه.یدان شاه آبادی کُلفَتِ خانه یِ مردم است.....
      

5

        #معرفی_کتاب
#نقد_کتاب

▪︎روزی که از درد دندان عقل رفتم دندانپزشکی تا بلکه درمون دردم پیدا بشه و از دست این درد دندون خلاص بشم مُنشی مطب گفتن منتظر بمونم،دو دقیقه نگذشت کتاب روی میز سالن انتظار رو که دیدم یادم رفته کجام و چیکار داشتم🙂
روی کتاب نوشته بود طبیبانه انگار مرهم زخم هامو دیدم،
کنارش کوچیک نوشته بود "مجموعه داستان های پزشکی"
خوشحال و سرخوش ازشون کتاب رو امانت گرفتم و راهی خونه شدم.

☆بعد مدتی کتاب رو خوندم،همون اول که با داستان یه پسر اَ.سید پاش شروع کرد و چون روایت تلخ بود تو ذهنم هنوز مونده،از اینجا که بگذریم و از روایت کودکی که با بستنی نجات پیدا کرد تا اونی که زیر عمل جراحی زنده نموند و اعضای بدنش با پیوند،جان ۳ نفر دیگر رونجات داد[تا اینجا همه ش مطالب پزشکی و ریز جزئیات بود و لاغیر]

☆روی صحبتم از اینجا به بعد بود که دکتر بزرگوار ماست ها رو ریخت تو قیمه ها؛
_چرا از ریز جزئیات پزشکی باید وارد بُعد دیگه بشوند و جایگاه مهم پزشکی و اطلا.عات مهم این حوزه رو به حد نامعقولی در ذهن مخاطب خورد شود!!!
_چرا طب سنتی نه؟؟!!
طب سنتی هم علم پایه خودش رو داره و در جایگاه خودش درمان داره ولی با مکمل کارهای پزشکی،اما روایت اینجا ضّد.یت تمام معنا خودش رو با طب سنتی به نمایش گذاشت....
_چرا وسط ماجرا یهو جناب دکتر یادش میاد از امدادگرهای موقع ج.نگ و نیروها و رسم شها.دت و نحوه کمک به سر.بازها و با چاشنی کمی احساسات مطلب رو جمع و جور کنه آخرش هم بشه غمگین ترین صحنه امدادگرها؟!!!
_ولی مهم تر از همه پایان کتاب بود که به هیچ اثر هنری و ادبی ختم نشد و شاید تنها کتابی بود که پایان درست و منطقی نداشت رو اعلام کنه؟؟!!!

[[نویسنده در کتاب خود حالاتی رو بیان می کنه که عفت کلام در تصویر سازی و پردازش یک واقعه رو زیر سوال می برد و این دور از شان یک متنی هستش که توسط یک شخص علمی نوشته شده،
چون اگر مطالب و فنون پزشکی باشد می تواند تا حدودی به صورت باز مطالبش را بنویسد ولی اگر در قالب داستان و مخاطب عام باشد باید عفت کلام رعایت بشود.
یا کلاً امکان این رو داشت با توجه ویژه به حوزه پزشکی محتوایی بنویسد که ربطی به پزشکی داشته باشه و از سختی ها و رنج و ایثارگری های این شغل صحبت می کرد‌.]]

■چراهایی که دلیل منطقی براشون پیدا نکردم و ممنون از دکتر که قلم داستانی رو حفظ نکردن و بی پروا ترین روایت های به هم نچسبیده و پرش زمانی بی دلیل رو عنوان کردن.
انتظار مطالب و تفکر یه دکتر برام سنگین تر از این محتوا و مطالب کم جون بود،با اینکه همین مطالب در چهارچوب خودش می تونست محتوایی بی نظیر باشه....ادامه در تصویر
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

4

        #معرفی _کتاب

بحثی کوتاه پیرامون خطبه فدکیه

حاج آقا مجتبی تهرانی

پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) دو حادثه مهم و سرنوشت ساز روی داد که تمامی حوادث بعد از خود را تحت تاثیر قرار داد.این دو حادثه یکی تشکیل سقیفه و غصب خلافت مسلمین و دیگری غصب<<فدک>> یعنی قطعه زمین اهدایی پیغمبر گرامی اسلام (ص)،به دخترش فاطمه الزهرا(س) بود.
پس از مدت بسیار کوتاهی از این دو رویداد و بعد از چند بار پیگیری برای بازپس گیری فدک و بی نتیجه بودن آن،حضرت زهرا(ع) در مسجد النبی (ص) حاضر شد و خطبه ای را در حضور مهاجرین و انصار ایراد فرموده که از آن پس به خطبه فدک معروف گردید.

این خطبه نه تنها مسائل مربوط به فدک را به خوبی و حقّ  اهل بیت علیهم السلام در آن را به روشنی اثبات می‌کند، بلکه مشتمل بر مضامین بلند در معارف اعتقادی است.

در این کتاب پس از مقدمه حضرت زهرا (ع) که خود را به مسجد رسانده بودند در جمع انصار و مهاجر و ابوبکر به ایراد خطبه می پردازد
که حضرت ابتدا با حمد الهی و شکر نعمت شروع سپس به ثنای حق تعالی،شهادت بر توحید،خلقت و ابداع،هدف از آفرینش و..... تمام این موضوعات را با استدلالی زیبا تا غصب فدک ادامه می دهند.

در فصل دوم این کتاب، به محاجّه حضرت با ابوبکر می رسیم.که با دروغ وتوجیه حدیث جعلی و ادعای اجماع امّت بر ظلم به اهل بیت و ظاهر سازی و فرار از اصل بحث سخن می گوید و حضرت هم با پاسخی منطقی و طبق آیات قرآن کریم به او داده است.

فصل سوم کتاب بازگشت به خانه بود
و امیرالمومنین به تسلّی دادن حضرت زهرا(س) می نشیند.
امیرالمومنین خطاب به حضرت فرمودند؛من فرق نکرده ام،اگر من قیام کنم اسلام ضرب می خورد و چیزی از آن باقی نمی ماند.من باید حساب کار را تا قیامت بکنم و مصلحت اسلام را در نظر بگیرم.
حضرت هم فرمودند؛من هم صبر می کنم برای اینکه اسلام و رسالت پیامبر در طول تاریخ باقی بماند.پس ما اهل بیت با همه این فشارها باز هم صبر می کنیم.

خاتمه
هدف از خلقت یعنی آدم شدن.
"مکتب آدم ساز"،تنها 'مکتب اهل بیت'است  و غیر از آن راهی وجود ندارد،والّا چند متر زمین  و حتی خلافت هم فی نفسه برای آنان پوچ است

و صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدِِ وَ آلِ مُحَمَّدِِ
 










      

14

        #کتابِ_مربی
#دَر_مکتب_مُصطفی☞
#ناشر_راه_یار🌾
#تحقیق_و_تالیف_جمال_یزدانی
#چاپ_شانزدهم✌️


🌱آقا مصطفی در هیاهوی شلوغی بازارِ دنیا گم شده اش را در شهریار پیدا کرد و با دل و جان از آن مراقبت کرد و نهالِ خدمت به مردم را با بارانِ ایمان آبیاری کرد.
_شهریار او را به شهرِ یار رساند تا شقایقی شود میان صحن گلگون حضرت زینب(س)....

🌾کتابی با محوریت مطالعات تربیتی(تربیت نیروی انسانی انقلابی و ویژگی های شخصیتی مربی انقلابی)با محوریت نگاره هایی که شامل تمام این موارد می باشد.
🌱مسجد در مکتب روح الله همیشه در این ۴ دهه منشا اتفاقات بزرگ بوده است.
 حالا سربازان روح الله در مساجد خود صاحب مكتب شده اند. هر کدامشان نیازهای به روز انقلاب و نظام را میشناسند و پاسخی درخور و فعال ارائه میکنند.
کارهای روزی زمین مانده نظام را به دوش میگیرند و گمنامانه و در غربت،نهضت خمینی را به پیش می برند. نمونه آخرینش مکتب مصطفی صدرزاده در مسجد امیرالمومنین است.

                                   ☆☆☆☆☆

🌱مکتب مصطفی در مسجدش،نمونه کوچکی از مکتب حضرت مصطفی(ص)در مسجد النبی است.مصطفی زندگی اش وقفِ مسجد و کار با مردم بود.از کار عملی تا کار امنیتی در محله اش و در آخر تربیت و اعزام نیرو برای مبارزه با لشکر اسلام آمریکایی! در این مسیر خود جلودار و در خط مقدم است‌
مکتب مصطفی در میانه میدانِ تقابلِ جبهه حق و باطل است نه صرفاً در داخل مرزها که اکنون در پشت مرزهای اسر.ائیل - نماد جهان مستکبرین در قرن معاصر - هماوردمی طلبد.
مکتب مصطفی(ص) زنده و پویا به پیش میرود تا پرچمِ 
«لااله الا الله» بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآید.
جمال یزدانی 
پاییز ۹۷

پ ن:




#مثل_مصطفی#سید_ابراهیم
#جهادونه#شهریار#تربیتی#مربی
#مسجد_امیرالمومنین#مدافع_حرم
#حضرت_زینب_(س)
#خادم#فرمانده#عابدان_کهنز
#اسم_تو_مصطفاست#قرار_بی_قرار
#سرباز_روز_نهم#مرتضی_و_مصطفی


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7

        #معرفی_کتاب⚘️

توجیه گر نباشیم؟!

باید یک محاسبه بین خودمان و خدای متعال بکنیم که اگر الآن سال ۶۱ هجری بود،ما با همین وضعیتی که داریم،کجا بودیم؟
با همین وضعیت ،با همین دارایی ها و همین تعلقاتی که داریم.
الحمدالله به برکت عاشورا قلوب نودانی است و به برکت سیدالشهدا(ع) محبّان حضرت خیلی از آمادگی ها را کسب کرده اند که سال ۶۱ فقط همان ۷۲ نفر کسب کرده بودند.
بنابراین الآن حضرت جنودی دارند که واقعاً حاضرند جان خودشان  را کف دست بگذارند.
ولی اگر صحنه عاشورا سخت شد،چه؟!!

__________________________________

[کربلا نشان داد که داغ دیدگی و اِسارت نیز سلب مسئولیت نمی کند......]
_________________________________
توجیه المسائل کربلا یعنی؛
توجیه ها و بهانه هایی
برای با
حسین(ع)
نبودن.....

پ.ن:
همیشه روضه خواندیم و گریه کردیم،یکبار هم که شده کربلا را از دیدگاه مقتل مگوی قاتلان توجیه گر بشناسیم!


#سید_علی_اصغر_علوی
#نشر_سدید
#دانشگاه_امام_صادق_(ع)
#کتاب#توجیه#کربلا#کتاب_خوب_بخوانیم
#توجیه_گر#گناه
#عذر_شرعی
#کتاب_مفید#مذهبی#شیعه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

        ☆«کیمیاگر»  یک داستان نیست برگرفته از ماجرایی واقعی در عصر هارون الرشید است که مصطفوی آن را به شیوه هنرمندانه‌ای در قالب رمان بازسازی کرده است.

☆ یونس جوانی از اهل سنت است که در جست‌وجوی کیمیا از این شهر به آن شهر می رود تا به بغداد می‌رسد و در این جست‌وجو، با دختری به نام نورا(حسنیه) رو به رو می شود که شاگرد امام جعفر صادق (علیه السلام) است که در متن ماجرا، به دربار هارون می رسد و شاهد گفت وگوی چالشی نورا با دانشمندانی می‌شود که مسیر خواست‌ها و آرزوهای او را تغییر می‌دهد.
و در نهایت مسِ دلش تبدیل به کیمیا می شود.🌝



#متن_کتاب🍃


«یعنی شما می گویید پیامبر برای خود جانشین انتخاب نکرد،اما پس از درگذشتش عده ای در سقیفه ی بنی ساعده جمع شدند و برای ایشان جانشین تعیین کردند؟!

سکوت تمام رگ و جان حاضران را گرفت.نورا مانند آهنگری نیرومند،تیشه به دست افتاده بود به جان آهن روح حاضران.
چنان با هیبت و استوار و بلند ابراهیم را خطاب کرد که موهای تن یونس سیخ شد.
▪︎لابد می خواهی بگویی کار پیامبر غلط بود که برای خود جانشین تعیین نکرد،و کار ابوبکر و عمر و عثمان و دیگران درست بوده که برای او جانشین تعیین کردند!»



پ،ن:
شاید نکته مثبت جذب این کتاب برای خودم این بود که سراسر ماجرا پر از اطلاعات تاریخی و مذهبی و حوادث جذابی است و همچنین به سوالات و شُبه هایی درمورد غدیر و جانشینی حضرت علی(ع) به زیبایی و قابل فهم برای خواننده کتاب پاسخ داده شد.



      

14

ویدئو در بهخوان
        "معرفی کتاب به سبک روضه"


◇کتاب حاضر شامل ۸ فصل می باشد که راوی ۷ فصل اول از زبان امام حسین(ع) می باشد.فصل آخر بعد از واقعه عاشوراست که از زبان حضرت زینب(س) روایت می شود.
محتوای کتاب حاوی حوادث تاریخی و مذهبی دوران پیامبر، امیرالمومنین،امام حسن مجتبی و زندگی نامه و زمانه امام حسین علیه السلام تا روز عاشوراست.



◇لحظه شهادت؛

(آخرین فرمان را شمر صادر کرد و به سربازانش که تعدادی از اراذل و اوباش کوفه بودند فرمان داد که کار مرا تمام کنند!
با این فرمان حمله دسته جمعی دیگری آغاز شد. شمشیرها و نیزه ها بر پیکر مجروح من فرود آمد خون از سراسر بدنم جاری و سر و صورتم به خون آغشته بود.گفتم:)
به این شکل که به خونم آغشته ام و حقم را غصب کرده اند به دیدار پروردگارم می روم.
 
(شمر بالای سرم ایستاد و با مشاهده شدت تشنگی من که دهانم خشک شده،بود با تمسخر:
گفت پسر ابوتُراب! تو ادّعا نمی کنی که پدرت بر حوض پیامبر ایستاده و هرکه را دوست دارد،سیراب میکند؟ پس صبر کن تا آب را از دستش بگیری.
او بر روی سینه ام نشست و محاسنم را در دستش گرفت تا کار مرا یک سره کند؛به وی گفتم؛)

 مرا میکُشی؟ نمیدانی من کی ام؟
(شمر پاسخ داد:تو را کاملا میشناسم.مادرت فاطمه زهرا و پدرت،علی مرتضى و جدّت،محمّدِ مصطفی و پشتیبانت خدای بلند مرتبه والاست.
 تو را می کُشم و هیچ باکی ندارم و خنجرش را بالا برد و ...!)


♡روضه ی تو نمکِ زندگیمه،همه ی زندگیم بفدات پسرِ مادرِ آب🥺
التماس دعا.....


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7

        کتابِ پدر به قدری زیبا و پر محتوا بود که فقط تونستم از متن خودِ کتاب براتون پست بزارم.
ولی حالا من به امیرالمومنین یه حسِ پدر و دختری قشنگتری دارم،راست گفتن دخترها بابایی اند،قلبم بهت نزدیکتر شد و
بهم اجازه دادی پدر خطابت کنم🥺😍
حوالی پدر و دخترها کمی شاعرانه ست،کمی دلبرانه ست،کمی محبت است و...
کمی آرام از این حوالی گذر کنید...🥲


○
حرف دلِ نویسنده؛
هر چه میخواستم نوشته ها را تمام کنم نمی شد.
علی علیه السلام حد نداشت و من در تمام حضورِ علی؛حیران شده بودم..
و خدایا! من هم دوست دارم سوختن را،فنا شدن،از همه جا جاری شدن،به سوی کمال انقطاع روان شدن را!!!!
ذره بودم در دریای وجود علی! دلم میخواست تا زنده هستم از
على علیه السلام بنویسم.....پس؛
بسم الله الرحمن الرحيم...
یا على بن ابى طالب... يا حجة الله على خلقه...
ای آبرومند نزد خدای مهربان،
مرا نیز نزد پروردگارت شفاعت کن.
بمانم برای یاری مهدی ات....

یا علی🤚


○
برش_کتاب
میخواهی بدانی امام یعنی چه؟
+زیارت جامعه بخوان؛
_جامعه ی کبیره.






#کتاب#پدر#امیرالمومنین#عهد_مانا
#آقا#مولا#غدیر_خم#غدیری_ام
#یا_علی#علوی#فاطمی#یدالله_فوق_ایدیهم#۱۴۰۲

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

        #سفرنامه_حج🍃
#خال#سیاه_عربی🕋
#حامد_عسکری🖋
#موسسه_انتشارات_امیر_کبیر📚


♡ بچه که بودم همیشه خدا لُپ لُپ می خریدم گاهی یه دوربین های کوچیکی داخلش بود که چهار تا عکس نشون می داد،بزرگتر ها می گفتن خونه خدا رو نشون می ده،مکه ست دیگه،هاج و واج نگاه می کردم،تکرار ذهنم می شد خونه خدا، ولی هیچ کس جواب سوالمو نداد اگه خدا خونه داره چطور حواسش به منم هست🥲
خلاصه بزرگتر که شدیم حاجی ها رو می دیدم یاد این ضرب المثل افتادم((که نخوردیم نون و گندم،دیدیم دست مردم)).

♡بگذریم؛
حامد عسکری شاعر و نویسنده ایرانی پس از سفر حج تمتع خود، آن را در قالب سفرنامه به رشته تحریر در آورده و با همت انتشارات امیرکبیر به چاپ رسانیده است.

عسکری برخلاف تصور خواننده از همان ابتدا داستانش را به نحوی خاص و جدید شروع می کند، چنان که خواننده انتظار دارد داستان از ورود نویسنده به حجاز آغاز شود اما عسکری با خاطرات دوران کودکی اش و تصوراتش از خدا شروع به نوشتن می کند و ابتدا نویسنده را با ذهنیات و تصورات خودش آشنا می کند. عسکری در حادثه ی دلخراش زلزله ی بم بسیاری از نزدیکان خود را از دست داده و پس از آن برای ادامه تحصیل به تهران رفت و شاید به همین دلیل باشد که خانواده و به خصوص مادر در داستانش نقش پر رنگی دارند همچنین که می توان نشانه های زیادی را در این کتاب پیدا کرد که حاکی از تعلق خاطر نویسنده به شهر مادری اش یعنی بم است.


♡ برش کتاب؛
نماز صبح را خوانده ام یک هفت دور طواف مستحب هم دورش چرخیده ام. وقت دارم کارت اتاق را نیاورده ام. بروم هتل،باید هم اتاقی هایم بیدار شوند خدا را خوش نمی آید خوابشان را پریشان کنم
بعد از ایام تشریق است.کارمان سبک تر شده.وقت هم به اندازه کافی هست. نشسته ام گوشۀ صحن مسجد الحرام.دقيقاً روبه روی رکن یمانی،دارم نگاه میکنم به کعبه، این "خال سیاه عربی" زیبا که گفت حتی نگاه به كعبه هم عبادت است.

☆چه خدایی دارد این سنگهای کربنی رنگِ زمخت که دل را 
می برد و شکوهی آن چنان دارد که پیشانی ات را روزی سی و چهار بار باید به خاک بچسبانی و تسبیح و تقدیسش کنی؟ دارم نگاهش میکنم چه رازی است در این گشتن و رفتن؟ در این گشتن،در این گردیدن؟

پ.ن؛طوافم لحظه ی دیدار چشمان تو باطل شد/من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر


#کتاب#حج#عرفه#مکه#سفرنامه#اللهم_لبیک#خال_سیاه_عربی#امیر_کبیر#حامد_عسکری#زائر#حج_تمتع#

      

6

        #داستان
#فرشته_ای_در_برهوت
#مجید_پور_ولی_کلشتری
#عهد_مانا


🍃فرشته ای در برهوت داستانی از عشق دختری سُنّی و پسری شیعه است.
عشقی که دو جوان را از پنجره منطق از هم جدا می کند و این عشقِ ناتمام بهره ش حبّ فرزندان حضرت زهرا(س) را در دل این جوانهای دلباخته و معشوق می نشاند.
محبتی که حکیمه خاتون در دل خود می بیند و حالا راز پنهان شده ای دارد شیعه می شود در خفا،
از رسول دل می بُرد تا رسول بی نشان او به کام مرگ نرود،
مادر و خانواده ش به ضرب کلام وهابی های تندرو زمین گیر نشوند.
رسول محبت و ودّاد خود را فدایِ سلامتی معشوقه کرد و رفت...

♡مجید پور ولی کلشتری داستان این دو جوان عاشق را به زبانی ساده و دلنشین و سوالات خواستگاری که بیشتر جنبه مُچ گیری پسر شیعه مذهب را دارد.
شیخ مالک داستان،دست روی اختلاف شیعه و سنی و می گذارد و می شود هر آنچه که نبااااید....


♡برشی از کتاب؛
 حالا چرا می گویی امیرالمؤمنین؟ بگو امام علی مثل ما که می گوییم امام علی یا مثل خودتان که میگویید امام حسن،امام حسین،امام رضا و...
رسول که نگاهش به جاده بود گفت؛
• به ما امر شده بگوییم؛امیرالمؤمنین ما هم اطاعت میکنیم و میگوییم امیرالمؤمنین توی تمام امامان دوازده گانه ما تنها به امام على علیه السلام لقب امیرالمؤمنین میدهیم تازه این لقب را هم خودِ خدا به امام علی داده و ما فقط اطاعت امر میکنیم
عبدالحمید با تعجب به رسول نگاه کرد و گفت . اما من چنین امری از خداوند به گوشم نخورده. و بقیه ماجرااااا.....


#فرشته_ای_در_برهوت#کتاب#غدیر_خم#امیرالمؤمنین#مولا#شیعه#سنی#رسول_خدا#ولایت#هم_عهدی#غدیری_ام
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

 هواتو دارم

3

 هواتو دارم

2

 هواتو دارم

13

دل سوز

4