کتاب داستانی است از ملاله یوسف زی برای کودک
با این درونمایه که جادو همان قدرت و اراده انسان هاست. اما سیر داستان رابطه علت و معلولی درستی نداشت. در بعضی جاها منحرف میشد و به سمت خاطره گویی میرفت.
گذشته از آن، اصلا حس خوبی از محتوا نگرفتم.
به نظرم پر از سیاهی و نا امنی بود.
چطور پدر ملاله میتوانست مدرسه خیریه بسازد اما نمیتوانست برای پسرانش توپ فوتبال بخرد؟
چرا ملاله نمیتوانست از فعالین سیاسی کشور خودش کمک بگیرد، همه جای پاکستان که تحت نفوذ طالبان نبود، اما از خارجی ها راحتتر کمک گرفت و خارجی های خوب! هم صدای زنان مظلوم مسلمان پاکستان شدند؟
تلاش کردن برای آن چیزی که فکر میکنیم درست است خوب و پسندیده است اما هیچ وقت هدف، وسیله را توجیه نمیکند و از هر مسیری نمیشود به قله رسید.