من این کتاب رو زمان نوجوانی مطالعه کردم و بسیار لذت بردم
قلم خوبی دارند و شما رو با داستان همراه میکنند این کتابی بود که همه جا همراه خود میبردم و زیر پتو با نور چراغ موبایل میخوندم
ولی چند بار مجبور شدم توقف کنم چرا که داستان بسیار ناراحتکنندهای است و روحم رو آزار میداد دلم میخواست وارد داستان شوم و بر سر شخصیت زن فریاد بکشم که به خود بیاید یا با یه سری از آدم های داستان وارد درگیری فیزیکی شوم (نوجوان بودن و شور و حرارت آن هم بی تاثیر نبود)
داستان درباره یک خانواده است که درگیر فرقه بهائیت میشود و هزینه زیادی بابت این مسئله پرداخت میکنند
داستان طبق گفته نویسنده بر پایه واقعیت نوشته شده و افراد و اسناد آن موجود است
خود نویسنده خانم مهناز رئوفی هم مدتی درگیر فرقه بهائیت شده بودند و پس از جدایی از فرقه تصمیم گرفته بودند که به بقیه افراد درگیر فرقه کمک کنند و کتاب های خود را بعد از آشنایی با این انسانهای پر محنت و پر داستان نوشتند
اگر از این دست کتابها میخوانید میتوانید چند کتاب دیگر این نویسنده مانند مسلخ عشق و سایه شوم را نیز مطالعه کنید