انگشت جادویی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
4
خواندهام
134
خواهم خواند
30
توضیحات
داستان از اینجا شروع می شود که یک روز ، دختر آقای گرگ و دو پسرش را می بینند که از شکار با گوزنی که آنها او را کشته اند به خانه باز می گردند. برای آنها شکار کردن طبیعی است اما دختر اصلا از این کار آنها خوشش نمی آید و سعی می کند آنها را نصیحت کند تا دست از این کار بردارند اما آنها او را مسخره می کنند. دختر با عصبانیت ، انگشت جادویی اش را سمت کل اعضای آن خانواده می گیرد: آنها صبح روز بعد بیدار می شوند و می فهمند که به اندازه پرندگان کوچک شده اند و به جای بازوهای خود بال دارند. و این تنها آغاز مشکلات است!