◾جمکو را مدتهاست میشناسم، از پیش از خواندن این کتاب، به واسطه کار و تحصیلاتم با این شرکت آشنا بودم.
◾همیشه در نگاه مهندسیطور من، حداقل یک شرکت ایرانی بینظیر در هر حوزهای وجود دارد که محصولاتش توانایی رقابت با برترین برندهای دنیا در همان حوزه را داراست. جمکو، همان شرکت بی نظیر در حوزه موتورهای الکتریکی است.
◾از دولتی بودنش خیلی ناراحت بودم! همیشه این ترس راداشتم که در آمد و رفتهای سیاسی مسئولینی که پی پر کردن رزومهاند، هپکویی یا آذرآبی یا هفت تپهای یا صدرایی یا واگن پارسی بشود! عاشق کیفیت محصولاتش بودم! با غرور از آن حرف میزدم! اصلا ساخت ایران، یعنی این...
◾اما، آن روزی که برادر احسان عزیز، عملیات احیا به دست به سراغم آمد، باورم نمیکرد که سرنوشت هپکو و آذرآب، هفت تپه و واگن پارس، مو به مو برای جمکو رخ داده باشد!
◾محمد حکمآبادی، نویسنده چیرهدست و حرفهای، احیا این شرکت برجسته را به خوبی تصویر میکند. سطر به سطر کتاب برایم آشناست. تلاشهای یک دو جین مهندس میان سنگ و آهن برای احیا این کارخانه از دست رفته و خیانت مشتی مفتخور دریوزه که از بد روزگار هموطن ما و این ملت شدهاند. حتی تصورش هم نمیکردم جمکویی که همیشه آن را ستایش میکردم، این چنین از ویرانهای بلند شده باشد! چه سرنوشت عجیبی!
◾دم نویسنده و انتشارات گرم، انشاالله همیشه موفق و سر بلند باشند...