یادداشت سعید بیگی

        نثر کتاب خوب بود و از خواندنش لذت بردم.

کتاب ماجرای چند نفر تون‌تاب (سوخت‌انداز) یک کشتی را نشان می‌دهد که در شرایطی بسیار دشوار و سخت زندگی می‌کنند و کاری بسیار طاقت‌فرسا دارند و در شرایطی با آلودگی هوایی و حرارتی بالا، روزگار می‌گذرانند ...

نمایش‌نامۀ خوب و استخوان‌داری بود و از خواندنش لذت بردم. توصیفات صحنه‌ها و آدم‌هایی که نویسنده لازم می‌داند، خوب و به اندازه است و نشان از دقت‌نظر و مهارت نویسنده دارد.

انسان وقتی به شرایطی عادت کرده و بدان خو می‌گیرد؛ با وجود سختی و دشواری شرایط، چون بدان علاقه دارد، آن را می‌پذیرد و تحمل می‌کند و از آن لذت می‌برد.

اما اگر این میل و علاقه، به دلایلی از بین برود؛ دیگر تابِ تحمل یک لحظه از آن شرایط دشوار را نخواهد داشت.

این مسئله برای افرادی که ناتوان یا ترسو و بزدل هستند، پیامدی قابل توجه در پی نخواهد داشت؛ زیرا نه توان و نه جرات تغییر شرایط یا فرار از آن را دارند. پس تحمل کرده و دائم نِق می زنند؛ درست مانند آن دو دوست پیر و جوان ینک!

اما برای فردی چون ینک که هم قدرت دارد و هم بی‌باک است؛ تحمل آن شرایط با تغییر نگرش او، دیگر به هیچ وجه ممکن نیست و او برای یافتن راهی به هر در می‌زند و در نهایت جانش را به سادگی در این راه از دست می‌دهد.

به قول مبارزان در راه عقیده‌اش جان می‌دهد، هر چند این عقیده یا فکر (به قول ینک: فرک) نادرست و بیهوده باشد.

تقابل فقر و غنا و استثمار و بهره کشی و نابرابری اجتماعی، از مسائل دیگری بود که در این نمایش‌نامه به خوبی به تصویر کشیده شده بود.
      
193

23

(0/1000)

نظرات

احسنت آقای بیگی 👏👏👏👏👏🖊🎉
1

1

خواهش می‌کنم، سپاس از لطفتون. 💐💐🌺🌸🙏 

1