یادداشت زینب سادات رضازاده

        یاد روضه های خانه پدر بزرگم افتادم که مسئول پذیرایی بعضی وقتها ما نوه ها بودیم. 
یاد مجلسی در دوران نوجوانی افتادم که صبح ها صبحانه میدادند و چقدر دلچسب بود عزاداری و بعدش نان و پنیر و گردو ... 
کندو های پدر هم کارکردشان از ابتدا پیداست و پسر همراه و کمک پدر است. یک کندو اما با بقیه فرق دارد ، چون مخصوص او است... 
      
79

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.