رجا

رجا

@Frameless

29 دنبال شده

10 دنبال کننده

            شباب عمر به دانش گذشت و شیب به جهل
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

رجا

رجا

3 ساعت پیش

        اگر بیست‌سال زودتر می‌خواندمش دلم می‌خواست دست‌کم ناصر ملک‌مطیعی چیزی برای دخترک بشوم! و از شر فک و فامیل داغون نجاتش بدهم! دو تایی خوشبخت بشویم! (من بیشتر، او کمی کمتر!) حیف از فرصت خود فردین‌بینی‌ای که از دست برفت...!
با رفیقی که هر از گاهی ازش به عنوان دفتر چرک نویسی برای سامان دادن به اوضاع ذهنم استفاده می‌کنم، حرف آثار آقای امیرخانی بود. می‌گفتمش که این بزرگوار از همان اصیل‌های تهرانی است. تهران، خانی زیاد دارد! (اصلا تهران شهر خان‌هاست! یادم است جلال رفیع در کتاب بهشت شداد می‌گفت نمی‌دانم این همه شاه و قبله عالم چطور زیر یک سقف توی نیویورک جمع شده‌اند؟! اتفاقا من هم از این همه خان در تهران متعجبم! بگذریم!) کتاب‌های غیر داستانی امیرخانی را خوانده‌ام، تقریبا همه‌شان را. داستان‌هایش را نه!
جایی از کتاب کپتان (خلبان اجکتی داستان!) را به تصویر می‌کشد که گاهی ساعت‌ها را پشت میزش می‌نشسته و فلایت منوال‌ها را ورق می‌زده و مرور می‌کرده. مبادا از یادش برود.
خلبانی می‌شناسم که چنین سرنوشتی را از سر گذرانده. او که پس از اجکت دیگر از نظر طب پروازی، ایراد داشت و پرواز برایش رویا شده بود. داغون شده بود. چند جی فشار را تحمل کرده بود، بدنش صدمه دیده بود... اما سختی واقعی برایش، دوری از هواپیما و ‌پرواز بود. بالاخره مجوز پرواز با ترابری را گرفته بود، با یک مکافاتی که به خرف خوش است. هفت خوانی گذرانده بود که مپرس! آخر سر، انگار چند سال جوان‌تر شده بود، خوشحالی‌اش به وصف نمی‌آید...
شادی روح شهدا و جانبازان خلبان وطن، صلواتی بفرستید...
جملگی، دمشان گرم!
      

0

رجا

رجا

2 روز پیش

        در  همین شروع کلام باید بگویم که نویسنده این کتاب «الکساندر دومارانش» نام دارد و لقب اشرافیش «کنت» بوده که برنامه به‌خوان، افتخار نویسندگی کتاب را به آن روزنامه‌نگار رفیق جناب کنت داده که در حرفه نویسندگی به «نویسنده سایه» معروف است و به نویسنده اصلی در نوشتن خاطرات و کتابش کمک می‌کند و دیگر آن‌که انتشارات اطلاعات هم نام نویسنده را کنت و فامیلیش را دمارانش چاپ کرده! تا به کلی اطلاعات ابتدایی کتاب مخدوش باشد!
بگذریم!
دومارانش، را از اول کتابش باید شناخت! نیاز به وصف این‌که مشاور ریگان بوده ( پرزیدنت امریکایی‌ها و البته چندتن از روسای جمهور فرانسه) و اول کسی بوده که حمله شوروی به افغانستان را پیش‌بینی کرده و یک رفیق خبرنگارش را از این موضوع مطلع کرده تا تنها خبرنگار جهان مثلا آزاد در روز اول قشون‌کشی شوروی به افغانستان باشد و از این دست حرف‌ها نیست...!
دومارانش، ساختار اطلاعات خارجی فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم را شکل‌داده، پروریده و برای خودش ترکیبی از دالس و هوور بوده! ( اولی رئیس گردن کلفت و مدام‌العمر CIA بود که حدود ۱۹ سال و از وقتی که چیزی به اسم آژانس اطلاعات مرکزی وجود نداشته و دفتر اطلاعات استراتژیکی بیش نبوده، رئیس آن بوده تا این که کندی بر سر ماجرای خلیج خوک‌ها، برکنارش کرد و نتیجه‌اش را با ریختن خونش د دالاس دید و چشید و دومی رئیس مادام‌العمر FBI بود که حتی زور کندی هم به‌اش نرسید و ۴۸ سال یک تنه این سازمان تحقیقات فدرال را جلو برد تا مرد! و البته که مسئول رسیدگی به پرونده قتل کندی هم بود!)
او رئیس SEDEC بود و بعدتر طرح جایگزینی DGSE به جای این سازمان را داد و ریاست آن را عهده‌دار شد. پاکسازی ساختار اطلاعاتی فرانسه از عناصر نامطلوب و بهسازی آن و تبدیلش به یک ساختار منظم از جمله کارکرد‌هایش است.
کتاب، همانطور که از  عنوانش پیداست، با خاطرات روزگار جنگ و عاشقی در میانه آتش و خون در ایتالیا شروع و با توصیفات جنگ‌های آتی غرب‌ و شرق و هم‌چنین دیدگاه‌هایش پیرامون امام خمینی (ره) و انقلاب ایران تدوام می‌یابد.
آن‌چه، این کتاب را متمایز می‌کند از دیگر آثار این دست، نه فقط برتری مطلق و چیره‌دستی دومارانش در امور بین‌الملل و اطلاعات امنیتی است بلکه عنوان فرعی آن است: «دیپلماسی» و جاسوسی در عصر خشونت. (که بدبختانه مجددا مترجم و انتشارات تصمیم گرفته‌اند که واژه تروریسم را به خشونت ترجمه کنند!)
دومارانش، استراتژی «جنگ، ادامه سیاست است، به روش دیگر» کلاوزویتس آلمانی را به خوبی در ساختار اطلاعاتی و امنیتی پیاده کرده است. او معتقد است آینده غرب، با پیشبرد برنامه‌هایش در لوای دیپلماسی و امتداد آن با جاسوسی میسر است.
شمال صنعتی در برابر جنوب عقب مانده، تصویر دومارانش از آینده جنگ‌ها و تروریسم است.
یکی ازمعروف‌ترین طرح‌های دومارانش برای مقابله با ارتش سرخ شوروی در افغانستان، طرحی به نام پشه یا مسکیتو بوده که در فصل اول این کتاب آن را تشریح می‌کند. این طرح در کنار مسلح‌سازی مجاهدین افغانستانی به کمک سرویس اطلاعاتی پاکستان (ISI) و شکل‌دهی القاعده و دیگر جریانات ضد کمونیستی در افغانستان، راه را برای شکست شوروی باز کرد.
دومارانش همکاری نزدیکی با سرویس‌های اطلاعاتی غربی داشته و از جمله اولین کسانی بوده که به ظرفیت نهفته فرقه مجاهدین خلق و مسعود رجوی پی می‌برد و با برگزاری جلسات متعدد تلاش می‌کند از آن‌ها بهره‌برداری کند. باید توجه داشت که همکاری نزدیک عراق بعثی  و فرانسه و هم‌چنین استقرار مسعود رجوی در فرانسه، پس از گریختن از ایران، راه را برای دسترسی و بهره‌برداری از این گروهک، از جانب فرانسوی‌ها را هموار می‌کند. البته در این کتاب به این مساله اشاره‌ای نشده است. برای خواندن جزئیات بیشتر درباره این موضوع به شماره دوم ویژه‌نامه «جنگ قاب‌ها»  انتشارات ایران مراجعه کنید.

برای آشنایی بیشتر با آلن دالس، خواندن کتاب «برادران»، نوشته استیون کینزر از انتشارات اختران و همچنین فیلم سینمایی« J. Edgar » ساخته کلینت ایستوود با بازی لئوناردو دیکاپریو شدیدا پیشنهاد می‌شود!
      

9

رجا

رجا

2 روز پیش

        گرچه در حدود ۵ دهه از فروپاشی نظام سلطنتی در ایران می‌گذرد اما همچنان اثری درخور در وصف ساختار اطلاعاتی و امنیتی دو هزار ساله آن، پدید نیامده است. اندک متون و نوشته‌های این حوزه نیز، از دید انسان اروپایی و در همان چارچوب مریض «شرق‌شناسی» نگاشته شده است.
این کتاب نیز آن‌چنان که انتظار می‌رود یک ساختار اطلاعاتی قدرتمند با بودجه و امکانات کافی که از پشتیبانی و آموزش همه جوامع اطلاعاتی برتر غربی آن روزگار هم بهره‌مند بوده، را به تصویر نکشیده است! و تلاش‌های نویسنده بیشتر معطوف به عملکرد ساواک بوده تا روش‌های آن. اما با این حال بر مدارک و مستندات کاملا غربی و عموما مطبوعاتی (و نه مدارک دست اول از گزارشات و اطلاعات نظامات امنیتی) استوار است و خواندنش دید مناسبی به مخاطب می‌دهد که یک ساختار فاسد اطلاعاتی چگونه دهه‌ها می‌تواند یک نظام سلطنتی زهوار در رفته را حفظ کند!
برای درک بهتر تاریخ ساواک، حتما کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» (حداقل جلد اول آن) را ببینید. گرچه ناقص است اما خوب است!
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

رجا پسندید.

18

          اگر بیست‌سال زودتر می‌خواندمش دلم می‌خواست دست‌کم ناصر ملک‌مطیعی چیزی برای دخترک بشوم! و از شر فک و فامیل داغون نجاتش بدهم! دو تایی خوشبخت بشویم! (من بیشتر، او کمی کمتر!) حیف از فرصت خود فردین‌بینی‌ای که از دست برفت...!
با رفیقی که هر از گاهی ازش به عنوان دفتر چرک نویسی برای سامان دادن به اوضاع ذهنم استفاده می‌کنم، حرف آثار آقای امیرخانی بود. می‌گفتمش که این بزرگوار از همان اصیل‌های تهرانی است. تهران، خانی زیاد دارد! (اصلا تهران شهر خان‌هاست! یادم است جلال رفیع در کتاب بهشت شداد می‌گفت نمی‌دانم این همه شاه و قبله عالم چطور زیر یک سقف توی نیویورک جمع شده‌اند؟! اتفاقا من هم از این همه خان در تهران متعجبم! بگذریم!) کتاب‌های غیر داستانی امیرخانی را خوانده‌ام، تقریبا همه‌شان را. داستان‌هایش را نه!
جایی از کتاب کپتان (خلبان اجکتی داستان!) را به تصویر می‌کشد که گاهی ساعت‌ها را پشت میزش می‌نشسته و فلایت منوال‌ها را ورق می‌زده و مرور می‌کرده. مبادا از یادش برود.
خلبانی می‌شناسم که چنین سرنوشتی را از سر گذرانده. او که پس از اجکت دیگر از نظر طب پروازی، ایراد داشت و پرواز برایش رویا شده بود. داغون شده بود. چند جی فشار را تحمل کرده بود، بدنش صدمه دیده بود... اما سختی واقعی برایش، دوری از هواپیما و ‌پرواز بود. بالاخره مجوز پرواز با ترابری را گرفته بود، با یک مکافاتی که به خرف خوش است. هفت خوانی گذرانده بود که مپرس! آخر سر، انگار چند سال جوان‌تر شده بود، خوشحالی‌اش به وصف نمی‌آید...
شادی روح شهدا و جانبازان خلبان وطن، صلواتی بفرستید...
جملگی، دمشان گرم!
        

0

          اگر بیست‌سال زودتر می‌خواندمش دلم می‌خواست دست‌کم ناصر ملک‌مطیعی چیزی برای دخترک بشوم! و از شر فک و فامیل داغون نجاتش بدهم! دو تایی خوشبخت بشویم! (من بیشتر، او کمی کمتر!) حیف از فرصت خود فردین‌بینی‌ای که از دست برفت...!
با رفیقی که هر از گاهی ازش به عنوان دفتر چرک نویسی برای سامان دادن به اوضاع ذهنم استفاده می‌کنم، حرف آثار آقای امیرخانی بود. می‌گفتمش که این بزرگوار از همان اصیل‌های تهرانی است. تهران، خانی زیاد دارد! (اصلا تهران شهر خان‌هاست! یادم است جلال رفیع در کتاب بهشت شداد می‌گفت نمی‌دانم این همه شاه و قبله عالم چطور زیر یک سقف توی نیویورک جمع شده‌اند؟! اتفاقا من هم از این همه خان در تهران متعجبم! بگذریم!) کتاب‌های غیر داستانی امیرخانی را خوانده‌ام، تقریبا همه‌شان را. داستان‌هایش را نه!
جایی از کتاب کپتان (خلبان اجکتی داستان!) را به تصویر می‌کشد که گاهی ساعت‌ها را پشت میزش می‌نشسته و فلایت منوال‌ها را ورق می‌زده و مرور می‌کرده. مبادا از یادش برود.
خلبانی می‌شناسم که چنین سرنوشتی را از سر گذرانده. او که پس از اجکت دیگر از نظر طب پروازی، ایراد داشت و پرواز برایش رویا شده بود. داغون شده بود. چند جی فشار را تحمل کرده بود، بدنش صدمه دیده بود... اما سختی واقعی برایش، دوری از هواپیما و ‌پرواز بود. بالاخره مجوز پرواز با ترابری را گرفته بود، با یک مکافاتی که به خرف خوش است. هفت خوانی گذرانده بود که مپرس! آخر سر، انگار چند سال جوان‌تر شده بود، خوشحالی‌اش به وصف نمی‌آید...
شادی روح شهدا و جانبازان خلبان وطن، صلواتی بفرستید...
جملگی، دمشان گرم!
        

0

رجا پسندید.

34

رجا پسندید.
        کتاب به نسبت سخت خوان و ارتباط برقرار کردن با آن نیازمند تمرکز بود. با این حال  از جایی به بعد کشش لازم را داشت. جامعه ای متمدن، بوکانوفسکیزه شده و پیرو ثبات مطلق که تمام  ارزش های سابق ( علم،هنر،مذهب،عفت) را کنار گذاشته به این علت که ثبات جامعه در گرو رها کردن آن است ، تا جایی که کلیه آثار و کتابهای مربوط به جوامع گذشته فاسد و مستهجن خوانده شده است. نویسنده یکدست سازی و شرطی سازی را رمز ثبات معرفی کرده و در این جامعه کلیه امیال انسانی پاسخ داده می شوند. و طبقات جامعه ( آلفا،بتا،گاما،اپسیلون) هر کدام به نحوی شرطی شده اند که وظایف خود را انجام داده و در خدمت جامعه باشند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

15

رجا پسندید.
          خلاصه ای از کتاب فقر احمق میکند(کمیابی)💠
«چرا بسیار کم داشتن یعنی زیاد داشتن»؟!!!
کمبود وقت و لیست شلوغ کارهایی که باید انجام از ویژگی های دنیای مدرن امروزی است 
کمیابی می تواند در هر چیزی نمود پیدا کند از کمبود وقت گرفته تا منابع مالی و یا حتی کمبود روابط اجتماعی
مفهوم کمیابی در حدی در زندگی های امروزه ما رخنه کرده که برای کم کاری و ناتوانی های خود کمبود زمان و پول را توجیه می آوریم 
از طرفی کمبود ها همیشه نقص به شمار نمی  روند و گاهی در حدی میتوانند مفید باشند که فکرش را هم نکنیم در واقع کمیابی ما را کارآمد تر کرده و ما را بر امکاناتی که داریم متمرکز میکند....--------🧡------------
🟢۱-بخش زیادی از مشکلات جوامع امروزی ناشی از کمیابی است :
احساس ناکافی بودن و کمبود در بخش های زیادی از زندگی روزمره مثل پول ،غذاو یا پدیده های انتزاعی مثل تحصیلات و روابط اجتماعی بروز می یابد ...
کمیابی برای هر فرد به گونه ای منحصر بفرد معنا می یابد 
مثلا کسی رژیم دارد در کم کردن کالری دریافتی دچار کمیابی است و...
گاها ما میتوانیم کمیابی را تحت کنترل خود در آوریم مثلا برای فرد رژیمی میشود وعده تقلب در آخر هفته قرار داد 
اما همیشه نمیتوان با کمیابی اینگونه مقابله کرد مثلا در فقر ،فقیر نمی تواند چند روز ثروتمند باشد فقر نوع سطح بالایی از کمیابی است و نمیتوان آنرا تحت کنترل درآورد..-----------------🩵----------------
🟣۲-در زمان کمیابی ذهن روی چیزهایی که وجود ندارند تمرکز میکند :
هرگاه نسبت به چیزی احساس کمبود داشته باشیم دیوانه وار به آن جذب می شویم مثلا فردی که گرسنه است بیش از هر زمان دیگری به غذا فکر میکند..
زمانی افراد دچار سرقت یا سوانح رانندگی میشوند زمان رویداد را بیشتر از واقیت تخمین می زنند ،این بخاطر حجم زیاد اطلاعاتی است که در آن لحظه توسط ذهن پردازش میشوند و این پدیده را «گسترش ذهنی»می نامند..
اینکه افراد پیرامون خود را چگونه توصیه کنند ارتباط زیادی با کمیابی دارد مثلا افراد تنها بهتر می توانند اطرافیان خود را درک کنند زیرا تنهایی باعث میشود بیشتر احساسات دیگران را رصد کرده و تجزیه و تحلیل میکند ،این جنبه ی مثبت کمیابی است...----------💛-------------
🟡۳-احساس کمیابی باعث نادیده گرفتن دیگران میشود:
ما اغلب زمانی که وقت و شانس کافی برای انجام کاری نداریم تمام توان خود را به کار میگیریم تا از آن حداکثر استفاده را ببریم به این پدیده« تونل زدن» می گویند
در این حالت توجه ما روی موضوعی خاص متمرکز شده و توجه چندانی به سایر امور نداریم،«همه ما تلف کنندگان بالفطره زمان هستیم»که فقط در چند دقیقه روی کارمان متمرکز می شویم..
و خب تونل زدن بهایی هم دارد که نادیده گرفتن اطرافیان در پاره ای از شرایط است ..---------💙----------
🔵۴-کمیابی باعث کاهش توانایی ذهن در کنترل و محاسبه اطلاعات می شود :
کمیابی پهنای باند را کاهش می دهد و در این صورت ذهن ما قادر به تمرکز روی موضوع اصلی نیست..
کاهش پهنای باند نتایج مخربی را در عدم صبر و بردباری و تمرکز به دنبال دارد ..
در پردازش بالا به پایین فرد آگاهانه روی موضوعی تمرکز می کند اما در پایین به بالا محرک بیرونی باعث انحراف ذهن می شود در این حالت فرد دچار عدم تمرکز می شود 
کمیابی از نوع پردازش پایین به بالا است که غیر ارادی و قدرتمند است...------------❤️---------------
🔴۵-کمیابی مارا وارد چرخه معیوبی می کند که گریز از آن دشوار است  :
«فقرا روز به روز فقیر تر و ثروتمندان ،ثروتمند تر می شوند!!!»
دلیل این اتفاق فقط مسائل اقتصادی و تبعیض اجتماعی نیست گرچه دخیل اند اما نکته مهم این است که وضعیت کمیابی مانع تصمیم درست می شود و فرد درون گودالی می اندازد که خود مسبب آن است ..
ذهنی که دچار کمیابی می شود دائما از کاری به کار دیگر گریز می زند در چنین شرایط همیشه یک قدم عقب تر است و هیچ کار مفیدی انجام نداده و راه حل این قضیه استفاده از جای خالی است (مثال چمدان)
 مثلااگر همیشه مقداری هر چند ناچیز پول پس انداز کنید در زمان کمیابی تحت تاثیر نخواهید گرفت و تصمیم های منطقی تری می توانید بگیرید به این اقدام استفاده از جای خالی می گویند در واقع شما جا برای موفعیت کمیابی خالی میگذارید ....--------------💜------------
🟠۶-کمیابی باعث افزایش توانایی در محاسبه سود و زیان می شود :
در زندگی هر چقدر بیشتر با کمیابی روبه رو شوید بیشتر با اهمیت جای خالی پی می برید در واقع تجربیاتی که از کمیابی بدست می آوریم می تواند باعث تصمیم گیری عاقلانه شود ..
کمیابی باعث می شود یک فرد از طبقه اقتصادی پایین ارزش پول را بیشتر بداند...----------💚----------
🟡۷-ناتوانی ما در اندیشیدن به آینده باعث تصمیم گیری های بد ما می شود :
مثال:ما در زمانی که دچار کمبود منابع مالی می شویم به قرض گرفتن و وام گرفتن روی می آوریم و از این دردسر که ممکن است آینده بدهی و ... روی هم انباشته شود موعد پرداخت وام برسد غافلیم ..
و ما چنین مواقعی به حال تمرکز کرده و به آینده توجهی نداریم ، اغلب ما کمیابی را از روش های ناکارآمدی حل و فصل می کنیم که اوضاع را بدتر می کند و تصمیماتی براساس آینده نگری گرفته نمی شود و این یکی از تبعات کمیابی است ...------------🩷---------------
🟤۸-اثرات منفی کمیابی با ایجاد جالی خالی و برنامه ریزی درست قابل جبران است :
در هر شرایطی از کمیابی می توان با تغییر برنامه ها و ایجاد جای خالی و کاهش پهنای باند اثرات کمیابی را کم تر کرد..
مثال: دانشجویانی که بخاطر کمبود وقت نمی توانند سر بعضی از کلاس ها حاضر شوند و در این حالت دانشگاه با اندکی تغییر در برنامه می تواند مشکل را حل کند..
و علاوه بر این با کاهش پهنای باند می توان مشکلات ناشی از کمیابی را به نحو موثری جبران کرد هر چند کویابی خود باعث کاهش پهنای باند می شود اما اگر این کاهش آگاهانه باشد بر موضوع اصلی تمرکز خواهید داشت...+-------------------💜--------------

سعی کردم خلاصه ترین حالت ممکن باشه ولی بازم زیاد شد .
این خلاصه رو برای این نوشتم که کلیتی از محتوای کتاب داشته باشم و فراموشم نشه و همچنین برای کسانی که تصمیم به خوندن کتاب دارند هم مفیده چون یه دیدگاه کلی از محتوای کتاب بهتون میده ..🩵🩷




        

26

رجا پسندید.
برخلاف تصوری که با توجه به اسم کتاب ازش داشتم  داستان کتاب خیلی عمیق تر بود ...
کتاب راجب جورج و لنی دو تا دوست صمیمیه که جورج هیکل ریزه تری نسبت به لنی داره و لنی با اینکه قوی هیکله اما از لحاظ ذهنی میشه گفت کودنِ و جورج عملا مسئولیت کامل لنی رو قبول کرده چون لنی بخاطر کند ذهن بودنش دردسر درست میکنه....
کلیت داستان راجب قشر کارگر و ضعیف جامعه بود که باید رویای یسری امکانات که باید به راحتی در اختیار  هر انسانی قرار بگیره رویا می پرورانند ..
بنظر من اشتاین بک شخصیت های کتاب رو خیلی سمبلیک انتخاب کرده بود و هر کدوم از شخصیت ها مفهومی رو منتقل می کردند...
پایان کتاب اما یجورایی شبیه پایان مغازه خودکشی بود همونقدر شوکه کننده و دور از انتظار...
به طور کلی کتاب جوری بود که انتظار داشتم به خوبی تموم شه اما غیرقابل پیش بینی تموم شد ولی همینش جذابش کرده بود🙂...
من کار های زیادی از اشتاین بک نخوندم ولی نظرم راجب این کتاب مثبت بود نمیشه گفت خیلی عالی بود ولی ارزش خوندن داشت...
اما فیلم ،فیلم (of mice and men) به کارگردانی گری سیناس که در سال ۱۹۹۲ ساخته شد  برگرفته از همین رمان اشتاین بک است، اما فیلم با کتاب کمی متفاوت است سیناس شخصیت پردازی اشتاین بک را کمی تغییر داده و شخصیت های فیلم با کتاب کمی متفاوت اند..

🟥🟧🟨🟩🟦🟪🟫⬜🟥🟧🟨🟩🟪🟫⬜🟥
          برخلاف تصوری که با توجه به اسم کتاب ازش داشتم  داستان کتاب خیلی عمیق تر بود ...
کتاب راجب جورج و لنی دو تا دوست صمیمیه که جورج هیکل ریزه تری نسبت به لنی داره و لنی با اینکه قوی هیکله اما از لحاظ ذهنی میشه گفت کودنِ و جورج عملا مسئولیت کامل لنی رو قبول کرده چون لنی بخاطر کند ذهن بودنش دردسر درست میکنه....
کلیت داستان راجب قشر کارگر و ضعیف جامعه بود که باید رویای یسری امکانات که باید به راحتی در اختیار  هر انسانی قرار بگیره رویا می پرورانند ..
بنظر من اشتاین بک شخصیت های کتاب رو خیلی سمبلیک انتخاب کرده بود و هر کدوم از شخصیت ها مفهومی رو منتقل می کردند...
پایان کتاب اما یجورایی شبیه پایان مغازه خودکشی بود همونقدر شوکه کننده و دور از انتظار...
به طور کلی کتاب جوری بود که انتظار داشتم به خوبی تموم شه اما غیرقابل پیش بینی تموم شد ولی همینش جذابش کرده بود🙂...
من کار های زیادی از اشتاین بک نخوندم ولی نظرم راجب این کتاب مثبت بود نمیشه گفت خیلی عالی بود ولی ارزش خوندن داشت...
اما فیلم ،فیلم (of mice and men) به کارگردانی گری سیناس که در سال ۱۹۹۲ ساخته شد  برگرفته از همین رمان اشتاین بک است، اما فیلم با کتاب کمی متفاوت است سیناس شخصیت پردازی اشتاین بک را کمی تغییر داده و شخصیت های فیلم با کتاب کمی متفاوت اند..

🟥🟧🟨🟩🟦🟪🟫⬜🟥🟧🟨🟩🟪🟫⬜🟥

        

5

21

3

رجا پسندید.

15

در  همین شروع کلام باید بگویم که نویسنده این کتاب «الکساندر دومارانش» نام دارد و لقب اشرافیش «کنت» بوده که برنامه به‌خوان، افتخار نویسندگی کتاب را به آن روزنامه‌نگار رفیق جناب کنت داده که در حرفه نویسندگی به «نویسنده سایه» معروف است و به نویسنده اصلی در نوشتن خاطرات و کتابش کمک می‌کند و دیگر آن‌که انتشارات اطلاعات هم نام نویسنده را کنت و فامیلیش را دمارانش چاپ کرده! تا به کلی اطلاعات ابتدایی کتاب مخدوش باشد!
بگذریم!
دومارانش، را از اول کتابش باید شناخت! نیاز به وصف این‌که مشاور ریگان بوده ( پرزیدنت امریکایی‌ها و البته چندتن از روسای جمهور فرانسه) و اول کسی بوده که حمله شوروی به افغانستان را پیش‌بینی کرده و یک رفیق خبرنگارش را از این موضوع مطلع کرده تا تنها خبرنگار جهان مثلا آزاد در روز اول قشون‌کشی شوروی به افغانستان باشد و از این دست حرف‌ها نیست...!
دومارانش، ساختار اطلاعات خارجی فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم را شکل‌داده، پروریده و برای خودش ترکیبی از دالس و هوور بوده! ( اولی رئیس گردن کلفت و مدام‌العمر CIA بود که حدود ۱۹ سال و از وقتی که چیزی به اسم آژانس اطلاعات مرکزی وجود نداشته و دفتر اطلاعات استراتژیکی بیش نبوده، رئیس آن بوده تا این که کندی بر سر ماجرای خلیج خوک‌ها، برکنارش کرد و نتیجه‌اش را با ریختن خونش د دالاس دید و چشید و دومی رئیس مادام‌العمر FBI بود که حتی زور کندی هم به‌اش نرسید و ۴۸ سال یک تنه این سازمان تحقیقات فدرال را جلو برد تا مرد! و البته که مسئول رسیدگی به پرونده قتل کندی هم بود!)
او رئیس SEDEC بود و بعدتر طرح جایگزینی DGSE به جای این سازمان را داد و ریاست آن را عهده‌دار شد. پاکسازی ساختار اطلاعاتی فرانسه از عناصر نامطلوب و بهسازی آن و تبدیلش به یک ساختار منظم از جمله کارکرد‌هایش است.
کتاب، همانطور که از  عنوانش پیداست، با خاطرات روزگار جنگ و عاشقی در میانه آتش و خون در ایتالیا شروع و با توصیفات جنگ‌های آتی غرب‌ و شرق و هم‌چنین دیدگاه‌هایش پیرامون امام خمینی (ره) و انقلاب ایران تدوام می‌یابد.
آن‌چه، این کتاب را متمایز می‌کند از دیگر آثار این دست، نه فقط برتری مطلق و چیره‌دستی دومارانش در امور بین‌الملل و اطلاعات امنیتی است بلکه عنوان فرعی آن است: «دیپلماسی» و جاسوسی در عصر خشونت. (که بدبختانه مجددا مترجم و انتشارات تصمیم گرفته‌اند که واژه تروریسم را به خشونت ترجمه کنند!)
دومارانش، استراتژی «جنگ، ادامه سیاست است، به روش دیگر» کلاوزویتس آلمانی را به خوبی در ساختار اطلاعاتی و امنیتی پیاده کرده است. او معتقد است آینده غرب، با پیشبرد برنامه‌هایش در لوای دیپلماسی و امتداد آن با جاسوسی میسر است.
شمال صنعتی در برابر جنوب عقب مانده، تصویر دومارانش از آینده جنگ‌ها و تروریسم است.
یکی ازمعروف‌ترین طرح‌های دومارانش برای مقابله با ارتش سرخ شوروی در افغانستان، طرحی به نام پشه یا مسکیتو بوده که در فصل اول این کتاب آن را تشریح می‌کند. این طرح در کنار مسلح‌سازی مجاهدین افغانستانی به کمک سرویس اطلاعاتی پاکستان (ISI) و شکل‌دهی القاعده و دیگر جریانات ضد کمونیستی در افغانستان، راه را برای شکست شوروی باز کرد.
دومارانش همکاری نزدیکی با سرویس‌های اطلاعاتی غربی داشته و از جمله اولین کسانی بوده که به ظرفیت نهفته فرقه مجاهدین خلق و مسعود رجوی پی می‌برد و با برگزاری جلسات متعدد تلاش می‌کند از آن‌ها بهره‌برداری کند. باید توجه داشت که همکاری نزدیک عراق بعثی  و فرانسه و هم‌چنین استقرار مسعود رجوی در فرانسه، پس از گریختن از ایران، راه را برای دسترسی و بهره‌برداری از این گروهک، از جانب فرانسوی‌ها را هموار می‌کند. البته در این کتاب به این مساله اشاره‌ای نشده است. برای خواندن جزئیات بیشتر درباره این موضوع به شماره دوم ویژه‌نامه «جنگ قاب‌ها»  انتشارات ایران مراجعه کنید.

برای آشنایی بیشتر با آلن دالس، خواندن کتاب «برادران»، نوشته استیون کینزر از انتشارات اختران و همچنین فیلم سینمایی« J. Edgar » ساخته کلینت ایستوود با بازی لئوناردو دیکاپریو شدیدا پیشنهاد می‌شود!
          در  همین شروع کلام باید بگویم که نویسنده این کتاب «الکساندر دومارانش» نام دارد و لقب اشرافیش «کنت» بوده که برنامه به‌خوان، افتخار نویسندگی کتاب را به آن روزنامه‌نگار رفیق جناب کنت داده که در حرفه نویسندگی به «نویسنده سایه» معروف است و به نویسنده اصلی در نوشتن خاطرات و کتابش کمک می‌کند و دیگر آن‌که انتشارات اطلاعات هم نام نویسنده را کنت و فامیلیش را دمارانش چاپ کرده! تا به کلی اطلاعات ابتدایی کتاب مخدوش باشد!
بگذریم!
دومارانش، را از اول کتابش باید شناخت! نیاز به وصف این‌که مشاور ریگان بوده ( پرزیدنت امریکایی‌ها و البته چندتن از روسای جمهور فرانسه) و اول کسی بوده که حمله شوروی به افغانستان را پیش‌بینی کرده و یک رفیق خبرنگارش را از این موضوع مطلع کرده تا تنها خبرنگار جهان مثلا آزاد در روز اول قشون‌کشی شوروی به افغانستان باشد و از این دست حرف‌ها نیست...!
دومارانش، ساختار اطلاعات خارجی فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم را شکل‌داده، پروریده و برای خودش ترکیبی از دالس و هوور بوده! ( اولی رئیس گردن کلفت و مدام‌العمر CIA بود که حدود ۱۹ سال و از وقتی که چیزی به اسم آژانس اطلاعات مرکزی وجود نداشته و دفتر اطلاعات استراتژیکی بیش نبوده، رئیس آن بوده تا این که کندی بر سر ماجرای خلیج خوک‌ها، برکنارش کرد و نتیجه‌اش را با ریختن خونش د دالاس دید و چشید و دومی رئیس مادام‌العمر FBI بود که حتی زور کندی هم به‌اش نرسید و ۴۸ سال یک تنه این سازمان تحقیقات فدرال را جلو برد تا مرد! و البته که مسئول رسیدگی به پرونده قتل کندی هم بود!)
او رئیس SEDEC بود و بعدتر طرح جایگزینی DGSE به جای این سازمان را داد و ریاست آن را عهده‌دار شد. پاکسازی ساختار اطلاعاتی فرانسه از عناصر نامطلوب و بهسازی آن و تبدیلش به یک ساختار منظم از جمله کارکرد‌هایش است.
کتاب، همانطور که از  عنوانش پیداست، با خاطرات روزگار جنگ و عاشقی در میانه آتش و خون در ایتالیا شروع و با توصیفات جنگ‌های آتی غرب‌ و شرق و هم‌چنین دیدگاه‌هایش پیرامون امام خمینی (ره) و انقلاب ایران تدوام می‌یابد.
آن‌چه، این کتاب را متمایز می‌کند از دیگر آثار این دست، نه فقط برتری مطلق و چیره‌دستی دومارانش در امور بین‌الملل و اطلاعات امنیتی است بلکه عنوان فرعی آن است: «دیپلماسی» و جاسوسی در عصر خشونت. (که بدبختانه مجددا مترجم و انتشارات تصمیم گرفته‌اند که واژه تروریسم را به خشونت ترجمه کنند!)
دومارانش، استراتژی «جنگ، ادامه سیاست است، به روش دیگر» کلاوزویتس آلمانی را به خوبی در ساختار اطلاعاتی و امنیتی پیاده کرده است. او معتقد است آینده غرب، با پیشبرد برنامه‌هایش در لوای دیپلماسی و امتداد آن با جاسوسی میسر است.
شمال صنعتی در برابر جنوب عقب مانده، تصویر دومارانش از آینده جنگ‌ها و تروریسم است.
یکی ازمعروف‌ترین طرح‌های دومارانش برای مقابله با ارتش سرخ شوروی در افغانستان، طرحی به نام پشه یا مسکیتو بوده که در فصل اول این کتاب آن را تشریح می‌کند. این طرح در کنار مسلح‌سازی مجاهدین افغانستانی به کمک سرویس اطلاعاتی پاکستان (ISI) و شکل‌دهی القاعده و دیگر جریانات ضد کمونیستی در افغانستان، راه را برای شکست شوروی باز کرد.
دومارانش همکاری نزدیکی با سرویس‌های اطلاعاتی غربی داشته و از جمله اولین کسانی بوده که به ظرفیت نهفته فرقه مجاهدین خلق و مسعود رجوی پی می‌برد و با برگزاری جلسات متعدد تلاش می‌کند از آن‌ها بهره‌برداری کند. باید توجه داشت که همکاری نزدیک عراق بعثی  و فرانسه و هم‌چنین استقرار مسعود رجوی در فرانسه، پس از گریختن از ایران، راه را برای دسترسی و بهره‌برداری از این گروهک، از جانب فرانسوی‌ها را هموار می‌کند. البته در این کتاب به این مساله اشاره‌ای نشده است. برای خواندن جزئیات بیشتر درباره این موضوع به شماره دوم ویژه‌نامه «جنگ قاب‌ها»  انتشارات ایران مراجعه کنید.

برای آشنایی بیشتر با آلن دالس، خواندن کتاب «برادران»، نوشته استیون کینزر از انتشارات اختران و همچنین فیلم سینمایی« J. Edgar » ساخته کلینت ایستوود با بازی لئوناردو دیکاپریو شدیدا پیشنهاد می‌شود!
        

9