معرفی کتاب هلن و سه نمایش نامه دیگر اثر اوریپید مترجم محمد سعیدی

هلن و سه نمایش نامه دیگر

هلن و سه نمایش نامه دیگر

اوریپید و 1 نفر دیگر
4.3
22 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

30

خواهم خواند

22

شابک
9786001215346
تعداد صفحات
246
تاریخ انتشار
1395/8/5

توضیحات

        
نمایش نامه هیپولیت آسست و ایون از درخشان ترین آثار اورپید شاعر بزرگ یونان باستان است.در نمایش نامه هیلپولیت اورپید داستان عشق گناه آلودفدر،همسر تزه را به نظم کشیده است.در نمایش نامه هلن اورپید نشان میدهد آن هلنی که یونانیان سال ها بر سر او با تراوا جنگیدند.در حقیقت هلن نبود بلکه زنی دیگر بود که فقط نام هلن را بر او نهاده بودند.در نمایش نامه آلسست سخن از فداکاری آسست،همسر آدمت پادشاه فره است،در نمایش نامه ایون سخن از سرنوشت کودکی است که از ارتباط آپولون با کرئوز به دنیا می آید.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هلن و سه نمایش نامه دیگر

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به هلن و سه نمایش نامه دیگر

یادداشت‌ها

سعید بیگی

سعید بیگی

1404/6/6 - 02:27

          نثر کتاب خوب، روان و خواندنی است. البته به دلیل گذشت بیش از 60 سال از عمر این ترجمه؛ برخی واژگان، ترکیبات و عبارات متن باید تغییر کنند و امروزی‌تر شوند تا مفهوم مورد نظر نویسنده و مترجم را بهتر منتقل کنند.

این کتاب شامل خلاصه‌ای از زندگی‌نامۀ «اوریپید» و چهار نمایش‌نامه از او است که عبارتند از:

1ـ «هیپـولیــت» : داستان هیپولیت فرزند تزه است که بسیار پرهیزگار و پاک‌نفس است و به زنان هم بی‌توجه است. لذا الهه آفرودیت بر او خشم می‌گیرد و عشق او را در دل نامادریش فدر، همسر تزه می‌اندازد و ... .

این داستان مرا به یاد داستان «سیاوش» در «شـاهنــامـــۀ» گران‌قدر «حکیم ابوالقاسم فردوسی» انداخت که سودابه نامادری سیاوش، به او شیفته شد و وی را به ناپاکی متهم ساخت و چون پاکی سیاوش پس از گذر از آتش ثابت شد؛ رستم قصد کشتن سودابه را داشت که بزرگان مانع شدند و در نهایت ادامۀ این رفتارهای زشت و خودپسندانۀ سودابه، باعث مرگ سیاوش شد.

2ـ «هـلــن» : در این داستان هلن را می‌بینیم که به دست هرمس به مصر آورده و به پادشاه آنجا سپرده شده است و هرا پیکری اثیری چون هلن ساخته و پاریس او را به جای هلن به تروا برده است و ... .

در این داستان صحنۀ فرار منلاس و هلن؛ درست مانند صحنۀ فرار ایفی‌ژنیا، برادرش اورستس و پیلادس دوستِ برادرش، به سمت یونان است.

3ـ «آلسست» : «آپولو» که مورد غضب «زئوس» واقع شده، به آدمت خدمت می‌کند و می‌گوید که اگر کسی حاضر شود، به جای او بمیرد؛ آپولو کمک می‌کند که آدمت زنده بماند. پدر و مادر پیر آدمت نمی‌پذیرند، اما همسرش آلسست می‌پذیرد و ... .

4ـ «ایون» : کرئوز دختر پادشاه آتن، برای تفریح به دشت‌های اطراف شهر رفته است که آپولو به او می‌پیوندد و با او هم‌بستر می‌شود و بعد از مدتی کرئوز پسری می‌زاید و ... .

در بارۀ این نمایش‌نامه‌ها؛ باید بگوییم که همه زیبا هستند و روایت آنها تقریبا شبیه به هم و جالب و جذاب است و هم‌چنان «زئوس» در بِـزَنگاه داستان؛ پیکی از فرزندانش را می‌فرستد تا هم طرفین را با هم آشتی دهد و هم تمام رویدادها را برای حاضران شرح دهد و ماجراها را با خیر و خوشی پایان دهد.

در همین بخش یاد سریال کارتونی «میتی کامون» افتادم، آنجایی که اعلام می‌شد؛ همگی توجه کنید، می‌دانید چه کسی در برابر شما ایستاده است؟ مأمور مخصوص حاکم بزرگ: «میتی کامون»!

جالب است؛ وقتی یک از خدازادگان خراب‌کاری می‌کند؛ دیگری به جای او پا پیش می‌گذارد و کار را درست می‌کند! و خطاکار خودش حاضر نمی‌شود تا آن هِیمَنه و اُبُهَّت خدایی‌اش نشکند!

نکتۀ دیگر آنکه با وجود انتقاد «اوریپید» از کردار و گفتار گاه اشتباه خدایان، وی هیچ‌گاه کارهای خدای اصلی؛ یعنی «زئوس» را نادرست نمی‌داند و آنها را توجیه می‌کند، هر چند فرزندان این خدا و دیگران، گاه خطاهای نابخشودنی مرتکب می‌شوند و «اوریپید» آنان را سزاوار سرزنش می‌داند.

در مجموع آثار «اوریپید» شیرین و خواندنی‌اند و پس از خواندن چند اثر از وی، اکنون با زبان و مسیر داستان‌گویی او آشنا شده‌ایم و با این وجود، باز هم مطالعۀ آثار وی لذت‌بخش است و انسان از خواندن آثار وی خسته نمی‌شود.
        

50

بهارفلاح🌺⭐

بهارفلاح🌺⭐

1404/6/14 - 11:31

«زیبایی خو
          «زیبایی خوش‌بختی می‌آفریند یا فاجعه؟»
⚫📖کتاب شامل ۴تا نمایشنامه است که علاوه بر نمایشنامه‌ی «هلن»، نمایشنامه‌های «هیپولیت»، «آلسست» و «ایون» رو هم می‌خونیم.همه نمایشنامه‌ها به اسم شخصیت اصلی هستن.
🎬نمایشنامه‌ی اول روایت اوریپید از هلن‌ زیبا رو هستش،این که هلن هرگز توسط پاریس پسر پریام ربوده نشده و زئوس، دختر خودش رو فراری داده و به مصربرده(درسته که هلن دختره لدا وتینداروس هستش ولی در اسطوره ها گفته شده زئوس، روزی خودش رو تبدیل به قویی با بال و پر سفید 🦢 کرده واما ناگهان عقابی 🦅 بهش حمله کرده و زئوس از سر ترس به آغوش زنی به نام لدا پناه برده. لدا از سر خیرخواهی به زئوس امان داده؛‌ اما تمام این ماجرا حیله‌ی زئوس برای به دست آوردن لدا بوده حاصل هم‌آمیزی زئوس و لدا دختری زیباروی به نام هلن میشه) .این نمایشنامه از دوران حضور هلن در سرزمینی دور از زادگاهش،بنام مصر🇪🇬 هستش هفت سال از جنگ تروآ⚔️ گذشته و هلن چشم‌به‌راه همسرخودشه«منلائوس»نشسته، روایت اوریپید میگه که هلن واقعی کسی نبود که به پاریس داده شده بوده بلکه این توطئه‌ی هرا، ملکه‌ی آسمان‌ها، بوده که موجودی غیرواقعی از جنس هوا ساخت که به هلن شباهت داره (هلن بادکنکی،هلن چینی!)درواقع هلن هیچ‌وقت قدم به تروآ نذاشته و تمام اون جنگ و ویرانی برای هیچ انجام شده(به بهترین شکل پوچی جنگ رو تصویر کرده،که حتی اگر هلن واقعی بود بازم عبث وبیهوده بوده این جنگ)،حالا منلائوس بعداز سالها وبه سختی وخیلی اتفاقی به مصر میرسه،اونجا متوجه همه ماجرا میشه وبا نقشه‌ای که با هلن میکشن قصدفرار باهمدیگه دارن(اینجا بااین نقشه کشی خواننده ایفی‌ژنی درمیان توری‌های براش تداعی میشه)

🎬دومین نمایشنامه‌ی این کتاب روایت عشق ممنوعه ❌فدر به هیپولیت هستش. فدر، همسر پادشاه آتن، «تزه» است که توسط آفرودیت طلسم شده و عاشق هیپولیت میشه، باوجود اینکه هیپولیت پسر نامشروع همسر خودشه. ظاهراً دو نسخه‌ی تاریخی از نمایش هیپولیت وجود داره که یکی از اونها قدیمی‌تره و ناقص به دست ما رسیده. در نسخه‌ی اول نمایش، فدرا قادر نیست در برابر طلسم آفرودیت مقاومت کنه و به فساد کشیده می‌شه. گفته شده که ممکنه پس از اجرای نمایش و عصبانیت مخاطبان یونانی از نمایش بی‌شرمانه‌ی شخصیت زن داستان، اوریپید روایت رو تغییر داده و نمایش دوم رو نوشته(که ماهم خوندیم) که در اون فدر به امیال خود تن نمی‌ده و تا جایی که می‌تونه در برابر وسوسه‌ی آفرودیت مقاومت می‌کنه.(خدایان وسوسه میکردن وآدمهارو به دام مینداختن بعدش همونا محازات میکردن و می‌بخشیدن!)

🎬سومین نمایش« آلسست»، روایت عشق شاهزاده‌ای یونانی به همسرش، آدمت، پادشاه فره . آپولو، خدای هنر، زمانی مهمان آدمت می‌شه و پس از خداحافظی برای قدردانی از مهمان‌نوازی آدمت، به او وعده‌ی عمر طولانی و زندگی پس از زمان موعود مرگش رو می‌ده. آپولون، بقیه خدایان رو قانع می‌کنه که این وعده رو عملی کنن اما در عوض اونا شرطی پیش پای آدمت میذارن: اون باید کسی رو معرفی کنه که به جای خودش قربانی بشه. زمان مرگ آدمت فرا می‌رسه و او جانشینی برای خود پیدا نکرده تا اینکه همسرش آلسست پا پیش می‌گذاره و اعلام می‌کنه حاضره براش بمیره اما زندگی بدون عشق همسرش رو تجربه نکنه.حتی پدرومادرش که پیر هستن حاضر به این‌کار نمیشن(خودش چطور راضی شده همسرش به جاش تو جوونی خودخواسته بمیره!)بعد از این هراکلس (هرکول)که مهمان اونهاهست و پیش میاد ،برای نجات جان آلسست تلاش می‌کنه

🎬چهارمین به نمایشنامه‌ی «ایون» اختصاص داده شده  که روایت خادم  یتیمیه که در معبد آپولون 🕍 خدمت می‌کنه و به طور اتفاقی از گذشته‌ی خودش مطلع شده و متوجه حقایق تلخی درباره‌ی هویت خودش میشه. ایون متوجه میشه که مادرش کرئوز، همسر پادشاه یونانه و پدرش آپولونه، و او در واقع حاصل ازدواج نامشروع آپولو و مادرشه. در این روایت، با داستان کرئوز و رنجی که از آزارهای آپولون تجربه کرده و تلاش این دو برای غلبه بر قدرت و استبداد این خدای قدرتمند آشنا میشیم.

✔️📝به یاد ندارم تا حالا اثرهنری خونده باشم که تااین حد به اندازه هلن به روایت اوریپید، «ضدجنگ» باشه،بزرگترین جنگ تاریخ باستان رو به سخره گرفته،چقدر زیبا پوچ بودن اون همه کشت وکشتار رو نشون داده
✔️📝هرچی جلوتر داریم میریم خدایان یونانی برام منفورتر میشن،برای رسیدن به هدف خودشون با انسانها چه رفتارها که نکردن،مدام دنبال به رخ کشیدن خودشون بودن،خانم فدر بنده خدا نشسته با همسرش زندگیشو میکنه عشق ممنوعه‌ای میندازن تو ذهنش!(بیشتر کار شیطانی هستش یا الهی که)چطور برای همچین خدایانی ارزش قائل بودن که حتی براشون قربانی پیشکش میکردن!
اوریپید چیزی که روایت میکنه انگار خیلی هم خدایان رو قبول نداشته، زیرپوستی انتقاد می‌کرده ازشون ،شاید یکی از دلایل محبوب نبودن درزمان حیاتش همین بوده نه فقط ساختارشکنی‌هاش
        

93