معرفی کتاب گوریل پشمالو اثر یوجین گلدستون اونیل مترجم بهزاد قادری

گوریل پشمالو

گوریل پشمالو

4.2
31 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

49

خواهم خواند

8

ناشر
نمایش
شابک
0000000158527
تعداد صفحات
125
تاریخ انتشار
1371/8/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        اونیل با گوریل پشمالو، آنا کریستی، و نخستین آدم یک «سه تایی» (trilogy) به سبک و سیاق تراژدی های یونان باستان می سازد تا بگوید در قرن بیست (دهه بیست) تراژدی با شکل و درون مایه های رایج در تراژدی های یونان همچنان شدنی است. از این حیث، می توان او را، همانند استادش، ایبسن، سرگرم تجربیات نوین در ادبیات نمایشی و تئاتر دانست. اما آنچه گوریل پشمالو را از دو اثر دیگر او متمایز می کند،  برجستگی سبک اکسپرسیونیستی آن است. اونیل در آثار دیگرش، مثل مسیحا (ن) فسی می آید، نیز به اکسپرسیونیسم روی آورده است؛ اما در هیچ یک از آن ها نتوانسته در پردازش کارش تا این اندازه تردست و چابک باشد، زیرا این اثر کوتاه، بریده، و بسیار نمادین است و این عناصر به سبک اکسپرسیونیسم رنگ و جلای ویژه ای می بخشند. سوای درون مایه های تراژیک و اگزییستانسیالیستی گوریل پشمالو، جنبه های تجربی سبک اکسپرسیونیسم این اثر آن را برای دانشجویان و خوانندگان علاقمند جذاب می کند.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

یادداشت‌ها

          تا این‌جا این محبوب‌ترین نمایشنامه‌ام از یوجین اونیل است. دارم با اونیل دوست می‌شوم. ساده و ناز است و دوست‌داشتنی. شاید این نمایشنامه در نگاه اول، از لحاظ مضمون آن‌قدر دیگر برای مایی که در قرن ۲۱ زندگی می‌کنیم تازگی نداشته باشد، اما می‌شود همچنان به بسترهای فعلی‌ ربطش داد. و البته وقتی در کنار «آنا کریستی» و «نخستین آدم» قرار می‌گیرد، انگار سه‌گانه‌ی واقعی‌ای مدنظر اونیل به‌درستی شکل می گیرد. ینک یک کارگر ساده است و خوشحال و از کار سختی که می‌کند رضایت دارد تا این‌که از سوی ثروتمندانی که به طبقه‌ی کارگر به‌چشم انسان‌های بدوی نگاه می‌کنند، مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌گیرد. ینک یک تون‌تابان است؛ کارگرانی که در پایین‌ترین طبقه‌ی کشتی سوخت کشتی را فراهم می‌کنند. آن‌ها به‌معنای واقعی کلمه زیر انسان‌های دیگر قرار دارند - چه به‌لحاظ طبقه‌ی اجتماعی و چه حتی به‌لحاظ جایی که بیشتر روزشان را در آن سپری می‌کنند. ظاهر ینک شبیه نئاندرتال‌ها توصیف شده و همین مسئله به‌نظرم پیوند معناداری بین این نمایشنامه و «نخستین آدم» برقرار می‌کند. 
اما جالب‌ترین نکته‌ای که در نمایشنامه توجه‌ام را جلب کرد، نقدی است که اونیل به جنبش‌های ظاهراً آزادی‌خواه و سوسیالیستی وارد می‌کند. این‌که انگار بیشتر این حزب‌ها فقط هستند تا افرادی که عضوشان می‌شوند احساس کنند که واقعاً می‌توانند تأثیری در وضعیت خودشان در جامعه داشته باشند، غافل از آن‌که همه‌چیز دست عده‌ی محدودی است که واقعاً قدرت را در دست دارند.
        

6

«قلب تو قل
          «قلب تو قلب پرنده، پوستت امّا پوست شیر»
🔵گوریل پشمالو نمایشنامه‌ای با هشت صحنه است نمایشنامه‌ای جذاب وپرکشش که به زیبایی و البته تلخی زندگی کارگری از طبقه پایین جامعه را روایت می‌کند کارگری ساده که بدون تفکر صحبت می کند کسی که دوستانش به خاطر قدرت بدنی او از وی حساب میبرند،  شروع نمایشنامه از کوره کشتی در حال حرکت است جایی که کارگرانش آن را به جهنم تشبیه می‌کنند و پایانش قفس باغ وحش شاید بیانگر زندگی ینک است زندگی که ابتدا و پایانش یکیست و هیچ تغییری نخواهد کرد اکثر صحنه‌های نمایشنامه مونولوگ‌های نقش ینک است که زیباترین و دردناک‌ترین آن صحنه پایانی صحنه ۸ نمایشنامه بود ینک غرورش لکه‌دار شده است و به دنبال شخصیت و هویت  خود می‌گردد مدام بیان می‌کند اینکه اگر سرمایه‌داران چیزی دارید از زحمت کارگران است شخصیت ینک از ابتدا تا به انتها شخصیت رقت انگیزی دارد  به دنبال انتقام واحیای هویت وغرور پایمال شده خود است در تمام نمایشنامه به دنبال همین است از صحنه۴بعد بیشتر
🧊برگ برنده اونیل به زعم بنده توصیفات بسیار خوب وبه جای نویسنده است،که تصویر سازی دقیق و جالب توجه‌ای به خواننده می‌دهد،فضایی که اونیل خلق کرده اگرچه فضایی خاص است و فضایی است که کمتر خواننده ای تجربه ای از آن دارد اما با شخصیت پردازی کم نظیر ودیالوگهای ساده و کلمات خودمانی به وجود آورده برای خواننده غریب نیست حتی خواننده‌ای از قرنی دیگر وجغرافیای دیگری.. صحنه‌ها بدون فوت وقت وپشت سرهم جلو می‌رود اونیل دراین نمایشنامه با زبانی ساده می نویسد زبان کوچه وبازاری وبرای جذابیت نمایشنامه نیازی به دیالوگ‌های پرطمطراق و خاص ندارد. از صحنه ۴به بعد شخصیت اصلی نمایشنامه همچون قهرمانان تراژدی ها به دنبال هدف خود میجنگد برای هدفش دست به هرکاری می زند.
🧊ینک بی سواد ما می‌خواهد ''فرک'' کند. واژه‌ای که از روی اشتباه به جای کلمه‌ی ''فکر'' بر زبان می‌آورد. در چند جای نمایش نیز در توضیح صحنه‌ها مي‌خوانیم که او ژستی شبیه به مجسمه‌ی ''مرد متفکر'' رودن می‌گیرد.  سعی در احیا هویت خود دارد. هویتی که با ماشینی شدن دنیای جدید در حال از بین رفتن است و دخترِ ماجرا، دستش را درست روی نقطه ضعف او می‌گذارد.تنها هدف ینک پیدا کردن دختر و تسویه‌حساب شخصی با اوست.گویی قصد دارد اورا به دوئل دعوت کند و فردِ توهین‌کننده را مجازات کند. در مسیری که ینک برای پیدا کردنِ دختر طی می‌کند، با موقعیت‌های مختلفی روبرو می‌شود. با طبقه‌ی سرمایه‌دار برخورد می‌کند و از سبک زندگی آن‌ها متعجب می‌شود. با اتحادیه کارگری آشنا اما در همه جا شکست می خورد.در صحنه ای که به خیابانی با مغازه های لوکس رفته مانند کودکی تلاش می کند برای جلب توجه برای اینکه نشان دهد اوهم فردی مفید داست چنگ ودندان نشان می دهد.زمانیکه که به رهگذران تنه می‌زند اما جز ببخشید از رهگذر چیزی نمی شنود،گویی اورا نمی بینند یا نمی خواهند ببینند اوج مظلومیت وشکنندگی ینک بود، ینک غریب با جامعه‌ی خارج از کوره‌دان کشتی.روایت تکان دهنده‌ای بود از نظام سرمایه داری و مظلوم بودن قشر‌های پایین تر جامعه.جایی دیگر که متوجه مظلومیت طبقه‌ی کارگر می‌شویم که می‌بینیم حتی دادخواهی و روش‌های آن‌ را هم، طبقات سرمایه دار تعیین کرده‌اند.
🧊میلدرد که دختر رئیس یک کارخانه‌ی فولاد است، به همراه عمه‌اش در عرشه‌ مشغول استراحت و گفتگو‌ هستند، میلدرد تصمیم دارد که ارتباطی نزدیک با زندگی کارگران برقرار سازد و به همراه مهندسین کشتی به موتورخانه‌ی می‌رود و با دیدن ینکِ فریادکِش  که چهره‌ای دوده‌گرفته و بدنی پر مو و عضلانی دارد، از هوش می‌رود. شخصیت اصلیِ این نمایش، ینک نام دارد و کارگری است که در موتورخانه‌ی کشتی‌ کار می‌کند و وظیفه‌اش ریختن زغال‌سنگ به درون کوره‌ی سیری‌ناپذیر موتور کشتی است. در شروع نمایش، ینک و جمعیت کارگران را در موتورخانه‌ی کشتی می‌بینیم که تازه سفرشان را از بندری در نیویورک شروع کرده‌اند.
او در ابتدای نمایش خود را متعلق به کشتی می‌داند. خودش را عضوی مفید می‌بیند که اگر نباشد کشتی حرکت نمی‌کند و به این قضیه افتخار می‌کند،وهمچنین به قدرت بدنی خود او کارگرانی را مسخره می‌کند که اعتقاد دارند کار کردن در شرایط سختِ کشتی نوعی برده‌داری‌ست و خودش را بالاتر از همه می داند،همه کارگران هم به دلیل نیروی بدنی بالای او وخشم او از وی حساب می برند. ینک با روبرو شدن با دختری که او را گوریلی پشمالو می‌خواند(البته به زبان نیاورده این لفظ را وتصور ینک وکارگران است)، خشمگین می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا از او انتقام بگیرد.
 🧊در صحنه‌ای او و رفیق‌اش را مي‌بینیم که به محله‌ای ثروتمند‌نشین می‌روند تا دختر را پیدا کنند، اما دیگران طوری با آن‌ها برخورد می‌کنند که انگار آن‌ها را نمی‌بینند. ینک، موجودی‌ است که دیده نمی‌شود. دعوایی راه می‌اندازد و توسط پلیس دستگیر می‌شود و به بازداشتگاه می‌رود. آن‌جا با اتحادیه کارگران صنعتی آشنا می‌شود و تصور می‌کند که آن‌ها می‌توانند برای رسیدن به هدفش به او کمک کنند. ینک مشکلی با سیستمی که در آن کار می‌کند ندارد و فقط به فکر انتقام گرفتن است. او به دنبال شخصیت خود است شخصیتی که به ظنش توسط آن دختر لگدمال شده. در صحنه‌های بعدی ینک را می‌بینیم که در اتحادیه کارگری با اعضای آن‌جا بحث می‌کند و حتی آن‌ها نیز او را طرد می‌کنند زیرا تنها چیزی که او در سر دارد، خشم و تخریب است. تخریب کارخانه‌ی فولاد‌سازیِ پدرِ دختری که به او توهین کرده است. او خودش را در زندانی فولادی می‌بیند که تنها راه فرار، شکستن و خرد کردنِ آن زندان است. در انتها، ینک که از همه کس و همه جا رانده شده، به باغ وحش می‌رود و در آنجا مشغول گفتگو با گوریلی می‌شود و او را تنها دوست واقعی خود مي‌نامد. اتفاقات اخیر او را ناامید کرده‌اند و حالا باورش شده که شاید واقعا گوریلی پشمالوست. گوریلی که باید در قفس باشد و شاید قفس، تنها جایی است که به او حس تعلق می‌دهد.

✔️پی نوشت:تصویر مجسمه مرد متفکر اثر رودن مجسمه‌سازفرانسوی که در نمایشنامه بارها نشستن ینک رو به آن تشبیه کرده است.
✔️پی نوشت:بهترین اثری که از یوجیل اونیل تاکنون خوندم گوریل پشمالو بوده،البته اولین اثری است که خوندم😊 باید ببینم با خوندن باقی آثارش بازم برام بهترین اثرش همینه ولی از قلم وسبک وسیاق نویسنده خیلی خوشم اومد.
        

81

          نمایشنامه «گوریل پشمالو» در 8 پرده توسط یوجین اونیل نوشته شده و بیش از هر چیز روایتگر فرایند از هم گسستگی هویت انسان است.

این فرایند در چند مرحله برای «ینک» شخصیت اصلی این نمایشنامه رخ ‌می‌دهد:

مرحله اول؛ حضور ینک و هم قطارانش در زیر عرشه کشتی است. ما این نکته را ‌می‌دانیم که ینک خانواده آشفته ای داشته، از خانه فرار کرده و با توجه به بدن پرقدرتش و تجربه چند شغل کارگری، اکنون در محوطه سوخت رسانی کشتی کار ‌می‌کند. ینک اقتدار و جایگاهی در شغل خود کسب کرده است، نگاهش این است که ما کارگران اُس و اساس کشتی هستیم و اگر ما نباشیم بقیه چیزها نیستند. این نگاه به او احساس ارزشمندی ‌می‌دهد. در واقع ینک برای خودش دنیای کوچک معناداری درزیر عرشه کشتی دارد که به آن دلخوش است، اما یک اتفاق (ورود یک دختر) تعادل این دنیا را برهم ‌می‌زند. او احساس ‌می‌کند که دیگران معنای دنیای او و اهمیت و نقش مهم او را درک نمی‌کنند و او را در حد «یک گوریل پشمالو» پایین ‌می‌آورند. این نقطه شروع گسست در این باور ینک و احساس ارزشمندی اوست.  

مرحله دوم؛ ینک برای حفظ درکی که از خودش به عنوان
انسانی بسیار موثر دارد که بنیان و پایه همه امور بر بازوهای پرقدرت او و افرادی مثل اوست تلاش ‌می‌کند. این نمایشنامه در این مرحله در مکان‌های دیگری ادامه ‌می‌یابد مثلا منطقه پولدار نشین شهر، زندان، اتاق اتحادیه. 
در این مرحله مخاطب این سوال را دارد که آیا او ‌می‌تواند هویت خود را که در اتاق سوخت رسانی به دست آورده بود بازیابد، آن شخصیت مقتدری که همه از او حساب ‌می‌بردند؟ آیا او ‌می‌تواند دوباره احساس ارزشمندی خود را حتی به گونه دیگری بازسازی کند؟

💥در پاراگراف بعدی شاید داستان "فاش شود"، اگر حساسید به این موضوع لطفا نخوانید💥
مرحله سوم؛ از لحظه‌ای که ینک از اتاق اتحادیه به بیرون پرت ‌می‌شود تا صحنه آخر که در باغ وحش ‌می‌گذرد، دیگر ینک از بازسازی آن احساس و نگاه پیشین به عنوان یک انسان ناامید شده، دیگر نمی‌داند چه کار کند،احساس تنهایی دارد و انگار هیچکسی مثل او به دنیا نگاه نمی‌کند، برای هیچکس مهم نیست، دیگر آن ینک خوشحال که سخت کار ‌می‌کند و خود را موثر ‌می‌دید وجود ندارد و باور او به خودش فرو ریخته. ینک حتی احساس همذات پنداری بیشتری با "گوریل"‌ها دارد.  گوریلی که ‌می‌تواند به راحتی دنده‌های او را خرد کند؛همانطور که باور، احساس ارزشمندی، هویت و "من چه کسی هستم؟" او در جامعه خرد شد. 

این نمایشنامه در 8 پرده به قلم اونیل اوایل قرن بیستم نوشته شده است و ماجراهای آن در چند مکان جریان دارد.

پ.ن۱: خیلی بیشتر و از زوایای گوناگون سیاسی و اجتماعی ‌می‌توان راجع به آن نوشت. شاید یک زمانی این نوشته را تکمیل کردم.
پ.ن۲: مقدمه‌ای ابتدای کتاب آمده که بسیار سودمند است و براساس آن می‌توان وضعیت ینک را فقط درباره یک نفر ندانست بلکه آن را نمونه ای از  یک گروه و طبقه تلقی کرد و تفاسیر هر رفتار یا موقعیتی را گسترش داد.
        

18

          نثر کتاب خوب بود و از خواندنش لذت بردم.

کتاب ماجرای چند نفر تون‌تاب (سوخت‌انداز) یک کشتی را نشان می‌دهد که در شرایطی بسیار دشوار و سخت زندگی می‌کنند و کاری بسیار طاقت‌فرسا دارند و در شرایطی با آلودگی هوایی و حرارتی بالا، روزگار می‌گذرانند ...

نمایش‌نامۀ خوب و استخوان‌داری بود و از خواندنش لذت بردم. توصیفات صحنه‌ها و آدم‌هایی که نویسنده لازم می‌داند، خوب و به اندازه است و نشان از دقت‌نظر و مهارت نویسنده دارد.

انسان وقتی به شرایطی عادت کرده و بدان خو می‌گیرد؛ با وجود سختی و دشواری شرایط، چون بدان علاقه دارد، آن را می‌پذیرد و تحمل می‌کند و از آن لذت می‌برد.

اما اگر این میل و علاقه، به دلایلی از بین برود؛ دیگر تابِ تحمل یک لحظه از آن شرایط دشوار را نخواهد داشت.

این مسئله برای افرادی که ناتوان یا ترسو و بزدل هستند، پیامدی قابل توجه در پی نخواهد داشت؛ زیرا نه توان و نه جرات تغییر شرایط یا فرار از آن را دارند. پس تحمل کرده و دائم نِق می زنند؛ درست مانند آن دو دوست پیر و جوان ینک!

اما برای فردی چون ینک که هم قدرت دارد و هم بی‌باک است؛ تحمل آن شرایط با تغییر نگرش او، دیگر به هیچ وجه ممکن نیست و او برای یافتن راهی به هر در می‌زند و در نهایت جانش را به سادگی در این راه از دست می‌دهد.

به قول مبارزان در راه عقیده‌اش جان می‌دهد، هر چند این عقیده یا فکر (به قول ینک: فرک) نادرست و بیهوده باشد.

تقابل فقر و غنا و استثمار و بهره کشی و نابرابری اجتماعی، از مسائل دیگری بود که در این نمایش‌نامه به خوبی به تصویر کشیده شده بود.
        

23

دومین باری
          دومین باری بود که این نمایشنامه عالی رو خوندم و این دفعه هم باز منو به حیرت واداشت. 
بهترین اثر یوجین اونیل ، این هفته مهمان باشگاه هامارتیاست تا با قلم اونیل هم آشنا بشیم. 

گوریل پشمالو،  یکی از بهترین آثار نوشته شده در قرن گذشته ست. اثری که به قلم یوجین اونیل نوشته شده ، کسی که ۴ بار جایزه پولیتزر و یک بار هم نوبل ادبیات را به دست آورده . 

نمایشنامه داستان بسیار جالب و نویی داره ، زمانی به قدرت قلم و جالبی موضوع نمایشنامه پی می‌بریم که بدونیم این اثر در ابتدای قرن بیستم نوشته شده . زمانی که البته ایده کمونیست هم تازه و بکر بوده و خیلی از روشنفکرها رو درگیر خودش کرده بوده اما نمایشنامه اونیل به هیچوجه در دام این مسئله نمیفته و تبدیل به یک اثر شعاری نمیشه . 

سوژه داستان،  تون تابان ، یا همون کسانیه که در طبقات زیرین کشتی مسئول ریختن ذغال سنگ در کوره هستند . کارگرانی که در سخت ترین شرایط در حال کار کردن هستند. 
چیزی که شدیدا مورد توجه قرار میگیره ، توصیفات و توضیح صحنه های درخشان یوجین اونیله...
شخصیت ها به شدت باور پذیر و خوب نوشته و توصیف میشن به حدی که ما احساس می کنیم تک تک این افراد رو می شناسیم و باهاشون دمخور بودیم. 


توضیح صحنه ها در این نمایش فقط مخصوص توصیه به طراحان صحنه و کارگردان ها نیستند بلکه کاملا حس تولید می کنند و این رو در کمتر درام نویسی سراغ داریم . 

ترجمه اثر هم ترجمه نسبتا خوبیه و خوشحالیم که این اثر رو تونستیم در هامارتیا بخونیم.
        

25