معرفی کتاب مدرک اثر آگوتا کریستف مترجم قاسم صنعوی

در حال خواندن
3
خواندهام
78
خواهم خواند
27
توضیحات
«مدرک»، بخش دیگری از زندگی دو برادر است که پس از سال ها زندگی با هم حالا از یکدیگر جدا شده اند. یکی از آن ها از مرز گذشته و دیگری در شهر کوچک مانده است. «لوکاس» برادر مانده در شهر به سبب جدایی از برادر رنج عمیق می برد؛ ولی با پذیرفتن نقش پدر در قبال کودکی علیل که زیربال و پر خود گرفته این خلأ را جبران می کند. لوکاس با برقرار کردن چند پیوند دوستی پرمعنا با ساکنان محل، به ایجاد رابطه اجتماعی مثبت تر کمک می کند. شایان ذکر است این داستان توسط راوی دانای کل، روایت می شود.
بریدۀ کتابهای مرتبط به مدرک
نمایش همهلیستهای مرتبط به مدرک
یادداشتها
1404/4/22
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
توی کتاب اول این سه گانه (دفتر بزرگ)، دوقلوهایی که در طول جنگ جهانی دوم پیش مادربزرگ خودشون رها شدهان دفترچهای نگه میدارند که باهم عهد میکنن داخلش فقط و فقط حقیقت رو بنویسن. اونهم حقیقتی که با چشم خودشون میبینن، بدون استفاده از توصیف، بدون صفت، بدون قضاوت ارزشی . زندگی اونها در ابعاد وسیعی خشونت آمیز و ترسناکه، اونها سوء استفاده می کنن، مورد سواستفاده قرار می گیرن، باجگیری میکنن و مورد آزار قرار می گیرن، توی خودکشی کمک میکنن، اما تحمل می کنن و سعی میکنن با تمرینات بدنی و روزه داری های عجیب غریب، خودشون رو برای زندگی وحشی آماده کنن. در پایان کتاب اول، اونها پدرشون رو به طرف مرزی که پر از مین عه هدایت می کنن و از اون به عنوان پلی برای خروج کلاووس از کشور استفاده می کنن. یا شایدم پدرشون قصد داشته از اونها بعنوان پل انسانی استفاده کنه، کسی چه میدونه؟  توی کتاب دوم (مدرک)، همه این اتفاقا و ماجراها زیر سوال میرن. دو برادر مجبورن و تلاش میکنن تا وجود دیگری رو برای بقیه مردم اثبات کنن. تنها مدرک یا سند هم برای این اثبات، اون دفترهای بزرگی هستن که از کتاب قبل در حال نوشتن تووش بودن و توی این قسمت هم ادامه داشته. داستان ۹۹ درصد حول لوکاس، برادری که توی کشور مونده، میچرخه و زندگی اون رو روایت می کنه. فصل های کتاب مفصل ترن و مطالب بیشتری از لوکاس گفته میشه. همه چی داره خوب و ترسناک پیش میره، تا اینکه در آخر کتاب... بومممممم! پایان کتاب تکان دهنده و عالی و نابود کننده اس. محاله با خوندنش دیوانه نشی. اگر بعد خوندنش فکر میکنی هنوز حالت خوبه، احتما داغی و حالیت نیست چه بلایی سرت اومده. تا اینجا که دوتا کتاب رو خوندم، به نظرم اثری درخشان، نبوغ آمیز، تلخ، هول انگیز و پست مدرن بوده؛ هر چند به ساده ترین شیوه روایت نوشته شده. نمیتونم متوقف بشم. پیش به سوی جلد سوم . با تشکر و قلب از سعید که همچنان دارم از فیدیبو اش مجانی کتاب میخونم و میشنوم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/6/17