معرفی کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب اثر سید مرتضی آوینی

توسعه و مبانی تمدن غرب

توسعه و مبانی تمدن غرب

سید مرتضی آوینی و 1 نفر دیگر
4.4
135 نفر |
33 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

50

خوانده‌ام

272

خواهم خواند

126

شابک
9789649069609
تعداد صفحات
272
تاریخ انتشار
1386/11/24

توضیحات

کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب، نویسنده سید مرتضی آوینی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به توسعه و مبانی تمدن غرب

نمایش همه

پست‌های مرتبط به توسعه و مبانی تمدن غرب

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب دو سوال محوری دارد
چرا ما باید توسعه پیدا کنیم؟
آیا توسعه به روش های معمول، با تکامل روحی و معنوی مدنظر اسلام سازگاری دارد؟

آوینی در جای‌جای کتاب، مشهورات زمان را مورد تردید قرار می‌دهد.

کتاب با بحث در مورد معنای توسعه آغاز می‌شود. و در مورد آرمان توسعه یافتگی، یعنی مصرف بی‌کران و فراغت و گریز از کار و لذت، صحبت می‌کند.

سپس به اقتصاد در دوران مدرن می‌پردازد. و در مورد اصالت یافتن اقتصاد و دیکتاتوری آن، شرکت‌های چند ملیتی، پول و بانک سخن می‌گوید. در آخر این بخش هم از سودپرستی به عنوان بنیان اقتصاد آزاد بحث می‌کند.

در ادامه به بحث در مورد نظام آموزش مدرن می‌پردازد. و اینکه چگونه این نظام در راستای پیشبرد توسعه اقتصادی شکل گرفته است. همچنین در این بخش به رد نظریه انسان از نسل میمون به عنوان نمونه‌ای از گزاره‌های خرافی علم جدید می‌پردازد.

در آخر کتاب را با  تحلیل تاریخ براساس آیه انا لله و انا الیه راجعون به پایان می‌برد.
        

26

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب شامل هجده مقاله است که هر یک از این مقالات به نحوی به مسئله توسعه، اقتصاد، تمدن و مباحثی از این دست می‌پردازند.آوینی در مقدمه کتاب یک پرسش به ظاهر ساده اما اساسی را پیش روی مخاطب می‌گذارد. او از مخاطب سوال می‌کند: چرا ما باید توسعه پیدا کنیم؟ _ متذکر می‌شود که منظور از توسعه، معنایی است که در تمدن امروز بشر از آن استنباط می‌شود.سپس پرسش‌هایی که به این سوال از سوی جامعه اندیشمندان و متفکران و مسئولان و… داده شده‌است ذکر و بررسی می‌کند.
او این پاسخ‌ها را از منظر قرابت با مبانی اسلام مورد واکاوی قرار می‌دهد. آوینی معتقد است اسلام هرآنچه بشر برای سعادت بدان نیاز دارد را در خود دارد بنابراین می‌توان نحوه مواجهه با مسائل روز دنیا را از منابع مهم دینی استخراج کرد تا جامعه در تمام ابعاد خود دینی باشد.
خواندن این کتاب را به تمام علاقمندان به مباحث توسعه و تمدن غربی پیشنهاد میکنم این کتاب شرح مسئله خوبی از مواجهه ما با تمدن غرب ارائه کرده است.
        

14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          «توسعه و مبانی تمدن غربی»
ایام انتخابات نزدیک می شود و در بحبوبه‌ ی نظریه پردازی های مختلف و نسخه های رنگارنگی که برای این مردم پیچیده می شود و ذهن آن ها را از تاریخ معاصر خود و جهان پیرامونشان منحرف می کند به جا است اگر نگاهی دوباره به «اقتصاد» این کلاف سردرگم این دهه های اخیر بیاندازیم:
بازخوانیم «توسعه»چیست و با«تکامل» چه فرقی دارد؟
هدف از آن و چگونگی تحقق آن به چه هزینه هایی میسر می گردد؟
نظریات اقتصاد دانان و جامعه شناسان گوناگون‌را در مورد مبانی فکری اقتصادی جهان غرب مرور کنیم و جرعه ی بسیار کوچکی از نظریات علامه طباطبایی (ره) و شهید صدر(ره)‌ بنوشیم.
سیدمرتضی آوینی در این کتاب (مجموعه مقالات) غوغا نکرده،ادعایی هم نداشته،فقط یه بچه ی مسلمان دغدغه مند بوده که برای اعتلای نظام و کشورش به انتقاد از شرایط فرهنگی اجتماعی عصر خود پرداخته و در این باره مشخصا سعی، کوشش و جستجو نموده است. حتی اگر عیار علمی کارش را کنتر بگذاریم نحوه ی ارجاع دهی او از سطح بسیاری از مقالاتی که امروزه در جراید ما چاپ می شود بالاتر است.
چیزی که باعث تعجب من شد و سطح انتظار مرا بالا برد اطلاعات بالای او از مبانی دینی اصول اعتقادی مذهب ماست که قطعا این مهم جز با مطالعه بی‌وقفه و روح جستجوگر او بدست نمی آمد.
نکته ی دیگر که موجب افسوس همگان است مطابق حال و امروزی بودن دغدغه ها و هشدارهای اوست که نشان از -اگر نگوییم عقبگرد-که توقف ما-خوشبینانه حرفم را به سرعت لاک پشتی وار تغییر می دهم!- در زمینه احیای علوم انسانی مطابق با هستی شناسی اسلامی است. ره گیری عقبه ی نظام اموزشی فرهنگی غربی در وجود رگه های تفکر اقتصادی و سودگرایی بیمارگونه از جالب ترین تحلیل های این اثر است.
پ: مطالعه ی این اثر را به مقلدین بی چون و چرای علوم غربی توصیه نمی کنم!
        

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        نگاه دقیق شهید آوینی به ریشه ها و بنیان های تمدن غرب
بررسی جایگاه ویژه اقتصاد در غرب، مقوله اومانیسم، آرمان اتوپیا، جایگاه نظام آموزشی کارخانه‌ای در غرب با بررسی نظرات منتقدان و...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          امروز چهارشنبه ١۴ خرداد کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب رو تموم کردم.

کتاب با چند سوال اساسی شروع میشه، که در خلال مقالات تا انتها بهش پاسخ داده میشه. 
چرا ما باید توسعه پیدا کنیم؟ 
آیا این توسعه به روش غربی که در زندگی هامون رایجه، با تکامل روحی و معنوی مدنظر اسلام سازگار هست؟ 

ابتدا در مورد معنای توسعه بحث میشه و در مورد آرمان توسعه یافتگی غرب که ستون هاش مصرف بیش از حد و سوق دادن به سمت اسراف و یافتن راهی برای فرار از کار و فراغت بیشتر هست، جزییات خوب و کاملی بیان میشه که واقعا تفاوت نگاه اسلام و مقدس بودن دید اسلام به کار و نگاهی که غرب داره، دارای تفاوت ماهوی است. 
سپس در مورد دیکتاتوری اقتصاد غرب و فضای بانک و اهداف تشکیل بانک ها و... مطالب خیلی عمیقی بیان میشه. 
در ادامه هم در مورد نظام آموزشی مدرن صحبت میشه که چگونه این نظام از مدرسه تا دانشگاه متاسفانه در راستای پیشبرد توسعه اقتصادی به معنای غربی شکل گرفته و ما ناخواسته در این نظام رشد میکنیم. 
همینجا شهید بزرگوار در مورد اهمیت اسلام سازی علوم صحبت میکنن، هم علوم طبیعی و هم علوم انسانی و واقعا به نظرم این قسمت از قله های مباحث کتاب بود که لازمه بهش پرداخته بشه. 👌

در آخر هم بگم که متن کتاب سنگین بود و نیاز به فکر کردن داشت، صادقانه بخوام بگم حدود ۵٠ درصد مطالب رو فهمیدم ولی جذابیت و کشش خاصی برام داشت که دوست داشتم ادامه بدم، اما حتما نیازه که دوباره بخونمش، شاید در سال های آینده تا گره های ذهنی ام بهتر باز بشه.
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          نمی دونم  انیمیشن لوراکس رو دیدید یا نه. اگر دیدید، این کتاب شهید آوینی مثل اون وقتیه که پوشش دنیای پوشالی پاره میشه و دنیای حقیقی و نابود شده نمایان میشه. 
قبلا هم از شهید آوینی کتاب هایی خونده بودم و بهم دیدگاهی درباره تمدن غربی و تمدن های قدیمی تر  و نوع نگرش هرکدوم به مسائل مختلف(بیشتر سینما، رمان و نویسندگی و مکتب های هنری) داده بود اما این کتاب واقعا زیر و روم کرد.اسم کتاب توسعه و مبانی تمدن غربه اما علاوه بر مبانی، بروزها و اثرات  تمدن غرب رو هم بررسی کرده. ما با تمدن غرب و گزاره هاش بزرگ شدیم و این گزاره ها در تاروپود ذهن  مذهبی ترین افراد جامعه ما بافته شده و برای همین این کتاب تمام نظم فکریم رو به هم ریخت. بعضی بخشای کتاب رو چندبار خوندم و هی بهش فکر کردم و توش کنکاش کردم، مخصوصا اون بخش های مربوط به علم رو.
شهید آوینی شخصیت خیلی جالبی ان، آدمی که تا مدت ها توی دنیای هنری سانتی مانتال و روشنفکرانه ی غربزده که تنها افتخارش تقلید از غرب در عقیده و عمل بوده به اونجا می رسه که کل این تمدن غرب رو از بالا می بینه و مبانی ش رو نقد می کنه.
وقتی داشتم کتاب رو می خوندم داشتم به این نکته فکر می کردم که درباره غرب ما با یک فرهنگ مواجه نیستیم بلکه با تمدن مواجهیم و دونستن این نکته برای اونایی که می خوان توی برپا کردن تمدن اسلامی نقش داشته باشن ضروریه. 
 و اما یک نکته نامطلوب. فصل بندی کتاب اولش خیلی خوبه اما بعدا وقتی به آخراش و بحث علم می رسیم به نظرم از موضوع پرت افتاده بود. خیلی از مطالب هی تکرار شده بود درحالیکه توی فصل های اول اومده بود و نیاز نبود هی گفته بشه. 
        

17

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1