شیر نشو
در حال خواندن
4
خواندهام
26
خواهم خواند
12
توضیحات
« شیر نشو» داستانی نوجوانانه است که به قلم «مجید قیصری» نوشته شده است. این داستان برای بزرگسالان نیز جذاب و گیرا به نظر می رسد. شخصیت های قصه، نوجوانانی پرهیاهو از زمان معاصر هستند که زیر سایه دفاع مقدس، احساسات پاکشان را برای برگزاری مراسم همیشگی عزاداری و تعزیه به نمایش می گذارند. خیمه قدیمی و با اصالت شان در جریان یک آتش سوزی سوخته و برگزاری مراسم سالانه محرمشان را به چالش کشیده است. چاشنی این داستان تخیلات ساده کودکانه و دغدغه های نقش پذیری در تعزیه و مراسم محرم است. دغدغه سوختن خیمه عزاداری روستا، فقط به نوجوانان روستا ختم نمی شود بلکه همۀ اهالی روستا را در گیر کرده است. جمشید که نقش اصلی داستان نیز برعهده اوست با دردسرهای بیشتری روبروست. از پدر مفقودش خبری نیست و او باید وظیفه ای را که قبلاً بر عهدۀ پدر و پدربزرگش بوده است به انجام برساند. دنیای جمشید بین دو زمان بزرگ شدن و بزرگ نشدن گیر کرده است. یک طرف حس مسئولیت پذیری و یک طرف مقاومت مادر در برابر تصمیمات او. شاید به همین خاطر است که وقتی کت پدرش را در سرمای آن شب می پوشد حس خوشایندی در وجودش می دمد. کتاب لبریز از وقایع گوناگون است که همه در مسیر تکامل عناصر و شخصیت های داستان پیش می رود؛ در میان این وقایع حتی شاهد لحظه های خاموشی تهران و بمباران هواپیماهای عراقی و رد سرخ ضد هوایی ها که از ارتفاعات دماوند قابل دیدن بود، هستیم و روستای برق رفتۀ قصۀ ما، از آن هیاهو بی نصیب نیست؛ به طوری که ذهن اهالی روستا را در لحظه هایی که از آن بالا نظاره گر شب هولناک تهران هستند، درگیر کرده است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به شیر نشو
لیستهای مرتبط به شیر نشو
پستهای مرتبط به شیر نشو
یادداشتها
1401/4/18
13
1403/2/28
+نویسندهِ کتاب،چالش و سختی های تعزیه و انتخاب شخصیت هایی که باید آمادگی لازم رو برای اجرای تعزیه داشته باشن با روایتگری نوجوانی به سبک رمان نوشته.🌱 +مخاطب اصلی رمان نوجوونه،ولی خوندنش برای تداعی خاطرات و گذشته ها برای بزرگسال هم توی خوانش این کتاب شیرینه و دلچسب. +اون نقش مال منه،آبدارچی منم،حر فقط نقش بابای منه! هر کی حضرت عباس میشه باید ادب داشته باشه،جعفرجنی ها هم همون بچه های کوچیک با لباس سرخ و صورت سیاه، پس شیر چی میشه! کی قراره شیر بشه؟؟!! #برش_کتاب؛ نامه را با اکراه دراز می کند طرف جمشید! چی نوشته؟ 《نوشته به جمشید سلام برسان.اینجا کسی هست که می گوید به جمشید سلام برسان.بگو به خاطر من شیر بشو.》 جمشید خشکش زد. [آقام!] چی؟ جمشید نمی داند چطور توضیح بدهد. یعنیچی؟ 《آقای منم اسیره.انگار داریوش اونجا دیدیتش.》 به سلامتی باهم آزاد می شن......
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
6
1403/2/9
3
1401/12/3
22
1403/7/14
5