توسعه و مبانی تمدن غرب

توسعه و مبانی تمدن غرب

توسعه و مبانی تمدن غرب

سید مرتضی آوینی و 1 نفر دیگر
4.4
109 نفر |
27 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

36

خوانده‌ام

227

خواهم خواند

99

شابک
9789649069647
تعداد صفحات
264
تاریخ انتشار
1377/12/17

توضیحات

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به توسعه و مبانی تمدن غرب

نمایش همه

یادداشت‌ها

          کتاب دو سوال محوری دارد
چرا ما باید توسعه پیدا کنیم؟
آیا توسعه به روش های معمول، با تکامل روحی و معنوی مدنظر اسلام سازگاری دارد؟

آوینی در جای‌جای کتاب، مشهورات زمان را مورد تردید قرار می‌دهد.

کتاب با بحث در مورد معنای توسعه آغاز می‌شود. و در مورد آرمان توسعه یافتگی، یعنی مصرف بی‌کران و فراغت و گریز از کار و لذت، صحبت می‌کند.

سپس به اقتصاد در دوران مدرن می‌پردازد. و در مورد اصالت یافتن اقتصاد و دیکتاتوری آن، شرکت‌های چند ملیتی، پول و بانک سخن می‌گوید. در آخر این بخش هم از سودپرستی به عنوان بنیان اقتصاد آزاد بحث می‌کند.

در ادامه به بحث در مورد نظام آموزش مدرن می‌پردازد. و اینکه چگونه این نظام در راستای پیشبرد توسعه اقتصادی شکل گرفته است. همچنین در این بخش به رد نظریه انسان از نسل میمون به عنوان نمونه‌ای از گزاره‌های خرافی علم جدید می‌پردازد.

در آخر کتاب را با  تحلیل تاریخ براساس آیه انا لله و انا الیه راجعون به پایان می‌برد.
        

22

          کتاب شامل هجده مقاله است که هر یک از این مقالات به نحوی به مسئله توسعه، اقتصاد، تمدن و مباحثی از این دست می‌پردازند.آوینی در مقدمه کتاب یک پرسش به ظاهر ساده اما اساسی را پیش روی مخاطب می‌گذارد. او از مخاطب سوال می‌کند: چرا ما باید توسعه پیدا کنیم؟ _ متذکر می‌شود که منظور از توسعه، معنایی است که در تمدن امروز بشر از آن استنباط می‌شود.سپس پرسش‌هایی که به این سوال از سوی جامعه اندیشمندان و متفکران و مسئولان و… داده شده‌است ذکر و بررسی می‌کند.
او این پاسخ‌ها را از منظر قرابت با مبانی اسلام مورد واکاوی قرار می‌دهد. آوینی معتقد است اسلام هرآنچه بشر برای سعادت بدان نیاز دارد را در خود دارد بنابراین می‌توان نحوه مواجهه با مسائل روز دنیا را از منابع مهم دینی استخراج کرد تا جامعه در تمام ابعاد خود دینی باشد.
خواندن این کتاب را به تمام علاقمندان به مباحث توسعه و تمدن غربی پیشنهاد میکنم این کتاب شرح مسئله خوبی از مواجهه ما با تمدن غرب ارائه کرده است.
        

12

          «توسعه و مبانی تمدن غربی»
ایام انتخابات نزدیک می شود و در بحبوبه‌ ی نظریه پردازی های مختلف و نسخه های رنگارنگی که برای این مردم پیچیده می شود و ذهن آن ها را از تاریخ معاصر خود و جهان پیرامونشان منحرف می کند به جا است اگر نگاهی دوباره به «اقتصاد» این کلاف سردرگم این دهه های اخیر بیاندازیم:
بازخوانیم «توسعه»چیست و با«تکامل» چه فرقی دارد؟
هدف از آن و چگونگی تحقق آن به چه هزینه هایی میسر می گردد؟
نظریات اقتصاد دانان و جامعه شناسان گوناگون‌را در مورد مبانی فکری اقتصادی جهان غرب مرور کنیم و جرعه ی بسیار کوچکی از نظریات علامه طباطبایی (ره) و شهید صدر(ره)‌ بنوشیم.
سیدمرتضی آوینی در این کتاب (مجموعه مقالات) غوغا نکرده،ادعایی هم نداشته،فقط یه بچه ی مسلمان دغدغه مند بوده که برای اعتلای نظام و کشورش به انتقاد از شرایط فرهنگی اجتماعی عصر خود پرداخته و در این باره مشخصا سعی، کوشش و جستجو نموده است. حتی اگر عیار علمی کارش را کنتر بگذاریم نحوه ی ارجاع دهی او از سطح بسیاری از مقالاتی که امروزه در جراید ما چاپ می شود بالاتر است.
چیزی که باعث تعجب من شد و سطح انتظار مرا بالا برد اطلاعات بالای او از مبانی دینی اصول اعتقادی مذهب ماست که قطعا این مهم جز با مطالعه بی‌وقفه و روح جستجوگر او بدست نمی آمد.
نکته ی دیگر که موجب افسوس همگان است مطابق حال و امروزی بودن دغدغه ها و هشدارهای اوست که نشان از -اگر نگوییم عقبگرد-که توقف ما-خوشبینانه حرفم را به سرعت لاک پشتی وار تغییر می دهم!- در زمینه احیای علوم انسانی مطابق با هستی شناسی اسلامی است. ره گیری عقبه ی نظام اموزشی فرهنگی غربی در وجود رگه های تفکر اقتصادی و سودگرایی بیمارگونه از جالب ترین تحلیل های این اثر است.
پ: مطالعه ی این اثر را به مقلدین بی چون و چرای علوم غربی توصیه نمی کنم!
        

6

          نمی دونم  انیمیشن لوراکس رو دیدید یا نه. اگر دیدید، این کتاب شهید آوینی مثل اون وقتیه که پوشش دنیای پوشالی پاره میشه و دنیای حقیقی و نابود شده نمایان میشه. 
قبلا هم از شهید آوینی کتاب هایی خونده بودم و بهم دیدگاهی درباره تمدن غربی و تمدن های قدیمی تر  و نوع نگرش هرکدوم به مسائل مختلف(بیشتر سینما، رمان و نویسندگی و مکتب های هنری) داده بود اما این کتاب واقعا زیر و روم کرد.اسم کتاب توسعه و مبانی تمدن غربه اما علاوه بر مبانی، بروزها و اثرات  تمدن غرب رو هم بررسی کرده. ما با تمدن غرب و گزاره هاش بزرگ شدیم و این گزاره ها در تاروپود ذهن  مذهبی ترین افراد جامعه ما بافته شده و برای همین این کتاب تمام نظم فکریم رو به هم ریخت. بعضی بخشای کتاب رو چندبار خوندم و هی بهش فکر کردم و توش کنکاش کردم، مخصوصا اون بخش های مربوط به علم رو.
شهید آوینی شخصیت خیلی جالبی ان، آدمی که تا مدت ها توی دنیای هنری سانتی مانتال و روشنفکرانه ی غربزده که تنها افتخارش تقلید از غرب در عقیده و عمل بوده به اونجا می رسه که کل این تمدن غرب رو از بالا می بینه و مبانی ش رو نقد می کنه.
وقتی داشتم کتاب رو می خوندم داشتم به این نکته فکر می کردم که درباره غرب ما با یک فرهنگ مواجه نیستیم بلکه با تمدن مواجهیم و دونستن این نکته برای اونایی که می خوان توی برپا کردن تمدن اسلامی نقش داشته باشن ضروریه. 
 و اما یک نکته نامطلوب. فصل بندی کتاب اولش خیلی خوبه اما بعدا وقتی به آخراش و بحث علم می رسیم به نظرم از موضوع پرت افتاده بود. خیلی از مطالب هی تکرار شده بود درحالیکه توی فصل های اول اومده بود و نیاز نبود هی گفته بشه. 
        

17

          این کتاب دریچه‌ی ورود من به عالم مواجهه‌ی آگاهانه با تمدن غرب بود اولین بار در دوران دانشجویی این کتاب را با استاد خواندیم و این مرتبه‌ی دوم شاید بعد از حدود ۸ سال دوباره آن را خواندم. ادبیات کتاب در قیاس با آثار متفکرین دیگری که در این حوزه قلم زده‌اند خیلی روان‌تر است و راحت‌تر می‌توان با آن ارتباط گرفت لذا برای شروع مطالعات غرب شناسی کتاب خوبی است.
اگر بخواهیم مروری کلی بر مباحث کتاب داشته باشیم باید گفت که دغدغه‌ی شهید آوینی در این کتاب این است که مرزی پررنگ میان آرمان توسعه و تمدن غرب با هویت اسلامی ما بکشد.
در تحلیل تمدن غرب بعد از طرح مباحث اصطلاح شناختی ادعایی را مطرح می‌کند مبنی بر این که آرمان توسعه که آرمان بشر امروز است و تمدن غرب از پی‌جویی این آرمان بنا شده مبتنی بر یک قضاوت غلط در مورد جهان و انسان است که عبارت است از «اصالت ماده»؛ به این معنا که آن امر اصیل که تمام شؤون دیگر زندگی بشر بر پایه‌ی آن طراحی می‌شود مرتبه‌ی مادی وجود انسان است. باید توجه داشت که هرچند در بسیاری از موارد انسان غربی مراتب غیر مادی انسان را انکار می‌کند ولی مقوم هویت غربی  لزوما انکار معنویت و ابعاد غیر مادی انسان نیست بلکه اصالت نبخشیدن به آن است بنا بر این ممکن است برای پیشرفت بیشتر در بعد ماده بشر به سمت نوعی از معنویت هم گرایش پیدا کند ولی این معنویت تا جایی ارزشمند است که به توسعه‌ی مادی زندگی بشر کمک کند.
شواهدی که شهید برای تلاش دیوانه وار بشر غربی برای تمتع هر چه بیشتر از لذت‌ها و بهره‌مندی‌های مادی بیان می‌کند همه مؤید این است که بشر غربی هویت خود را در اصالت دادن به ماده اعتبار کرده است.
سپس شهید بر اساس همین پایگاه تحلیلی و فکری به تحلیل نظام اقتصادی، نظام آموزش و پرورش و قضاوت داروینیستی غرب در مورد تاریخ تمدن و فلسفه‌ی تاریخ می‌پردازد و تلاش می‌کند تا امتداد اصالت ماده را در همه‌ی این شؤون تمدن غرب نشان دهد.
هر چند در میان مباحث کتاب اشاراتی به نقد علوم غربی هم به چشم می‌خورد ولی ظاهرا ایشان بنا داشته‌اند که این موضوع را هم مفصلا مورد بررسی قرار دهند ولی این اتفاق به دلایلی نیافتاده و در اواخر کتاب ایشان مخاطب را برای بررسی این موضوع به کتاب «سیطره‌ی کمیت و علائم آخر الزمان» اثر رنه گنون ارجاع می‌دهند.
        

2