Melorin

Melorin

@Nova

7 دنبال شده

17 دنبال کننده

            Well there's not much to say.
Only that I prefer to live a thousand lives and meet
millions of characters before I die.
I believe books are there to throw us in to the worlds
we`'ve never been, but seems like we've ment to be there,
to be a part of that world.
And we, readers are the advaturers of the unknown
We travel in time and places, we meet people no one
knows, we will be every character of the book, and all
the characters will be us, a part of us at least. They
will always be with us even if we don't see them, we
definitely feel them inside ourselves, like old souls of
friends. And that's just beautiful
Every book will end one day, and we must leave their
Norld and characters behind, which for some books really
tear my heart apart, but at the end this means I am ready
for my next advantures, ready to meet new friends and
experience the magic of another book.
          
out.0f.nowhere

یادداشت‌ها

        الان بهش میگم کتاب زرد.
این کتاب رو وقتی خوندم که تازه کتاب خوان شده بودم، جزو اولین تجربه های من با کتاب ها بود، و خب اون موقع برام مفاهیم توش جذاب بود. الان؟ نه دیگه.
الان که بیشتر خوندم، بیشتر با کتابا آشنا شدم میتونم بگم هزاران کتاب گرانبها وجود داره، که باید روی اونا برچسب  جذاب و آموزنده زد، اونان که شاید واقعا بشه بهشون گفت کتاب های خودیاری.
این یکی؟ الان بنظرم بیشتر کتاب خودفریبی هست بیشتر، البته اگر که مطالبش رو خیلی جدی بگیری و بهش باور داشته باشی.
اگر سطحی کتاب رو بخونی، و صرفا با مفهوم: اندکی به شرایطت خوش‌بین بودن و باور داشتن به خودت آشنا بشیم کافیه. ولی نباید عمیق شد و باور کرد که صرفا با فکر کردن درمورد چیزی یا جلو اینه مدام با خودت حرف زدن و هرشب کاغذ آرزوهاتو زیر بالشت گذاشتن، قراره که همه اهداف آرزوهامون برآورده بشه.
نمیشه بشینی و لهش فکر کنی و تصور کنی که پس قراره اتقاق بیوفته.

چیزی که بنظرم این کتاب ترویج میده خوش خیالی محضه، تو فقط باور کن و هیچ کاری نکن تهش همونی میشه که میخای🫤
اهمیت تلاش و برنامه ریزی و خیلی مسائل دیگه نادیده گرفته شده توی این کتاب، و شایدم بخاطر همینه که بهش میگن زرد.

بهرحال اگر واقعا دنبال یادگیری هستی، برو سراغ کتاب هایی با پشتوانه علمی که با تحقیقات مواهیمشون تایید شده، درست مثل کتاب های" آدام گرنت".
      

16

        ای کاش هرکسی حداقل یکبار این کتاب رو بخونه.
مجموعه کتاب های ۱) انسان خردمند ۲)انسان خداگونه ۳)بیست و یک درس برای انسان قرن ۲۱
این مجموعه کتاب برای انسان امروزی باید مثل کتاب‌های مقدس در دوران گذشته باشه. انسان امروزی، انسان بزرگ شده با علم باید این کتاب ها رو راهنمای راه خودش قرار بده.
چقدر خوبه که هرکدوم از ما از تاریخچه خودمون، اینکه از کجا اومدیم و در طول زمان چقدر تغییر کردیم و البته اینکه ساختار امروزی دنیای ما چجوری تشکیل شده رو بدونیم.
البته باید اشاره کرد که شاید این کتاب برای همه هم مناسب نباشه. کسی باید سراغ این مجموعه کتاب بره که دید بازی داشته باشه و با تعصب با مفاهیم بحث شده توی این کتاب برخورد نکنه، اگر قرار باشه با تعصبات دینی این کتاب رو بخونید، قطعا لذت نمی‌برید و چیزی هم ازش دریافت نمی‌کنید. و قطعا هم باید اشاره کرد که این کتاب ها صرفا قرار نیست عقیده شما رو تغییر بدن، فقط شاید نیاز باشه با دید بازتری به گذشته و تاریخچه خودمون نگاه کنیم و با دیدی باز به سمت آینده بریم.

شاید بد نباشه که این نکته رو هم درنظر بگیریم که کسی که این کتاب رو نوشته، آقای هراری، همچین آدم بدون اسم و نامی نیست، ایشون در دانشگاه آکسفورد یکی از بهترین دانشگاه های دنیا تحصیل کردن و تحقیقات و نوشته های ایشان خیلی هم مورد تقدیر قرار گرفت و کتاب هاشون هم که جزو پر فروش ترین کتاب های کشور های مختف قرار گرفت.
در آخر باید گفت که همه ما، مخصوصا مردم کشور خودمون ایران باید با اندیشه ها و مفاهیم این کتاب آشنایت پیدا کنن و با دنیای امروزی، با دنیای علمی، با شیوه علمی برخورد کنند.
      

12

        میشه گفت آگاتا کریستی ملکه دنیای جنایته.
داستان ۱۰ نفر که در جزیره ای خالی از سکنه گیر میوفتن و هر روز یک نفر کشته میشه، حالا شما باید بگردی قاتل رو پیدا کنی، ولی آیا موفق میشی درست حدس بزنی؟
واقعا قلم زیبایی داشت، و بهتر از اون این بود که واقعا تا چند صفحه آخر کتاب نمیتونستی قاتل رو پیدا کنی و خب قطعا این دم از نبوغ نویسنده میزنه.
کتاب خیلی سبک و در عین حال بسیار هیجان انگیز بود و مدام خواننده رو وا می‌داشت که ادامه بده و ببینه که تهش چی میشه.
هرچی جلو تر هم میره انگار ولع خواننده رو برای کشف قاتل بیشتر و بیشتر میکنه.
بشخصه هربار یک نفر رو فکر میکردم که قاتله دقیقا همونجا کشته میشد و من ناچار بودم توی آدمای دیگه دنبالش بگردم و متاسفانه آخرشم موفق نشدم که قاتل رو پیدا کنم و نویسنده هر بار غافلگیرم می‌کرد.
علاوه بر  معمای قشنگی که داستان جلوت میزاره، روند خود کتاب هم جذابه، داستان مجسمه ها واقعا خلاقانه بود و البته نحوه متفاوت کشته شدن هر شخصیت و ربطش به زندگی اون فرد خارق‌العاده بود.

      

23

        Dorian was tired of his blindness in the dark, so he tried to see once more, but the brightness of the light burned him.

Amazing.
Literally a masterpiece.
I'm not a fan of classics, but this one is absolutely a must-read.

*******************************

I read somewhere: "everyone sees their own sins in Dorian."
And I couldn't agree more, during the story we don't always witness dorian's sins, so we imagine most parts of it, but this one didn't bother me, on the contrary I loved the idea of this freedom for the reader, that we as readers were able to imagine Dorian the way we wanted, witness his sins as black as we wanted to.

Dorian, oh dear Dorian, i loved this character, but although I liked him he was shallow, empty, a nothing.
Yes Dorian was a nothing, dorian was only a copy of lord Henry, he had nothing for himself, he was like a doll being played by  Harry, and Harry liked playing with dorian, he liked watching him transform, he liked to see his effect, his control over dorian.

And lord Henry, I love him as much as I hate him, he was the enticing one, the one who knew how to talk, the one who knew how to project the effect on others.
Harry was the manipulator, he was the darkness, but he played the light. He was the paradox.
Although I knew Harry's words were absolute bullshit, I couldn't stop myself from enjoying him talk, still my favorite chapters are the ones where lord Henry talked alot, although he was wrong, I loved to listen to him.
So when it comes to Dorian, being fooled by Harry, choosing Harry over basil, I don't blame him, no I don't blame dorian for his choice, because I very well know that I would do the same if I were to be him, I would also be fooled by Harry's enchanting words.

I loved the idea of watching the innocent dorian turning a villain, seeing the white slowly turning gray and then finally black, when everywhere you look is dark, and you can't find the light.
But no, dorian found the light, but maybe too late, but he found it at the end of the story.


************************************

Now I ask you dear stranger, if we were to be given a chance to have a portrait, growing old instead of us, would our story be like dorian? Would we do all dorian did?

Thanks for reading💜
      

5

        یه جا خوندم که هر کسی با خوندن این کتاب گناهان خودش و توی دورین میبینه، بنظرم درست اومد چون توی کتاب ما خیلی از جزئیات اعمال دورین رو نمی‌بینیم، همیشه واضح نیست که دورین دقیقا چکار  کرد به به سیاهی مطلق تبدیل شد، اما این آزادی رو برای خواننده دوست داشتم، که این خودمون باشیم که تصور میکنیم، خودمون باشیم که کارهای پلید دورین رو از کوچیک به بزرگ توی ذهنمون تصور می‌کنیم.
روند تبدیل دورین معصوم رو به دورین پلید دوست داشتم، انگار توی سیر داستان سفیدی رو می‌دیدی که کم کم به خاکستری و بعد به سیاه تبدیل میشه، و این خیلی برای من جذاب بود، اینکه تغییر رو توی دورین ببینم.
اما با اینکه من دورین رو دوست داشتم، بنظرم دورین شخصیت پوچ و خالی داشت، دورین هرچی داشت از لرد هنری داشت، هر حرفی که میزد، هر حرکتی که می‌کرد و هر رفتاری که داشت همش تقلید بود. دورین مثل یه عروسک خیمه شب بازی بود که توی دستان لرد هنری به نمایش گذاشته میشد، همونقدر پوچ و تو خالی.
و اما شخصیت مورد علاقم: لرد هنری.
لرد هنری سیاه داستان بود، اما چه زیبا و فریب دهنده بود، همیشه قسمت هایی رو که لردهنری صحبت می‌کرد رو از همه بیشتر دوست داشتم، با اینکه میدونستم خیلی اوقات حرفاش چرت و پرت محضه اما همچنان دوست داشتم گوش بدم، لرد هنری حرف زدن رو خیلی خوب بلد بود.
بخاطر همین هم من دورین رو برای اینکه لرد هنری رو بجای بزیل انتخاب کرد، و بخاطر اینکه تحت تاثیر حرفاش قرار گرفت هیچ وقت سرزنش نکردم، چون میدونم اگر من هم جای دورین بودم همین کار رو میکردم، من هم گول میخوردم.

اسکار وایلد نویسنده فوق العاده ایه، رمان خیلی کوتاهه، اما هیمن کوتاه بودنش برام جذاب بود، داستان این کلاسیک مثل بقیه کتاب های کلاسیک خسته کننده و طولانی نبود، و جملات توش دم از زیرک و متبحر بودن نویسنده میزنه.
(من این کتاب رو به زبان انگلیسی خوندم و نمیدونم که متاسفانه چقدر در زبان فارسی سانسور تا تحریف شده💔)
      

6

باشگاه‌ها