◾پتکو به سال ۱۳۷۱ و به منظور رفع نیازهای مملکت به پمپ و توربینهای آبی، ذیل ایدرو تاسیس شد. همچون دیگر شرکتهای تاسیس شده در دولت سازندگی، این شرکت هم با خرید لایسنس، طرح و نقشه و داکیومنتهای شرکتی هلندی ناویهاوس، کارش را آغاز کرد و با همان سرعت ورشکست و وبال گردن وزارت صنایع و معادن آن روزگار شد!
◾اوایل دهه ۸۰ شمسی، مهندس علی عمرانی به عنوان سرپرست کارخانه پتکو، به دعوت مهندس تجریشی که به تازگی در پست مدیر عامل منصوب شده بود، شروع به کار میکند. در اوایل کار ایشان، این مجموعه با تعداد زیادی پمپ غیر استاندارد تولید شده یا بازگشتی از جانب مشتریان، به علت مشکلات فنی در طراحی و ساخت، رو به رو بود.
◾این شرکت با خرید تعدادی طرح و نقشه پمپهای هلندی، تولیدش را شروع کرده بود و چیزی به نام واحد تحقیق و توسعه (R&D) نداشت و اصولا نیازی هم به طراحی نداشت! این شرکت برای مونتاژ تاسیس شده بود نه طراحی! (همان سیاست تکنوکراتهای دهه ۷۰) انتقال تکنولوژی در حد خرید چند طرح و نقشه صورت گرفته بود. (و اساسا معنی انتقال تکنولوژی چیزی بیشتری هم نیست!)
◾اما فصل تحریم که آغاز شد، بحران هم بالا گرفت. هرچند پیش از آن هم نفس پتکو با تولید محصولات بیکیفیت بریده بود، اما تحریم، قرار بود تیر خلاص بر صنعت وارداتی پمپهای سنگین ایرانی باشد که نشد! مهندس تجریشی مسئولیت این شرکت را عهدهدار شد و کار مدیریت کارخانه را به مهندس عمرانی میسپارد.
◾مهندس عمرانی، پس از رتق و فتق ایرادات پمپهای بازگشتی، دستی به سر و روی منابع انسانی و نیروهای شرکت میکشد و تحریم را غنیمت میشمرد تا تحقیق و توسعه را به راه کند و پمپهایی بسازد که گلوگاه صنعت نفت و گاز و پتروشیمی هستند.
◾خواندن این کتاب، مکافات ساخت و تولید تجهیزات صنعتی سنگین و حیاتی را خیلی قشنگ نشان میدهد! به نظرم اگر اسم کتاب را «یک جفت کفش آهنی» میگذاشتند، هم خوب میبود! این کتاب، چهارمین کتاب از مجموعه کتابهای تاریخ شفاهی پیشرفت نشر راه یار است که خواندهامش. نویسنده، متبحرانه نوشته و خیلی خوب مسیر داغون پیشرفت صنعت را در ایران تشریح میکند از قحطی قطعات و تجهیزات گرفته تا کارشکنی گسترده مسئولیت دولتی!