معرفی کتاب بادام اثر وون پیونگ سون مترجم غزل یزدان پناه

بادام

بادام

وون پیونگ سون و 1 نفر دیگر
3.9
903 نفر |
281 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

96

خوانده‌ام

2,350

خواهم خواند

431

شابک
9786222747695
تعداد صفحات
248
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        «خلاصه‌ی این داستان دیدار دو هیولاست؛ و یکی از آن دو هیولا منم.»
«بادام» داستان بلوغ آدم‌هایی‌ست که در ارتباط برقرار کردن، فکر کردن و احساس کردن با دیگران فرق دارند. قهرمان این داستان، یون‌جای، پسری کُره‌ای است که برعکس بیشتر آدم‌ها، قادر به درک و تجربه‌ی احساساتی مثل ترس و خشم و شعف نیست؛ اما مادر و مادربزرگی دارد که زندگی امن و رضایت‌بخشی برایش ایجاد کرده‌اند و از راه‌هایی خلاقانه، به او کمک می‌کنند تا در مدرسه و جامعه زندگی امن‌تر و عادی‌تری داشته باشد. در شانزدهمین تولد یون‌جای، حادثه‌ای دلخراش برای این دو زن اتفاق می‌افتد و زندگی یون‌جای برای همیشه دست‌خوش تغییر می‌شود. او که حالا در پیچیدگی‌های این دنیا تنهاست، تلاش می‌کند تا با یادآوری راهنمایی‌های آن‌ها، گلیمش را به‌تنهایی از آب بیرون بکشد...
بادام داستانی تأثیرگذار و منحصربه‌فرد درباره‌ی شگفتی‌های مغز انسان و معجزه‌ی دوستی‌ و روابط انسانی است.

"بادام یک رمان نیرومند است - عمیقا درگیرکننده، جذاب و دردسرساز - تمثیلی تلخ از شرایط معاصر کره ای که نشان دهنده حضور یک استعداد بین المللی جدید است."
Heinz Insu Fenkl-
      

پست‌های مرتبط به بادام

یادداشت‌ها

Anahita

Anahita

1401/4/30

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          وقتی که خلاصه کوتاهی از این داستان رو خوندم تصمیم به خریدن کتاب گرفتم،اما قبل از این که کتاب رو شروع کنم به خاطر بازخورد هایی که از دیگران  گرفتم کمی پشیمون شدم اما در هر حال خوندنش رو شروع کردم و قلم نویسنده و فضاسازی کتاب به حدی برام دلنشین بود که در عرض چند ساعت تمومش کردم.
توصیفات نویسنده به ویژه در فصل اول کتاب برای من خیلی جذاب بود .این که دنیا رو از دید فردی ببینیم که توانایی درک احساسات رو نداره واقعا جالبه ، درسته که این کتاب برای نوجوان ها نوشته شده اما هرچه داستان جلوتر میرفت باعث می‌شد که بیشتر به اهمیت اثر گذاری محیط و اجتماع روی افراد  و  لزوم درک آدم ها پی ببرم.
نویسنده در خلال داستان از جملات و مفاهیمی استفاده کرده که باعث همذات پنداری خواننده با شخصیت اصلی داستان میشه و همین موضوع باعث اثرگذاری بیشتر نوشته  شده.
 نکته ای که برای من خیلی جالب بود این مورد هست که داستان یه فضای غمگینی داره اما نویسنده به هیچ وجه تلاش نمیکنه که این غم رو بهت القا کنه و همین غم خاص باعث جذابیت نوشته حداقل برای من شد . به نظر من داستان های غمگین هستند که در ذهن ما ماندگار میشن.
در کل این کتاب رو نباید با هدف تغییر دیدگاه نسبت به زندگی یا گرفتن یک درس جدید خوند، اما باعث یادآوری و توجه به نکات اصلی زندگی میشه که شاید به فراموشی سپردیم.
        

18

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        بنظرم داستان جالبی داشت و این موضوع که میتونستید ارزش دوستی رو با این کتاب درک کنید واقعا لذت بخش بود...


البته من زیاد نتونستم با این کتاب ارتباط بگیرم و شاید دلیلش این بود که این کتاب رو به صورت صوتی گوش دادم..!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

alef

alef

1403/10/8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب بادام یک داستان خارجی است و مناسب سن نوجوان است. اما برای همه سنین مناسب است. داستان درباره یک بیماری کمتر شناخته شده است که در این بیماری شخص درک خاصی ازاحساساتی مثل ترس و خوشحالی و تاسف را و... را ندارد.
حالا این پسر، چه در دوران کودکی و چه در دوران نوجوانی با چالش هایی رو به رو میشه که گاهی این بیماری به او برای گذراندن این چالش ها کمک می کند و گاهی سبب میشه دیگران به او به دید دیگری نگاه کنند و مورد تمسخر قرار بگیرد.
نمی دونم این بیماری در واقعیت درمان داره یا نه ولی شخصیت داستان کتاب زمانی که بزرگتر میشه ظاهرا تا حدودی علائم بهبود را احساس میکنه.

👈ولی به نظر من حرف اصلی کتاب همین قسمت بریده کتابی بود که در بخوان منتشر کردم که نویسنده از زبان یون جی گفت:

مردم چشمشان را به روی فجایعی که در جای دیگر اتفاق می افتد می بندند، چون می گویند کاری از دستشان بر نمی آید، اما برای اتفاقی که در نزدیکی شان می افتد هم هیچ اقدامی نمی کنند. چون خیلی می ترسند. اکثریت مردم می توانند احساس کنند، اما عمل نمی کنند. آن ها می گویند همدلی می کنند، اما به آسانی هم به فراموشی می سپارند.

😭نویسنده به بهترین حالت به خواننده می گوید که بعضی از ما هم مثل یون جی بدون احساس هستیم فقط توجه نداریم و برای ما عادی شده. حواسمون باشه  این روزها این بیماری را در خودمون نبینیم. برای گرفتن این بیماری فقط کافیه اخبار جهان و جنگ دیگه برای ما عادی بشه. اون وقت می بینیم که قسمت بادامی شکل مغز ما هم کوچیک شده و ما اصلا متوجه نشدیم. 😔😔
        

3