محمدماهان بوذری

تاریخ عضویت:

آذر 1402

محمدماهان بوذری

@Mahanboozary

31 دنبال شده

62 دنبال کننده

@Mahan358

یادداشت‌ها

نمایش همه
        دربارهٔ خودِ بوطیقا سخن گفتن، کار ساده‌ای نیست و همچنین صحبت درباره‌اش در این بستر نمی‌گنجد. فلذا به ذکر چند نکته در باب ترجمه و کلیت کتاب اکتفا می‌کنم.

۱. کتاب از سه بخش اصلی تشکیل شده است؛ مقدمهٔ مفصلی که به بحث «بوطیقا در گذر تاریخ و تئوری‌های مختلف دربارهٔ آن» پرداخته، بوطیقای ارسطو و در آخر هم مؤخره‌ای ارزشمند تحت عنوان «گفتمان بوطیقا و جایگاه آن در اندیشه‌های ارسطو».

۲. بدون خواندن تمامی ترجمه‌ها، طبعاً نمی‌توان نظر دقیقی دربارهٔ آن‌ها داد. اما با توجه به مقدمهٔ سعید هنرمند، پاورقی‌ها و حتی مؤخرهٔ ایشان، می‌توان تا حدی این ادعا را کرد که از دو ترجمهٔ آقای زرین‌کوب و مجتبایی، جمعاً حرف بیشتری برای گفتن دارد. دربارهٔ ترجمه افنان و شیرمرز که هر دو از یونانی ترجمه شده‌اند اطلاعی ندارم. اما در کل به نظر می‌رسد که ترجمهٔ سعید هنرمند و ترجمهٔ آقای شیرمرز به دلیل جدید و به‌روزتر بودن، می‌تو‌اند منبع بهتری برای مطالعهٔ این اثر باشد. حتی بررسی‌هایی که آقای هنرمند در مؤخره به‌تفصیل به آن‌ها پرداخته است و مقایسه‌هایی که با نظریات فرمالیست‌ها و ساختارگرایان و … انجام داده‌ است، گویای آن است که در نهایت، کتاب بهتری و به‌قولی کاربردی‌تری است برای خواندن بوطیقا. 

۳. موخرهٔ مفصل و ارزشمندی که قبل‌تر ذکر شد، در واقع سعی دارد تمامی مطالب مذکور در بوطیقا را بشکافد (حتی بعضاً به همراه مقایسه با آرای افلاطون) و برخی ابهامات را رفع کند. نهایتاً در این مؤخره، با یک تحلیل و تفسیر جامع و بسیار راهگشا و همچنین قیاس‌های تطبیقی و جالبی طرف هستیم.

۴. در طول کتاب، به‌خصوص در پاورقی‌ها و مؤخره، مثال‌هایی ملموس از شاهنامه برای درک بهتر مفاهیم آورده شده بود که به‌نظر خیلی مفید و ارزشمند می‌رسید؛ مسلماً چنین بررسی تطبیقی‌ای، به راحت‌تر نهادینه کردنِ موضوعات در ذهن ما، کمک بسیاری می‌کند.

۵. در بخشی از مؤخره، به توضیح دقیق بحث «کاتارسیس» و تئوری‌ها‌ی مختلفی که در طول تاریخ از این موضوع مطرح شده است، پرداخته شده است که قابل توجه است.
      

8

7

        پوشکین و اندیشهٔ نوزایی تئاتر.

با نگاهی گذرا به تاریخ نمایش و بررسی اصول هر یک از دوره‌ها، این را درمی‌یابیم که در قرن ۱۷ و ۱۸ در فرانسه، کم و بیش اصول نمایشی به اصول و رسوم درباری گذشته و سنتی نزدیک‌تر می‌شود و همچنین وحدت‌های مشهور تئاتر (وحدت زمان، وحدت مکان و وحدت موضوع) که برای مثال در آثار شکسپیر شکسته شده بود، دوباره جان تازه‌ای می‌گیرد و در آثار کسی چون راسین دیده می‌شود. پس با توجه به این توضیحات، عمل پوشکین ارزش والایی می‌گیرد و نمی‌توان هدف ارزشمند وی را نادیده گرفت. «پوشکین به دنبال آن بود تئاتر را از یک هنر اشرافی و مخصوص طبقهٔ اعیان به شکل آغازین آن (نمایش‌های مردمی در میادین عمومی شهر) بازگرداند.»
همچنین او نسبت به موفقیت یا عدم موفقیت نمایشنامه‌اش نگران بود و همانطور که خود گفته است: 
«صادقانه اعتراف می‌کنم که عدم موفقیت نمایشنامه‌ام مرا بسیار متأسف خواهد ساخت، زیرا من کاملاً مطمئنم آنچه به درد تئاتر ما می‌خورد قواعد مردمی درام‌های شکسپیر است و نه رسم و رسوم درباری تراژدی‌های راسین، و نیز مطمئنم که هر تجربهٔ ناموفق ممکن است روند تجدید ساختار تئاتر ما را با کند مواجه کند»

همانطور که در مقدمهٔ این کتاب هم نوشته شده، «شناخت پوشکین از تئاتر، بسیار عمیق و حرفه‌ای بود و آثاری که او در قالب نمایشنامه پدید آورد، همگی به قصد اجرا روی صحنهٔ تئاتر نوشته شده بودند و علاوه بر زبان درخشان ادبی از نظر ارزش‌های تئاتری و توان بالقوهٔ نمایشی نیز جایگاهی والا یافته‌اند.»

در آخر نکاتی که در این نمایشنامه به نظرم آمد:
- یکی از کارهای جالب و شاید نوظهوری که پوشکین در این نمایشنامه انجام داده است روی آوردن به کنش‌های بدون کلام است. به چه معنا؟ در نمایش‌های پیش از پوشکین قاعده به این صورت بود که هر احساسی که قهرمان دارد نباید آن را صرفاً بازی کند و باید آن را به زبان نیز بیاورد. اما در نمایشنامه‌های پوشکین و به‌خصوص این اثر، کنش‌هایی معنادار صورت می‌گیرد که کلامی ندارند. برای مثال در جایی از این نمایشنامه پوشکین در ذکر احساس باریس گادونوف می‌گوید: «باریس چندبار صورتش را با دستمال پاک می‌کند» در واقع بدون آن‌که کلام و سخنی گفته شود، می‌توان چندین احساس و موقعیت را ازین جمله دریافت کرد؛ حتی شاید بدون ذکر اینکه باریس شبح دیمیتری را دیده باشد، می‌توان این را هم حدسی دانست. این کار را بعدها می‌توان در آثار چخوف به عنوان یکی از عناصر اصلی نمایش مشاهده کرد.

- نکتهٔ دیگری که در این اثر به چشم می‌خورد، سیر و جریان سریع روایت است. صحنه‌ها خیلی به‌سرعت طی می‌شوند و روند روایت سریع و به‌سادگی و بدون پرداخت‌های بیجا پیش می‌رود.

- همچنین توصیفات صحنه‌ها، مکان و زمان‌ها هم کوتاه و مختصر هستند و برای به تصویر کشیدن مکان و صحنهٔ نمایش، حتی گاه به یک اسم بسنده می‌کند و جزئیاتی اضافه نمی‌کند؛ که شاید البته بتوان آن را عیب به حساب آورد.

موسورگسکی هم اپرایی از این نمایش دارد که دیدنی‌ست.
      

49

        خیلی حیفه که همچین آثاری از اوریپید نسبت به باقی آثارش مهجور موندن و فقط به آثار شناخته‌شده‌تر و معروف‌تر پرداخته می‌شه؛ در حالی که همین دو نمایش‌نامه و همچنین مجموعهٔ هلن، می‌تونن به خوبی و چه بسا بهتر، جلوه‌گر هنر اوریپید باشن.

دوراهی انتخاب میان فرزند و وطن؛ در نمایش‌نامهٔ اول (ایفی‌ژنی در اولیس) مفهوم تراژدی به همون معنای واقعی‌ و دولت‌شهری‌اش کاملاً ملموسه و آن حس ملی‌گرایی (؟) کاملاً مشهود.
“ این برای یونان است که من باید تو را قربانی کنم - چه بخواهم و چه نخواهم. “
“ یونانیان باید بر بربران فرمان برانند. چرا که آنان برده‌اند و یونانیان آزاد “

نکتهٔ جالب دیگه‌ای که به چشم می‌خوره حول شخصیت کلیتمنسترا بود؛ شخصیتی که در نمایش‌نامهٔ الکترا یا آگاممنون، شخصیتی کاملاً منفور بود اما در این نمایش‌نامه، به این صورت نبود و تا حدودی کارکتری بود که می‌شد باهاش هم‌ذات‌پنداری کرد و اون رو حق دونست. به طور کلی یعنی خیلی فرق وجود داره بین اینکه اول این خونده بشه یا آگاممنون.

گلوک هم اپرایی در سه پرده با همین نام داره که حتما پیشنهاد می‌کنم گوش داده بشه یا دیده بشه:
https://youtu.be/IUKH1yxNMl0?si=3RgfPXlXhlxLDBhN

«ایفی‌ژنی در میان توری‌ها» هم مثل الاهگان انتقام کاملاً در تضاد با تعریف کلاسیک و ارسطوییِ تراژدی بود؛ پایانی خوش و نه‌ مغموم.
      

28

        “هیولاهای موحش بی‌شمارند
…
ولی هیچ یک موحش‌تر از 
هیولای فقر نیست”

اولین اثری بود که از درونمات می‌خوندم و به شدت قوی بود. یک درام فوق‌العاده قوی. 
متن پشت کتاب:
«در دراماتورژیِ دورنمات، فقر نیرومندتر از ملاک‌های اخلاقی بشر است. در ملاقات بانوی سالخورده نیروی ثروت کلیهٔ ملاک‌های باارزش را بی‌اعتبار می‌کند و از بی‌گناهان جنایت‌کار می‌سازد.» 

نکتهٔ جالب و شاید حاشیه‌ای که در شخصیت‌های داستان به نظرم اومد -علاوه بر شخصیت‌پردازی تقریباً پخته‌ای که داشت- این بود که می‌شد هر کدام از شخصیت‌های آن شهر کوچک را تیپ‌ها و نمادهایی از همان شخصیت‌ها، در جامعهٔ کلان‌تر و در مقیاس بزرگ‌تر دانست و این باعث می‌شه که درونمایهٔ اصلی داستان، قابلیت بررسی در سطح جهان‌شمول رو داشته باشه. 

ضمناً اگر فیلم dogville رو دیده باشید، احتمالا شباهتی میان این اثر و اون فیلم پیدا خواهید کرد؛ به شخصه این شباهت رو حس کردم. هم در فضای داستان که شباهتش خیلی پررنگ به چشم می‌‌خوره و خیلی کم هم در درونمایه‌اش.
      

14

        “ آریستوفانیس در اکثر نمایش‌نامه‌هایش از اوریپید به بدی یاد می‌کند و شخصیت‌های نمایش‌نامه‌های او را مسخره می‌کند، ولی در گوشه‌هایی از نمایش‌نامهٔ قورباغه‌ها گاهی به دفاع از او برمی‌خیزد و او را در مقامی برتر از آیسخولوس قرار می‌دهد. این نمایش‌نامهٔ پیچیده در واقع نقد ادبی آثار آیسخولوس و اوریپید است. این نمایش‌نامه داستان نارضایتی دیونوسوس از نمایش‌نامه‌نویسان زمانه است. او به جهان زیرین می‌رود و اوریپید و آیسخولوس را می‌بیند که بر سر تصاحب تخت پادشاهی نزاع می‌کنند. به قصد انتخاب یکی از دو تراژدی‌نویس برای بازگشت به آتن مسابقه‌ای برگزار می‌کند، رقابتی که طی آن دو شاعر به دفاع از آثار خویش همت می‌گمارند و سرانجام شاعر مسن‌تر یعنی آیسخولوس پیروز می‌شود و به آتن بازمی‌گردد. “ [از متن کتاب]

ایده‌اش واقعاً جالب بود و خیلی خیلی جذاب. نمی‌دونم تو ایران تا حالا ازش اجرا ساختند یا نه، امّا به نظر خیلی خفن و جالب می‌شه.
      

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.