معرفی کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد اثر پائولو کوئیلو مترجم بهناز سلطانیه

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
26
خواندهام
725
خواهم خواند
172
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
ورونیکا دوباره پرسید: «چقدر وقت دارم؟» ــ بیست وچهار ساعت، شاید هم کمتر. ــ دکتر، خواهش می کنم دارویی به من بدهید تا بتوانم بیدار بمانم و از هر لحظ? باقی ماند? زندگی ام لذت ببرم. من بسیار خسته ام اما نمی خواهم بخوابم. کارهای زیادی دارم؛ کارهایی که همیشه در روزهایی که فکر می کردم زندگی تا ابد ادامه دارد به آینده موکولشان کرده ام؛ کارهایی که وقتی خیال کردم زندگی ارزش زیستن ندارد، علاقه ام را به آن ها از دست دادم. می خواهم اینجا را ترک کنم تا خارج از اینجا بمیرم. می خواهم قلعه ی لیوبلینا را ببینم؛ قلعه ای که همیشه همان جا بوده و من هیچ وقت کنجکاو نبوده ام که برم و از نزدیک ببینمش. می خواهم بدون بالاپوش بیرون بروم و در برف قدم بزنم، می خواهم بفهمم سرمای بیش از حد یعنی چه؟!! من که همیشه لباس گرم پوشیده و همیشه آن قدر از سرماخوردگی ترسیده ام. می خواهم باران را روی صورتم حس کنم و به هر مردی که می پسندم لبخند بزنم. می خواهم تمام قهوه هایی را که ممکن است مردها برایم بخرند بپذیرم. می خواهم مادرم را ببوسم و بگویم دوستش دارم. می خواهم سرم را روی دامنش بگذارم و گریه کنم بی آنکه از نشان دادن احساسم شرمسار باشم.
بریدۀ کتابهای مرتبط به ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
نمایش همهپستهای مرتبط به ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
یادداشتها