معرفی کتاب بیمار خاموش اثر الکس میکیلیدس مترجم زهرا شکوهی فر

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
31
خواندهام
717
خواهم خواند
270
توضیحات
«بیمار خاموش» یک رمان روان شناختی – جنایی دلهره ا?ور است که تعلیق هیچکاک، طرح ریزی ا?گاتاکریستی و تراژدی یونان باستان را درهم ا?میخته است. این رمان روایتی جذاب است از تقابل زنی که همسرش را به گونه ای فجیع به قتل می رساند و دیگر کلمه ای حرف نمی زند و روانکاوی که می کوشد راز این بیمار خاموش را بگشاید و البته لایه های درونی شخصیت خودش را نیز واکاوی کند.آلیسیا برنسون یک زن به تمام معنا کامل است: زیبا، ثروتمند، هنرمند و باهوش؛ همسر او نیز عکاسی مشهور و شناخته شده است! یک زندگی ظاهراً بی عیب و نقص و رؤیایی در خانه ای بزرگ و مجلل در بهترین محله ی لندن! اما یک شب وقتی که همسر آلیسیا دیروقت به خانه برمی گردد، آلیسیا پنج گلوله به صورت همسرش شلیک می کند و دیگر حتی یک کلمه هم حرف نمی زند...
بریدۀ کتابهای مرتبط به بیمار خاموش
نمایش همهدورههای مطالعاتی مرتبط
نمایش همهپستهای مرتبط به بیمار خاموش
یادداشتها
1403/7/16
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
تئو، تو یه آدم عقده ای و خودخواه هستی... تو مگه خدایی که حکم میکنی کی بمیره که تنبیه بشه؟! 😑 اصلا به تو چه که آلیسیا نمیدونست داره شوهرش خیانت میکنه. اصلا دلش میخواست همینجوری زندگی کنه. تو میخواستی آلیسیارو آگاه کنی و نجاتش بدی؟ تورو سننه قربونت برم😐 یکی باید خودتو نجات میداد. الان خوب شد؟ زندگی کلی آدمو خراب کردی. میخواستی زندگی خودتو نجات بدی حتی اونم نتونستی. از خودخواهی و ترست بود. نپذیرفتی زنت خیانتکاره و بجای اینکه ولش کنی بری ببین چه داستانی درست کردی. مریض. یجا تئو میگفت: من نمیدونستم آلیسیا روان پریشی داره وگرنه این کارو نمیکردم. 🦖 قانع کننده بود. حالا از جلو چشام گمشو... خدا ورت داره اعصابمو خراب کردی 😂🔪 کتاب خوبی بود. میدونستم یه ریگی به کفش این تئو هست، اما آخر داستان فهمیدم ریگ نبود، قلوه سنگ بود...🚶🏻♂️💔
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/11/19
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
🚩 خطر اسپویل 🚩 رمان بیمار خاموش با اینکه اولش یکمی داستان آروم پیش میره ولی هرچی که به آخر رمان میرسه میبینی که بیشتر داره گیجت میکنه و دقیقا آخرین فصل های رمان میبینی که اون چیزی که فکر میکردی نیست. ولی یک نکته که برای من جور در نیومد یکی این که وقتی پلیس میاد گفتن که روی دستاش رد زخمی از بستن یا چیز دیگه ای نبود ولی خب توی داستانی که از زبان الیسا میشنویم اینکه دستاشو بستن و دو اینکه تئو جای اسلح رو از کجا دقیق می دونست؟ ولی در کل کتابی که واقعا ارزش خواندن داره و مثل رمان سنگ کاغذ قیچی آخرش مات داستان میشی.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.