معرفی کتاب این کندو مال او اثر گروه نویسندگان

این کندو مال او

این کندو مال او

4.6
25 نفر |
15 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

25

خواهم خواند

16

ناشر
ادامه
شابک
9786228337081
تعداد صفحات
50
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        یک باغ نارنج و چند کندوی عسل و یک عالم زنبور.
ولی چرا یکی از کندوها با همه فرق دارد؟

قصه‌ی «این کندو مالِ او» در یکی از روستاهای شمال ایران و در ماه محرم اتفاق می‌افتد. این کتاب ماجرای پدر و پسر زنبورداری است که بهترین عسلِ باغ را با هم آماده می‌کنند تا آن را به بهترین آدمی که می‌شناسند، هدیه بدهند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به این کندو مال او

لیست‌های مرتبط به این کندو مال او

پست‌های مرتبط به این کندو مال او

یادداشت‌ها

          🔸از دنیای شما هزارتا چیز را دوست دارم که یکی‌اش کتاب داستان تالیفی و دیگری داستان دینی خوب برای کودک و نوجوان است. متاسفانه اولی کم و دومی خیلی کم گیر می‌آید. 

با این وصف از تولد «این کندو مالِ او» چقدر ذوق زده شده باشم خوب است؟!

🔸قصه  «این کندو مال او» در یکی از روستاهای شمال ایران و در ماهِ محرم اتفاق می‌افتد. این کتاب ماجرای پدر و پسر زنبورداری است که بهترین عسل باغ را برای بهترین کسی که می‌شناسند آماده می‌کنند.

🔰چه چیز متمایز و با کیفیتش کرده؟

🔹حرفهای قلمبه سلمبه نمی‌زند. قهرمان‌های دور از دسترس و نفهمیدنی برای بچه‌ها ندارد.
 در لازمان و لامکان اتفاق نمی افتد. 
تاریخی نیست که فضایش از فضای زیست بچه‌ها دور باشد. 
مضمونی که به آن می‌پردازد خارج از ظرفیت درک و پردازش کودک نیست، مثل خیلی از کتاب‌های دینی کودک سعنی نکرده مفاهیم انتزاعی قلمبه سلمبه در قالب کلمه‌های ساده و به خورد بچه‌ها بدهد. 

🔹داستان ِ خوب و جذاب دارد که اتفاقا بر اساس یک داستان واقعی نوشته شده. در یکی از روستاهای شمال ایران اتفاق می‌افتد. بنابراین نه تنها فضا و شخصیت‌هایش  برای کودک ایرانیِ امروز ملموس است، بلکه او را با سنت‌ها، فرهنگ و حال و هوای بچه‌های شمال ایران آشنا می‌کند.

🔹مفاهیم اخلاقی، زیستن با یک باور معنوی و ارادت به یک شخصیت معنوی و دوست داشتنی چیزی است که به خوبی در تار و پود داستان تنیده شده.
        

11

          دیشب به مکان جدید کتاب فروشی ابرک رفتم و بعد از گپ زدن دو ساعته با دوست خوبم آقای خوجگی چشمم به این طرح جلد خورد و برش داشتم واقعا طرح جلد گیرایی داشت. همیشه از عکس هایی که سوژه آن در گوشه سمت راست و پایین صفحه باشد، خوشم می آید. اسم کتاب هم جذاب بود و موسیقی داشت. برش داشتم و تورق کردم و دیدم تصویرسازی آن دلبر تر است و با کمی تعجب به آرم انتشارات نگاه کردم و دیدم برایم آشنا نیست، که آقای خوجگی گفت برای نشر اطراف است و کتاب فوق العاده ای هستش که یکهو یادم آمد این کتاب را در بهخوان دیده ام و کلی تعریف درباره اش شنیده بودم. کتاب را برداشتم و رفتم و خریدهای روضه امروز خانه را، برای شهادت امام عسگری انجام دادم و دیر وقت به خانه رسیدم، وسایل را از توی ماشین آوردم بالا ولی کتاب را در ماشین گذاشتم و فراموش کردم، با خستگی زیاد با مهدی و محمد آمدیم و کتاب را برداشتیم و رفتیم به خانه و بعد از شام برایش خواندم، واقعا لذت بردم، اصلا و ابدا فکر نمی کردم که این کتاب درباره روضه باشد، واقعا جذاب بود، و الان که دارم این را می نویسم، تازه متوجه تلاقی روضه خانه با این کتاب شدم و یک تلاقی دیگر زمانی که هم سن پسر درون کتاب بودم، پدرم را در شب شهادت امام عسگری از دست دادم و پدر دو روز در ایام محرم، هر آنچه در توان داشت را می گذاشت و سفره ای برای امام حسین (ع) می انداخت...و امروز من برای بچه ها، این کتاب را می خوانم، شاید بشود با نخ تسبیحی این ها را به هم متصل کرد. ودر خط آخر باید بگویم واقعا از کتاب لذت بردم و دم خانم نفیسه مرشد زاده و تیم جوان و خوشفکر و خلاق شان گرم که از ته دل کار می کنند و کار تمیز به مخاطب تحویل می دهند....
        

15