یادداشت محدثه سلمانی
1402/5/18
نمی دونم انیمیشن لوراکس رو دیدید یا نه. اگر دیدید، این کتاب شهید آوینی مثل اون وقتیه که پوشش دنیای پوشالی پاره میشه و دنیای حقیقی و نابود شده نمایان میشه. قبلا هم از شهید آوینی کتاب هایی خونده بودم و بهم دیدگاهی درباره تمدن غربی و تمدن های قدیمی تر و نوع نگرش هرکدوم به مسائل مختلف(بیشتر سینما، رمان و نویسندگی و مکتب های هنری) داده بود اما این کتاب واقعا زیر و روم کرد.اسم کتاب توسعه و مبانی تمدن غربه اما علاوه بر مبانی، بروزها و اثرات تمدن غرب رو هم بررسی کرده. ما با تمدن غرب و گزاره هاش بزرگ شدیم و این گزاره ها در تاروپود ذهن مذهبی ترین افراد جامعه ما بافته شده و برای همین این کتاب تمام نظم فکریم رو به هم ریخت. بعضی بخشای کتاب رو چندبار خوندم و هی بهش فکر کردم و توش کنکاش کردم، مخصوصا اون بخش های مربوط به علم رو. شهید آوینی شخصیت خیلی جالبی ان، آدمی که تا مدت ها توی دنیای هنری سانتی مانتال و روشنفکرانه ی غربزده که تنها افتخارش تقلید از غرب در عقیده و عمل بوده به اونجا می رسه که کل این تمدن غرب رو از بالا می بینه و مبانی ش رو نقد می کنه. وقتی داشتم کتاب رو می خوندم داشتم به این نکته فکر می کردم که درباره غرب ما با یک فرهنگ مواجه نیستیم بلکه با تمدن مواجهیم و دونستن این نکته برای اونایی که می خوان توی برپا کردن تمدن اسلامی نقش داشته باشن ضروریه. و اما یک نکته نامطلوب. فصل بندی کتاب اولش خیلی خوبه اما بعدا وقتی به آخراش و بحث علم می رسیم به نظرم از موضوع پرت افتاده بود. خیلی از مطالب هی تکرار شده بود درحالیکه توی فصل های اول اومده بود و نیاز نبود هی گفته بشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.