دوبلینی ها
در حال خواندن
2
خواندهام
26
خواهم خواند
30
نسخههای دیگر
توضیحات
دلم می خواست به اتاق بروم و به او نگاه کنم، اما جرات در زدن نداشتم. آهسته در سمت آفتابی خیابان راه افتادم، و همچنان که می رفتم، تمام اعلان های نمایشی را در پشت شیشه دکان ها می خواندم. به نظرم عجیب می آمد که نه من حالت عزاداری داشتم و نه روز، و من حتی از کشف احساس آزادی در خودم ناراحت شدم تو گویی با مرگ او از چیزی آزاد شده بودی. از این حال در حیرت بود، زیرا...
لیستهای مرتبط به دوبلینی ها
یادداشتها